تکملهء حواشی نفحات الانس
تاریخ نشر دوشنبه ۲۵ میزان ۱۴۰۱– ۱۷ اکتوبر ۲۰۲۲ هالند
تکملهء حواشی نفحات الانس
شرح حال مولانا جامی قدس سره
تألیف
رضی الدین عبدالغفور لاری
به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی
————–
الهی غنچهء امید بکشای
گلی از روضهء جاوید بنمای
« جامی »
بخش هفتم :
نظم 401
سه نشه بود ولی راز نخست آن بمعنی
که 402 چو روی او ببینی دل تو بدو گراید
دوم آنکه درمجالس چون سخن 403 کند زمعنی
همه راز هستی خود بحدیث میرباید
سیم آن بود بمعنی ولی اخص عالم
که ز هیچ عضو او را حرکات بد نیاید
صحبت حضرت 404 ایشانرا علیه الرحمة والرضوان 405 ، خاصیتی بود عام که هرکس بصحبت حضرت ایشان میرسید از هرممر قبضی و اندوهی که میداشت ، آن فیض واندوه مرتفع شده بفرح و انبساط مبدل 406 میگشت .
هرکس بملازمت حضرت ایشان میآمد ، خواه وضیع و خواه شریف باوی 407 می نشستند و توقف می نمودند تا اول وی برخیزد ، چنانچه بالاخره مداومت برین 408 معنی مؤدی 409 به بعضی امراض شد وسعی میداشتند که در مجلس فرودتر نشینند 410 و تا میسر شدی بر آستان می نشستند و با فرود ترین مردم در طعام خوردن شریک میگشتند.
در خوردنیها بغایت بی تکلف بودند و بطعامهای بی تکلف بیشر میل میداشتند . 411عملی دروی شایبهء ریابودی از حضرت ایشان صادر نمیشد 33/43 .
اگر کسی را بامور دنیوی محتاج میدانستند (احتیاجی) که نه از محض 412 طبیعیت و وایهء نفس * بودی 413 ، مایحتاج ویرا بر سبیل خفیه کفایت میکردند.
واگر ازین قبیل نبودی اصلآ تکلف نمیکردند و ریا بر ایشان دست نمی یافت واز عتقاد وانکار مردم بالکلیه فارغ بودند 414 واز جهت جذب خواطر وصیت ، ارتکاب این امر نمی فرمودند.
و از امور دنیویه آنچه فاضل میآمد از جمعی که 415 در مؤت حضرت ایشان می بودند 416 . به بقاع خیر مصروف میگشت .
در درون شهر هرات ، مدرسه ای ساخته اند * و در خیابان : مدرسه و خانقاهی * و (دیگر) در ولایت جام مسجد جامعی 417 ساخته اند. *
اکثر (اموال و ) 418 املاک راوقف مدرسهءخیابان که در جوار حضرت ایشان * است ، کرده اند 419
روزی در مجلس حضرت ایشان میگذشت که فالن شخص 420 میگوید که من 421 فلان کا را خالصا لله کرده ام.
فرمودند که (غالبا) آن شخص معنی اخلاص را تصور نکرده است 422.
میفرمودند 423 که حقیقت اخلاص گاهی وجود گیرد که در عمل و عبادت ، 424 و عادت از میان برخیزد و جذب نفع و دفع ضرر 425 با لکلیه از نظر مرتفع گردد و(در) ترقب نتیجه « بنا بر عمل شایسته نباشد بلکه » 426 نظر بمحض فضل و کرم حق سبحانه و تعالی 427 باشد.
میفرمودند 428 که گاهی از ممر طاعت لذتی 429 دست میدهد که 430 اگر عابد نظر بدان لذت اندازد ومتوجه (ان) شود 431 در حال در رحمت 432 بربندد، زیرا که آن لذت مترقب بر عبادت حضرت 433 حق سبحانه بود و چون بآن لذت مشغول گشت عابد آن شد نه عابد حق سبحانه .
از جملهء آداب (حضرت) ایشان ترک اختیار بود ، در امور ظاهری 434 و مهمات رسمی تا توانستی بادی بر ارتکاب مهمی یا اختیار 435 کاری نمیگشتند.
اوصاف حمیده و اخلاق پسندیده و حسن ملاقات با مردم و لطافت و نازکی اطوار حضرت ایشان ارفع از آن 436 بود که در تحت اندیشه و خیال در آید.
اگرکسی بمجرد طریق رسمی واطوارعرفی حضرت ایشان « علیه الرحمة والرضوان »437 متحقق بودی ویرا همان فضل پسند 438 می بود .
حضرت ایشان (علیه الرحمة والرضوان) 439 در مجالس سخن کم میفرمودند. گاهی میفرمودند که یاران سخنی 440 کنید 441 ، مارا خود سخنی نیست . وایشان نیز در میانه 442 دخلی میکردند و بجهت تشحیذ خاطر گاهی سخنی 443 میفرمودند.
شبی میفرمودند 444 که یاران و عزیزان که باهم صحبت میدارند می باید که در یکدیگر فانی شوند و حظ خود را نثار یکدیگر 445 کنند – و شخصی را مخاطب ساخته فرمودند که تو دعوی همت میکنی و همت را نمیدانی ، دعوی همت از همت نیست .
در خلوت سخنان این طایفه ومعارف و حقایق بر زبان مبارک حضرت 446 ایشان علیه الرحمة والرضوان 447 میگذشت و با مردمی که از طریق این طایفه بیگانه بودندی 448 هرچند از ارباب فضل و کمال بودی ، امثال این سخنان از حضرت ایشان ممکن نبود که ظاهر گردد.
جامی غم دوست را بعالم ندهی
باهر که نه اوست شرح این غم ندهی
مرغ غم او بحیله شد با ما رام
خاموش که مرغ رام را رم ندهی
نیاز با حق سبحانه (وتعالی) و تواضح با خلق از لوازم فطرت و عوارض خلقت حضرت ایشان علیه الرحمة والرضوان (449) بود – بباطن با حق سبحانه در نهایت مرتبه نیاز و افتقار و بظاهر با خلق در غایت درجه تواضع و انکسار – تواضع با خلق صورت نیازست با خالق (سبحانه).
رباعی
بس تخت نشین که شد ز سودای تو مست
در خیل گدایان تو بر خاک نشست 450
سر بر در تو نهاده بوسد پیوست
سگ را به نیاز پای و سگبان را دست
ممکن را صفت افتقار و نیستی از لوازم حقیقت و ماهیت است ، در حال عدم محتاج بموجد است و در حال وجود محتاج بمبقی – و اکرام و احسان (حضرت) حق سبحانه نسبت با بنده بنابر صفت عجز و افتقار است نه وصف (452) غنا زیرا که غنی من حیث هو 453 غنی شایسته احسان نیست بلکه بسیار باشد که (454) بصفت غنا بر اغنیا ظاهر شدن موجب قهر گردد پس وصف فنا و 455 افتقار را لازم می باید داشت و از مقام عجز و انکسار متوجه بجناب غنی مطلق گشت نه از روی تعزز و غنا زیرا که طالب را « راه جز این نیست » (456) فأتواالبیوت من ابوابها (الف) هر چند این غنا را از حق .
رباعیه : (457)
ما را طلب و نیاز دادی ز آغاز
بر حسب طلب نیز کرم کردی ساز (458)
اینها همه چیست تا کنی گنج نهان
برخلق جهان عیان (459) ز گنجینهء راز
قال (الله) تبارک و تعالی : یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله والله هوالغنی الحمید . (ب) وچون بنده بصفت عجز و اافتقار بر آید می باید که حصر نظر کند در حضرت حق سبحانه زیرا که مؤثر در غیر (وی) جزوی نیست و محتاج الیه گل ویست هرچند درین معنی از اسباب پرده سازد.
رباعی (460)
نی رفع عطش ز تشنگان آب کند
نی رفع کلال خفتگان خواب کند
حاشا که کند غیر مسبب کاری
لیکن 461 ز پس پردهء اسباب کند.
می باید که حاجت خود را تعیین نکند زیرا که حق سبحانه بمصالح عباد اعلم است . اینجا بود که بنده بمحض عبودیت متحقق گردد.
سلطان العارفین ، ابویزید البسطامی * قدس الله سره 462 فرموده اند که حق تعالی گفت – مرا – که بمن تقرب جوی بچیزی که مرا نباشد و آن صفت ذل وافتقار است .
شیخ محیی الدین قدس الله تعالی روحه العزیز 463 فرموده اند که بنده در هر نفس می باید که ملاحظه ذل و افتقار خود بکند و بحق در نیاید مگر باین دو صفت .
(حضرت) خواجه بهاءالحق والدین 464 قدس الله روحه 465 العزیز 466 فرموده اند که کار گذار 467 روندهء راه نیاز و مسکنت و علو همت است .
قال سهل * رحمه الله تعالی 468 : دوام الافتقار اصل کل خیر و مفتاح کل علم دقیق فی طریق القوم.
حضرت ایشان علیه الرحمة والرضوان 469 ، تذلل و افتخار را لازم می شمرده اند 470 خصوصآ در اوقات شغل بطریق این طایفه .
میفرمودند که اگر ناگاه نسبتی ظاهر گردد ، خودرا واخلاق (واطوار) ناپسندیدهء خودرا فراموش می باید کرد 471 و بیقین دانست که آنچه در آئینه وی ظاهر میشود دیگریست که خود (را بخود) از برای خود مشاهده میکند و وی در میان نیست .
صفت فنا بریشان بغایت غالب بود و کسی که از معنی فنا فی الجمله نصیبی داشت ، چون بصحبت شریف 472 حضرت ایشان میرسید نسبت فنای وی قوت میگرفت .
از فاسقی اگر473 بوی نیستی 474 میآمد از صحبت وی خوشحال می شدند و ویرا ترجیح میکردند بر زاهدی که نظر وی 475 خود بود.
ادامه دارد …
پاورقی :
(الف) قرآن کریم 2 / 189 : وأتوالبیوت من البوابها و اتقوالله لعلکم تفحلون . .
(ب) – قرآن کریم 35 / 15 .
نسخه بدلها و اختلاف قرائت
401 – ب : ندارد .
402 – ف : چون .
403 – ف : سختی .
404 – ف : ندارد.
405 – ف : (والرضوان) ندارد.
406 – اصل : مبتدل .
407 – اصل : باو .
408 – ف : بدین .
409 – ف : ندارد.
410 – ب : می نشستند.
411 – اصل : داشتند.
412 – ف : بهر .
413 – ب : باشد.
414 – ب : می بودند.
415 – ف : از .
416 – اصل : بودندند ، ب : بو .
417 – ب ، ف : جامع .
418 – اصل ، ف : ندارد.
419 – اصل : ساخته اند.
420 – اصل : کس .
421 – ف : ندارد.
422 – ب : ندارد.
423 – اصل ، ف : وفرمودند.
424 – ب : الفت .
425 – اصل ، ف : حز .
426 – ب ، ف : بین « » را ندارد.
427 – ب ، ف : ندارد.
428 – ف : ندارد.
429 – ب ، ف : لذت .
430 – ب ، ف : ندارد.
431 – اصل : گردد.
432 – اصل ، ب : رفت .
433 – ف : ندارد.
434 – ب : ظاهر .
435 – ب : اختیاری.
436 – ب ، ف : فرق آن .
437 – ب ، ف : ندارد.
438 – اصل ، ب : پسند.
439 – ف : علیه الرحمه.
440 – ب : سخن .
441 – ف : کنند.
442 – ف : میان .
443 – ب ، ف : سخن.
444 – اصل ، ف : میگفتند.
445 – ب : خط یکدیگر .
446 – ف : ندارد.
447 – ب ، ف : بین « » را ندارد.
448 – ب ، ف : بودند.
449 – ب ، ف : ندارد.
450 – اصل : با خاک.
451 – ب : ندارد.
452 – ف : در صفت .
453 – ب : ندارد.
454 – ب : ندارد.
455 – اصل : عجز ، ب : غنا .
456 – ب : بین « » را ندارد.
457 – ب ، ف : رباعی .
458 – ب : پس بر حسب طلب کرم کردی ساز.
459 – ب : خود.
460 – اصل ، ب : ندارد.
461 – ف : لکن .
462 – ب ، ف : قدس سره .
463 – ب ، ف : قدس سره .
464 – ب : خواجه بهاء الدین.
465 – ب : سره.
466 – ب ، ف : سره .
467 – ب : ندارد.
468 – ف : رحمة الله علیه .
469 – ف : والرضوان ندارد.
470 – ف : می شمردند.
471 – ب ، ف : نمی باید کرد.
472 – ف : ندارد.
473 – ف : که اگر .
474 – ب : نسبت .
475 – ب ، ف : در.
دوستان گرامی !
اینک بخش هفتم تصحیح و مقابله و تحشیه شاد روان استاد بشیر هروی بر کتاب تکمله حواشی نفحات الانس شرح حال مولانا جامی را که تألیف رضی الدین عبدالغفور لاری بوده که برادر عزیزم قیوم جان آنرا از شهر ملبورن کشور آسترالیا آماده نموده و به سایت ۲۴ ساعت فرستاده است و تقدیم شما عزیزان خواننده مینمایم و از برادر گرامی ام جهانی سپاس .مهدی بشیر
جناب آقای محمد مهدی بشیر، خوشحالم که بعد از وقفۀ دوهفته ایی نشرات سایت وزین 24 ساعت از سر گرفته شد. روح استاد بشیر بزرگوار شاد و تشکر شما برادان فرهنگی که آثار استاد را با هموطنان شریک میسازید.
تشکر از شما برادر محترم جناب عبدالله جان هروی . مهدی بشیر
برادر عزیزم مهدی جان گرامی خوشحالم که بخیر و عافیت دوباره برگشتید و بازهم با قبول زحمت مطالب ارزنده ایی رابدست نشر سپردید ، مؤفق و مؤید باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – استرالیا
ممنون لطف شما برادر عزیزم قیوم جان . موفق و سلامت باشید. مهدی بشیر
روح استاد بشیر هروی شاد یادشان گرامی
خداوند رفته گان شما راهم بیامرزد و روحشان شاد. مهدی بشیر
خداوند استاد بزرگوار را مغفرت کند با این آثار گرانبهای شان
و سپاس که این گنجینه ها را با ما شریک میسازید .
ممنون شما خواهر گرامی ، همیشه سلامت باشید. مهدی بشیر