۲۴ ساعت

01 فوریه
۳دیدگاه

لاله در شعر صفا

تاریخ  نشر  دوشنبه  ۱۳ دلو   ۱۳۹۹ – اول فبروری ۲۰۲۱ هالند

قسمت اخیر

شعر “من لالۀ آزادم” و راز و رمزِ آن

من لالۀ آزادم، خود رویـم و خـود بویم 

در دشـت مکان دارم، هم فطرت آهـویم

آبــم نــم باران است،  فارغ  ز لب جویم

تنگست محیـط آنجا، در باغ نمــی رویم

من لالۀ آزادم، خود رویم وخود بویم

ازخون رگ خویشست گر رنگ برخ دارم 

مشاطه نمیخواهــد زیبایی رخســــــــارم

بر ساقــه خود ثابت فارغ ز مدد گارم

نی در طلب یارم نی در غــم اغـــیارم

من لالۀ آزادم . . .

هر صبح نسیم آید بر قصد طواف من

آهو برگان را چشم از دیدن من روشن

سوزنده چراغستم در گوشۀ این مامن

پروانه بسی دارم سر گشته به پیرامن

 من لالۀ آزادم . . .

از جلوه ی سبز و سرخ طرح چمنی ریزم

گشته است ختن صحرا از بوی دلاویزم

خم می شوم از مستی هر لحظه و می خیزم

سر تا به قدم نازم پا تا به سر انگیزم

من لالۀ آزادم . . .

جوش می و مستی بین در چهره گلگونم

داغ است نشان عشق در سینه ی پر خونم

آزاده و سر مستم خو کرده به هامونم

رانده ست جنون عشق از شهر به افسونم

من لالۀ آزادم . . .

از سعی کسـی منت بـر خود نپـذیـرم من 

قیـد چمن و گلشـــن بر خویش نگیرم من

بر فطرت خود نازم، وارسته ضمیرم من 

آزاده برون آیــــــم ، آزاده بمـــــیرم من

 من لالۀ آزاد م خود رویم وخود بویم.

تا آنجا که در خاطردارم، شعر”لالۀ آزاد”، سرودۀ شادروان محمد ابراهیم صفا را در کتاب قرائت فارسی درمکتب خواندیم. آهنگی دلنوازی که با آوازِگیرای بانو آزاده و جناب عبدالوهاب مددی با این شعر از رادیو به نشر رسید، به بُـعد جلب توجه و احساس بر انگیزی افزود.

 سرودۀ لالۀ آزاد، چنان  باصفا، ساده و دلنشین است که برای جای یافتن در حافظه، زحمت تکرار بیشتر را نیاز ندارد. چنان است که این شعر دربسا حافظه ها صمیمانه وبا آسانی جای گرفته است.

دراین پیوند، میخواهم سخنی از نویسنده و شاعر فرزانه پرتو نادری را که سخن دل من را دارد و برداشتی است درست، در این قسمت می افزایم: 

“تا جایی که من می اندیشم، در شعر معاصرافغانستان کمترشعری توانسته است که به پیمانۀ شعر”لالۀ آزاد” ابراهیم صفا به این همه شهرت گسترده و تاثیر گذاری بزرگ برسد. گویی این لالۀ آزاد نام دیگر ابراهیم صفا است. اگر هیچ شعر دیگری هم که از این شاعر برجای نمی ماند، همین شعر بسنده بود تا نام پرشکوه او را در همه روزگاران پرچم افرازد.

می پندارم که “لالۀ آزاد” در پرورش ذوق ادبی شاعران نسل‌های بعد از صفا، به گونۀ مشخص پس از آن که این شعر در مضمون قرائت فارسی، شامل برنامۀ آموزشی معارف افغانستان گردید، تاثیر گذاری قابل توجهی داشته است. تا من به یاد می آورم کمتر شاگرد مکتب بود که این شعر را درحافظه نمی داشت. هم چنان می شود گفت کمتر پارسی زبان آموزش دیده‌یی در افغانستان  می توان یافت که بخش‌های از این شعر را در حافظه نداشته باشد. لالۀ آزاد موسیقی افغانستان را نیز رنگین ساخته است. آهنگی که بر این شعر ساخته شده، یکی از آهنگ‌های ماندگار در موسیقی کشور است که از مرزها گذشته است.

در دورۀ ابتدایی مکتب، پس از آن که با این شعر آشنا شدم، لاله‌ در دامنه‌های کوهستان‌ها در ذهن و روان من مفهوم دیگری پیداکرد. چنان بود که با خواندن نخستین مصراع‌های این شعردر هستی یک لالۀ کوهی استحاله می یافتم. . . .”

  پسانتر که چندین بار دیگر نیز، البته در پیوند با چند موضوع ادبی، سیر شعر درافغانستان، ویا دیدن نمونه های شاعران هموطن؛ این شعر از نظرم گذشت، برداشتم این بود که محمد ابراهیم صفا با این لاله و طرح آرزو های آن، عصارۀ دامن پرگل از چهره های رنگارنگ لاله را به سخن آورده است.

هر چند زمان دقیق سرودن این شعرهنوز هم معلوم نیست، اما نامۀ توضیحی دوست عزیزم محمد یوسف صفا حاکی از سالهای تقریبی سرایش این شعر است. وی در پاسخ به پرسش من مینویسد:

“گرانقدرم مهرین … تاریخ سرودن این شعر به صورت دقیق معلوم نیست. اما اینقدر گفته می توانم که ایشان به تاریخ یازدهم عقرب ۱۳۱۱ در ارگ زندانی شدند و مدت چهار سال را در آن جا گذراندند. بعد ار تکمیل قلعۀ جدید در زندان دهمزنگ، به آنجا انتقال یافتند. چندین بار کوته قلفی شدند در یکی از همین کوته قلفی ها این شعر را سرودده اند.”

با توجه به نوآوری های که در آن راه یافته است، می تواند چنین استنباط شود که در واپسین روزگار محبوسیت، در زندان سروده شده باشد. این نوآری ها را در شفافیت، دوری از سبک وسیاق سایرغزلیات وبه ویژه دور ازتأثیرسبک پیچیدۀ بیدل، می توان دریافت. با توجه به این ویژه گی ها برداشت می شود که صفا قالبی از ترجیع بند را به مثابۀ آزمونی از تمایل به شعر نو روی دست داشته است. چنان که خودش از نهادینه شدن تحول وایجاد سبک نو سخن دارد.

بنگریم، موضع او را در شاعر و مقدم بهار:

 . . . تازگی سرکنم نشاط آرم

راه ورسم جمود بگذارم

 تازه سازم به زندگی پیمان

 که ز سر تازه گشته است جهان

 غزل نو به سبک نو خوانم 

از نوین فکر نوسخن رانم

معنی نو کنم ادا به بیان  

که به خود طرز نو گرفته جهان

  کنم از عصر تازه وصف الحال

 وز تجدد زنم همایون فال

که به گیتی کنون فضای نو است

سال نو، فصل نو، هوای نو است

نوآوری در لالۀ آزاد و پذیرش چنان رویکرد آگاهانۀ صفا را هنگامی بیشتر ومطمین تر می توانیم پذیرا شویم که از صافی نقد ونظر با صلاحیت استاد لطیف ناظمی نیز گذشته است. وی می نویسد:

“صفا درسروده هایی که در قالب غیرغزل سروده است، افزون بر این که نگاهی تازه به زندگی و حوادث پیرامونش دارد، از نگاه شیوۀ بیان، فضا و زبان نیز دست به نو آوری میزند. تا جایی که گاهی تساوی طولی مصراع ها را به هم میزند. هرچند این شعر ها را نمی توان به معنی دقیق کلمه  شعر نیمایی خواند، اما باید اذعان کرد که صفا از معدود سخنوران کشورماست که در مساعد ساختن زمینۀ شعر در ادبیات ما سهم شایسته دارد.”

پیام “من لالۀ آزادم”

آنانی که به مضمون اجتماعی، پیام ها و صدای رسای این شعر گوش بدهند و همزمان با آن، از سنت وپیام های شاه ستایانۀ بخش وسیع شاعران پیشین آگاه باشند، پیامی که با وضاحت در چهار مقالۀ عروضی نمایان است: “برمراد شاهان باید سخن گفت”، نو بودن شعر لالۀ آزاد را بهتر درک می نمایند.

در زمینۀ رویکرد صفا به لاله و راز و رمز آن که موضوع اصلی  این نوشته را احتوا می کند، نمونه هایی را در برگهای پیشتر دیدیم. شایان یادآوری است که صفا در شعر لالۀ آزاد، آرزوهای انسانی را می آورد که آزاد به دنیا آمده است ،میخواهد آزاد باشد و از این پایگاه بر زشتی ها وپلشتی های بازدارندۀ آزادی انسانها می شورد. برای بیان این حال واحوال خویش، لالۀ آزاد را نماد مناسب یافته است. از همانجا است که پرتو نادری می نویسد:

” گویی این لالۀ آزاد نام دیگر ابراهیم صفا است.”

استاد لطیف ناظمی سخن دقیقی در این باره نیز دارد. وی می نویسد:

“نام آشنا ترین شعر صفا، «نوای لاله» است که به لالۀ ازاد بیشتر شهرت دارد. . .  شعری که سرایندۀ آن از زبان لاله سخن میزند. . .

 نمونۀ درخشانی است از باور وی به آزادی و آزادگی. دراین شعر که از صنعت تشخیص  بهره گرفته است، در واقع به آدم های نظر دارد که همانند لالۀ آزاد”رنگ رخسارۀ شان از خون رگ شان رنگین است”، “در بندکسی نیستند”، “آزاد اند”، “منت کسی را نمی پذیرند”، “آزاد آمده اند وآزاد میروند.”(۱)

تصور می شود که شعر بلبل گرفتار، می تواند پیش زمینه ویا یکی ازسرچشمه های لالۀ آزاد  محسوب شود. نگاه نمائیم:

 . . .  ای خدا از چه دل شوق شمارم دادی

طبع سرشار و  لب نغمـه شعارم دادی

با گل و لاله و گلشن سر و کارم دادی

آشیانی به چمن فصل بهارم دادی

که فلک بی سخنی آتش بیداد افروخت

مشت خاشاک مرا شعله زد و پاک بسوخت.(۲)

اما با این تفاوت که در شعر لالۀ آزاد، گونۀ از مرامنامه وبا زبان آثار فرنگی”مانیفیست” شخصی را می بینیم که تار وپود وجودش باورمند به آزادگی است، ولی او را دربند کشیده اند.

جذابیت بیشتر این شعر را از همین پیام رسا، شاعرانه وصمیمانۀ می توان دید که محدودیت زمانی نمی پذیرد. فریاد لاله را از پشت سده های بسیار از دشت های سیاووشان، با فغان های جگرسوز لاله های زندان ارگ، دهمزنگ و پلیگون پلچرخی به همه می فرستد.

 اگر این شعر را بسیاری دوست داشتند ودوست دارند، این ویژه گی را دارد که درد و رنج تاریخی را فریاد می شود، آزاده گی را با شفافیت ومهربانی لاله گون می ستاید، و چنین است که ماندگار می ماند.

شاعر وادیب گرانمایه، بشیرسخاورز در زمینۀ ماندگاری شعرمی گوید:

“. . . شعر خوب لحظه یی، میتواند که صدای همان لحظه باشد وهم برای لحظات دیگر، ماندگار بماند، اما شعربد لحظه یی، تنها اقبال استقبال درهمان لحظه را دارد و خیلی زود از صفحه ذهن مردم زدوده می شود . . .” (۳)

این است که لالۀ آزاد، وقتی به سخن می آید و مرام انسانی و بند ستیزی خویش را ابراز میدارد، خروشگاه شفاف، با استدلال و دادخواهی هم می شود. از گسترۀ موسیقی نیز صدای خویش را به گوش ها می رساند.

 وقتی می بینیم که این سروده با زیبایی بر لب موسیقی نشسته است، با توجه به آگاهی از دسترسی شادروان صفا به آلۀ موسیقی دلربا، زمزمه هایی که گاهگاهی با دلربا داشت، این برداشت را محتمل مینماید که در ساختن آهنگ مشهور من لالۀ آزادم، با شادروان عبدالغفور برشنا، صحبت های داشته است.

نخست از دسترسی ایشان به نواختن دلربا می آوریم:

 “گاهی برخاسته و دلربایش را که یگانه آلۀ موسیقی مورد علاقه وی بود، برای مدت کوتاهی به دست گرفته، می نواخت و با آواز خفیف، یگان صدا کشیده و زمزمه می کرد.”(۴)

این علاقه به موسیقی  وذوق هنری او را با مطالعۀ شعرهایی که برای  هنرمندان ایرانی گوگوش و هایده سرورده است، نیز میتوان درک نمود.(۵)

آهنگ ” من لالۀ آزادم”

در بارۀ چگونگی تهیه وخواندن دوگانۀ آهنگ آن، دوست گرانقدرعبدالوهاب وهاب مددی باری گفت:

” یکی از روزها در داخل تعمیر رادیو کابل، چشم مرحوم استاد عبدالغفور برشنا برمن افتاد. گفت بیا که کارت دارم. با هم در یکی از اتاق های رادیو رفتیم. در آنجا ورقی را هم در دست داشت که در آن شعرلالۀ آزاد نوشته شده بود. آرمونیه را گرفت و زمزمه نمود. پس از آن گفت که این آهنگ را خودت و با یک خانم می خوانی. روز دیگر از خانم آزاده که واقعاً صدای خوب ودلنشین داشت، نام برد. بالاخره ما دوتن زیرنظر استاد برشنا تمرین نموده وآهنک “من لالۀ آزدم” را به شکل دوگانه ثبت نمودیم.”(۶)

۱-استاد لطیف ناظمی. ابراهیم صفا شاعر درد آشنای تلخکام.  دیوان صفا.ص  ذ

۲-دیوان صفا. ص۱۸۸

۳-بشیر سخاورز.شعر جامعه را زنده نگهمیدارد. وئبلاگ بشیر سخاورز

۴- کلیم الله ناظر. شرح حال صفا. تارنمای رنگین.

۵- در دیوان صفا، به یاد گوگوش و هایده هنرمندان ایرانی بیت های سروده شده است. برای گوگوش: پیش قدت فتاده زپاخیزان گوگوش . . . (شعر گوگوش ص ۲۳۶) وبرای هایده در همین صفحه: حسن بی ساخته ات برده بسی هوش از سر . . .

۶-از صحبت های هنرمند ارجمند، جناب عبدالوهاب مددی با نگارنده. متن مفصل موضوع  در کتاب خاطرات محترم عبدالوهاب مددی که در شرف تهیه قرار دارد، آمده است.

ابراز سپاسگزاری

کلیم الله ناظر

اگر همکاری ها وبهره گیری از فراورده های قلمی ونامه های  محترم کلیم لله ناطر، محترم محمد یوسف صفا و محترم محمد حیدر اختر، نبود، نبشتۀ “لاله در شعر صفا” فراهم نمیشد.  در اینجا ضمن ابراز سپاسگزاری از این عزیزان، یادآور میشوم که هر یک از ایشان، در زمینۀ معرفی اعضای خانوادۀ بزرگ ناظر محمد صفرخان و فرزندان او، همچنان انتشار عکس ها و اشعار، توجه در خور تحسین دارند. من به زحمات ایشان که می بینم، آنها مکمل همدیگر شده اند. در این راستا، به اطلاع علاقمندان و دوستداران آگاهی از برهۀ از تاریخی که بار ستم شانه های این خاندان رنجدیده را آزار میداد، میرسانم که کتاب “سلاله و دودمان ناظر محمد صفرخان ” تألیف جناب کلیم لله ناطر، به اهتمام جناب محمد حیدراختر، ازطرف انتشارات میوند درکابل به نشر رسیده است.

گزارش از محمد حیدر اختر

“من لالۀ آزادم”

در دانشگاه هامبورگ

شام چهارشنبه، شانزدهم ماه جاری، شاهد محفل پرشکوهی در یکی ازسالون های بخش آسیایی- آفریقایی دانشگاه هامبورگ بودیم که در نوع خود بی نظیر بود. میزبانی برنامه را گروه موسوم به ادبیات دانشگاه هامبورگ برعهده داشت وابتکار تعیین موضوعات را جناب نصیرمهرین، مؤرخ وپژهشگرهموطن ما.

محفل که “لالۀ ازاد” نامیده شده بود و با عکس هایی مرحوم محمد ابراهیم صفا مزین بود، از طرف خانم دکترنسرین رنجبرایرانی افتتاح شد. خانم رنجبر پس از خیرمقدم گفتن برای حضارشرکت کننده، دربارۀ نشست های ادبی وهنری گروه ادبیات که چهارشنبه ها دایر می شود، توضیحی ارائه نمود ویاد آورشد که جناب نصیرمهرین نویسنده وپژوهشگر را که همه می شناسید، در راستای کوشش های قلمی و تحقیقی خویش، سهم در خور ارج برای همنوایی دوستان همدل دارا می باشد. دربرنامۀ امشب نیز ایشان به صورت فشرده پیرامون لاله در شعرفارسی و لاله دراشعارمحمد ابراهیم صفا، یک تن از مبارزان آزادیخواه وشاعر بلند آواز و گرانمایۀ افغانستان صحبت می کنند. پس از آن، آهنگ “من لالۀ آزادم” را می شنویم که سرایندۀ آن جناب آقای عبدالوهاب مددی شخصاً در محفل حضور یافته اند. به دنبال آن جناب آقای مددی، پیرامون از خاطرات خویش در بارۀ این آهنگ خواهند گفت، همچنان از چگونگی وضعیت موسیقی در چند دهۀ پیش در افغانستان.

محترم مهرین ضمن این که از ضرورت توجه دوستان ایرانی به تاریخ، شعر،ادب وچهره های شاخص در افغانستان متذکرشد؛ به شکل گذرا ومختصر از اهمیت بررسی لاله در شعر فارسی، رویکرد شاعران به لاله، صحبت نمود و دلیل توجه بیشترشاعران دردمند را به لالۀ واژگون، داغدار وجگرخون توضیح داد. در بخش دیگر ازصحبت خویش نخست به معرفی مرحوم محمد ابراهیم صفا پرداخت. از اوضاع و زمانۀ او وبرخی زندانیان گفت و آنچه برسر تک تک اعضای خانوادۀ ناظر محمد صفرخان آمده بود را تذکرداد. آنگاه به دلیل روی آوردن صفا به لاله به عنوان یک نماد طرف عللاقه اش اشاره نمود. جناب مهرین یادآور گردید که تا آنجا که بازنگریسته ام، شادروان صفا حدود یک صدو شش بار در اشعار خویش از لاله نام برده است. وی گفت: این را نیز بیفزایم که به قول دوست گرامی ام جناب خالد صدیق چرخی؛ شادروان صفا باری گفته بود که، وقتی در زندان بودم، یکی از روزها هوا تیره شد وتوفانی، لالۀ داغداری را دیدم که در اثر وزش شدید باد افتیده بود  . . . دیدن آن صحنه برمن تأثیر بسیارداشت.

محترم مهرین صحبت های خویش را مقدمه یی نامید برای حضور جناب محترم عبدالوهاب مددی و سخنان ایشان. بعد به معرفی محترم استاد مددی پرداخت. پس از شنیدن آهنگ من لالۀ ازاد که توسط استاد مددی و خانم آزاده خوانده شده است، جناب استاد از چگونگی تهیه شدن آن آهنگ وچند آهنگ دیگر، ازمرحوم عبدالغفوربرشنا، از وضعیت هنرمندان، ازسطح وسایل تخنیکی ونوع ثبت آواز سخنانی را بیان داشت که طرف علاقۀ هموطنان ودوستان ایرانی واقع شد. به دنبال آن بازهم چند آهنگ ایشان که چند دهه پیش ثبت شده بود، شنیده شد که هرچه بیشتر به علاقۀ شنوندگان افزود.

در پایان محفل دسته گلی از طرف  خانم رنجبر ایرانی برای  جناب مددی تقدیم شد و شرکت کنندگان برای صرف چای دعوت شدند. محفل حوالی ساعت ۲۲ شب به پایان رسید.

 

۳ پاسخ به “لاله در شعر صفا”

  1. admin گفت:

    جهانی سپاس از دوست محترم جناب مهرین عزیز ، نوشته جالب ، عالی و زیبا بود . مهدی بشیر

  2. نصیر مهرین گفت:

    جناب آقای مهدی بشیر، سپاس همیشه گی خود را برای زحمات شما ابراز میدارم.

  3. قیوم بشیر هروی گفت:

    فرهیخته بزرگوار جناب استاد مهرین عزیز ، درود ومهر نثار شما باد.
    خوشحالم که پس از مدتها از شما میخوانم ، سعادتمند باشید.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی
    ملبورن – استرالیا

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما