دلش میشه…
تاریخ نشر چهار شنبه هفتم میزان ۱۳۹۵ – ۲۸سپتامبر ۲۰۱۶ – هالند
دو بیتیی که غزل شد
دلش میشه…
دلش میشه به مثل من ببیند
تمام چیز را روشن ببیند
دلش میشه تفاوت های تلخی
میان مردها و زن ببیند
دلش میشه حوالی حضورش
نه از محراق پرویزن ببیند
دلش میشه به رویش بازگردد
افقهایی که چون روزن ببیند
دلش میشه عرق هایش بخشکد
و خود را مثل یک گلشن ببیند
دلش میشه به او « پرزه » نگویند
زبان بی ادب الکن ببیند
دلش میشه که حتا نیمه شبها
به جاده خویش را با من ببیند
دلش میشه نباشد یک غریبه
تمام شهر او را تن ببیند
دلش میشه دگر جای « سیا ه سر»
به هرجا نام خود را زن ببیند
دلش میشه حقوق خویشتن را
نه اینکه صرف در گفتن ببیند
دلش میشه نه تنها نقش زن را
کنار مرد در خفتن ببیند
دلش میشه که مثل مرد خود را
سیاستپیشه ی میهن ببیند
دلش میشه که آقایان نباید
زن ارزنده را ارزن ببیند
دلش میشه سرانجام سخن که
هر آنچه مرد بیند، زن ببیند
(ب.بامیک)
۷/۷/۱۳۹۵
درود به برادر گرامی جناب عنایت الله باور بامیک . تشکر از سروده زیبا و مانند همیشه عالی . خط بردم خوشم آمد. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر