ارمغان بهار
تاریخ نشر پنجشنبه ۲۱ مارچ ۲۰۱۳ هالند
گلهای این غزل را فدای قدوم پرمیمنت تان نموده ؛ سال میمون و بهار زیبا را با خوشبختی و سعادت برای همه هموطنان نازنینم آرزو مندم
وفا
ارمغان بهار
***
باز فصل گل شدو غوغای ما ، بالا گرفت
مریم و نسرین و سوسن، در چمن ماوا گرفت
لالۀ حمرا به صحرا فرش گلگون گسترید
نگهت هامون و برزن از شبو، مارا گرفت
زنبق و نیلوفر و میخک ، ز رنگ دلفریب
همچو شاخ نسترن، تاب و توان، از ما گرفت
چشم نرگس شد خمار ، از دختر دوشین رز
دست اکاسی و سنجد ، دامن کینا گرفت
یاسمن پرشور و سرمست، نشه از فصل بهار
جوش داودی و سنبل ، از د لم یارآ گرفت
انتری با جوش و مستی سر بر آورده ز خاک
شاخ مرسل در عیاری ، سبقت از رعنا گرفت
از پتونی تا فلا کس ، ارغوان و ناز و بو
باغ و بوستان و د من، بس جلوۀ زیبا گرفت
فرشی قامت خمیده ، دست و رویش پر حنا
بلبل شوریده شهر عشق، بی غوغا گرفت
در رۀ پیوند د لها ، ای «وفا» جوینده شو!
عاقبت والا شود هر کس چو من مولا گرفت
عبدالله وفا
کابل – کارتۀ سه
با تشکراتم بهار شما خجسته!
دوست گرامی جناب وفا ، سروده زیبا و عالیست. سال نو شما مبارک.
مهدی بشیر