۲۴ ساعت

24 فوریه
۱ دیدگاه

یادی از نکوکاران

تاریخ نشر جمعه  ششم  حوت  ۱۴۰۰ – ۲۵ فبروری  ۲۰۲۲ هالند

باری دکتور خرمی را در هوتلی در کابل دیدم که چند روز بعد، با تعدادی از کودکان بیمار به سوی المان بر میگشت. گفتم داکتر، تقاعد کرده ای، اما فعالیت هایت بیشتر شده است. گفت، احساس آرامش میکنم.

دکتور خرمی تا همین حالا موتری ندارد. بایسکل اش همواره آماده است. به سوی دوستانی که فاصلۀ زیادی با منزل وی ندارند، با همان بایسکل میرود. بیشترین وقت ها با یک گل و چاکلیت و تبسم های بسیار احترام بر انگیزی که از صفای دلش بر دلها می نشینند.

پیشتر از آوردن وبردن کودکان بیماریاد کردیم. خاطره های آنها نیز جذاب است. این کودکان بعد از جراحی قلبی، از طرف یک خانواده سرپرستی میشدند. دادن گزارش حال آنها به خانواده های شان کار سهل وآسانی که امروز از طریق تلفون صورت میگیرد نبود. پیدا کردن ارتباط  خانوادۀ کودکان و بعد گوش دادن به گریه ها وناله های اعضای خانواده، شنیدن گریه های کودکان، شنیدن دعای خیر ده ها بار خانوادۀ آنها در تلفون ویا هنگامی که در وطن به خانواده ها سپرده میشدند، برگ جالب خاطرات دکتور خرمی وسایر هموطندان ما است که در چنین فعالیت های نکو کارانه و خیر اندیشانه وپاکیزه سهم گرفته اند. مواظبت همیشه گی کودکان در شفاخانه بعد از انجام جراحی قلبی، ترجمانی صحبت ها، برداشتن اشکها از رخسار کودکانی که خود را دردنیای دیگری می یافتند، نوازش های تحسین برانگیز، بوسیدن روی آنها و دادن شرینی ولباس های جدید به آنها، همه وهمه در دفتر کار کردهای شریفانۀ دکتور خرمی و سایر هموطنان این حوزه از نکو کاری ثبت است.

باری دکتور خرمی تلفونی گفت، کودکی برای چند ساعت آمده است اگر میخواهی او را ببینی. رفتم واو را دیدم. در تمام وقت نگاه اش به سوی دکتور خرمی چون نگاه کودکی به سوی پدر مهربان بود. دکتور گفت، وی چند هفته در منزل بانوی نکو کار وعزیزی به سر می برد، بعد بر میگردد به وطن. از آن نو جوان که به دلیل تحمل درد  ومشکل قلبی و لاغری سن اش کمتر معلوم میشد، پرسیدم حالا که صحت یاب شدی چه آرزو داری؟ در جواب گفت، پدرم کشته شده است، حالا خوش استم که بروم و خدمت مادرم را بکنم ودرس بخوانم. من نشانی محل ونمرۀ تلفونی او را گرفتم و وعده سپردم که در مسافرت های داخل وطن به دیدن اش میروم. اما با تمام سوکمندی که موفق به تأمین ارتباط با او در کوهستان شمالی نشدم.

در جریان شنیدن احوال چنان کودکان ویا رفتن با فرزندان وهمسرم بانو مهرین به شفاخانه ها نزد آنها، قصه های زیادی شنیده ام که سخن از درد ها و تراکم اندوه مردم بیچاره ومظلوم دارد.

دکتورخرمی این امتیازسترگی را دارد که در ایام پیری با افتخار به زنده گش اش نگریسته میشود.

بیش ازبیست سال پیش هنگامی که اطلاع یافتم، پدرشان وفات یافته است و به منزل وی برای ابراز تسلیت رفتیم، مسافرت دهۀ هفتاد میلادی خودم و آرزو های وی را برای  خدمت به وطن و پدر به یادآوردم. ازآن ایام وآرزوهای وی یاد کردیم. گپ من این بود که به خانواده، به آن پدر پیر و کسان بیشماری کمکی نمودی که فراموش نخواهد شد.

این چند سخن را برای آن هم آوردم که ما چنین عزیزانی نیز داشتیم وداریم که سزاوار احترام و ارج نهادن در ایامی استند که حیات دارند و گواه قدردانی.

( ادامه دارد )

 

یک پاسخ به “یادی از نکوکاران”

  1. admin گفت:

    این قسمت هم جالب است . مطالعه آنرا فراموش نکنید.
    درود به مهرین عزیز. مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما