۲۴ ساعت

16 آوریل
۱۲دیدگاه

مخمس بیغش بر غزل رهی معیری

تاریخ نشر شنبه  ۲۸  حمل ۱۳۹۵ – ۱۶  اپریل  ۲۰۱۶ هالند

مخمس بیغش بر غزل رهی معیری

احمدالله بیغش

ای دلبرِ مهرویِ من از تیغِ نازت بسملم

از فُرقت و هجرانِ تو پر درد و پر داغِ دلم 

گر من بمیرم جانِ من بی شک تو باشی قاتلم

“دور از تو هر شب تا سحر گریان چو شمع محفلم

تا خود چه باشد حاصلی از گریهٔ بی حاصلم”

مشکِ خُتَن ریزد همی از جسم و از گیسوی تو

ای لالهء خوش بویِ من عنبر خجل از بوی تو

خنجر بود ابرویِ تو آهو بود جادوی تو 

“چون سایه دور از رویِ تو افتاده‌ام در کوی تو

چشم امیدم سوی تو وای از امید باطلم .”

وقتی که نقشِ مهرِ خود اندر دلِ من ریختی

عشق نهانیِ مرا  ای گُل تو بر انگیخی

با لطف و بامهرت مرا جانا بسی فرهیختی

“از بس که با جان و دلم ای جان و دل آمیختی

چون نکهت از آغوش گل بوی تو خیزد از گلم”

آن یارِ گل اندام کو؟ آن دلبرِ خودکام کو ؟

آن سروِ نیکو نام کو؟مه روی و ماهِ تام کو ؟

معشوقهء بسّام کو ؟آن راحتِ آلام کو ؟

“لبریزِ اشکم جام کو؟ آن آب آتش فام کو؟

و آن مایهٔ آرام کو؟تا چاره سازد مشکلم”

بشنو ز من اخبارِ دل او مینمود آزارِ دل

یارب شدم افگار دل آیا چه باشد چارِ دل

اما منم هُشیار دل از حد فزون انوارِ دل

“در کار عشقم یارِ دل آگاهم از اسرار دل

غافل نیم از کار دل وز کار دنیا غافلم”

کاشانهء او کرده ام  چشمِ کبودِ خویشتن

اندر ره اش بگذشته ام حال از وجودِ خویشتن

تقدیم حسنش کرده ام من تار و پودِ خویشتن

“در عشق و مستی داده‌ام بود و نبود خویشتن

ای ساقی مستان بگو دیوانه‌ام یا عاقلم”

در دامِ هجرانِ تو من افتاده ام  یارِ بَهی

جانا ز درد و داغِ دل دانم که  تو خوب آگهی

بر این دل پر دردِ من هردم چرا پا مینهی ؟

“چون اشک می‌لرزد دلم از موج گیسویی رهی

با آن که در طوفان غم دریادلم دریادلم”

احمدالله بیغش

کشور کویت  ۱۸ فروردین سال ۱۳۹۵

 

۱۲ پاسخ به “مخمس بیغش بر غزل رهی معیری”

  1. admin گفت:

    تشکر آقای احمدالله بیغش از مخمس عالی تان. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر

  2. Zahed گفت:

    خیلی عالی و زیبا ، قلمت رسا باد دوست فرهیختهء من !

  3. احمد الله بیغش گفت:

    استاد عزیزالقدر جلالتمأب محترم محمد مهدی بشیر هروی رهبر و بنیانگزار سایت وزین ۲۴ ساعت را هزاران درود .
    از لطف و مهر معنوی شما و از زحمات تان در قبال نشر سروده بنده دوعالم سپاسگزار هستم .
    ایام به کام تان باد سرفراز باشید .
    بیغش
    از
    دیار غربت
    کشور کویت

  4. سوسن گفت:

    فوق‌العاده زیبا سرودی بیغش جان

  5. احمد الله بیغش گفت:

    زاهد گرامی دوست فرزانه ام را درود متشکرم از حضور تان
    سبز بمانید.

  6. احمد الله بیغش گفت:

    داکتر صاحب سوسن! از لطف تان ممنونم موفق و سرفراز باشید .

  7. احمد جلال گفت:

    همیشه موفق و کامگار باشید بیغش صاحب

  8. Mosleh گفت:

    بی غش عزیز قلمت پر رنگ باد سرودتان زیبا موفق و کامگار باشین

  9. احمد الله بیغش گفت:

    حاجی صاحب جلال گرامی یک جهان تشکر شاد باشید .

  10. احمد الله بیغش گفت:

    رئیس صاحب محمد مصلح را درود و سلام سپاسگزارم از پسند شما .

  11. درود به برادر اندیشمند محترم احمد الله بیغش . !
    مخمس بسیار زیبا و پر مفهوم به قید قلم آوردید.
    طبع تان مستدام و قریحه تان نشه خرام باد.
    امپراطور
    از
    شهر
    بیم
    و
    امید
    کابل

  12. احمد الله بیغش گفت:

    درود و سلام متقابل خدمت دوست فرهیخته و شاعر توانای کشورم جناب احمد محمود امپراطور.
    از لطف و مهر معنوی شما دو عالم سپاسگزارم
    ایام به کام تان باد .
    سرفراز و سرخروی باشید.

    بیغش.

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما