۲۴ ساعت

25 ژوئن
بدون دیدگاه

کند و کاوی در ماهیت شخصیتهای متنوع

تاریخ نشر چهارشنبه ۲۵ جون  ۲۰۱۴ هالند

محترم رسول پویان

محترم رسول پویان

کند و کاوی در ماهیت شخصیتهای متنوع در جامعه

رسول پویان

در این برّش تاریخی، مطالعه و تحلیل درونی و بیرونی آدمها در بسترهای بس متنوع تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، به محققان و پژوهشگران آزاد و مستقل یاری می رساند تا شخصیتها را بهتر بشناسند. این مطالعه و کند و کاو ما را به درک و شناخت آسیب شناسی رفتاری، فهم نارسایی های روانی و شخصیتی و گزینش کادرهای مورد نیاز جامعه بسیار کمک می کند. شناخت جامعۀ مختلط و مرکب افغانستان بدون شناسایی شخصیتها در قوالب و ساختارهای گوناگون و راه یابی به عمق ماهیت آنان، میسر نخواهد شد.

آدم ها در ساختارهای شهری، دهاتی، قبایلی و در قوالب، طبقات، اقشار، لایه ها و بافتهای مختلف (که دارای مناسبات اقتصادی و اجتماعی، آداب و قراردادهای عرفی و سنتی متفاوت اند)، در مناطق مختلف جغرافیایی و دارای آب و هوای متفاوت، شخصیتهای ویژه می گیرند؛ عادات، رسم و رواجات، احساسات، عواطف، آمال و آرزوها، سلیقه ها، باورها، طرز رفتار، واژگان و ارزشهای متنوع می آموزند.

جنگ، بحران ها، فقر، محرومیت ها، آوارگی، فشارها و غیره بالای شخصیت افراد تأثیر کرده و در عمق روان و فطرت آنان بسی نفوذ می کند؛ از آن ها شخصیتهای بس متنوع مانند: آدمهای قوی، ضعیف، عقده مند، آرام، جنجالی، خشن، صبور، متعصب، آزاد، خشک اندیش، دریانوش، بارحم، سنگدل، تلخ، شیرین، متزلزل، متعادل، غیره و غیره می سازد. این آدمها بر طبق خصلت، تربیت، فهم، درک و ذخایر عاطفی، احساسی و علمی شان  از خود رفتارهای بسیار متنوع در جامعه و در برابر اشخاص دیگر بروز می دهند.

از آدمهای ضیعف، محدود، متعصب، عقده یی، متحجر و تاریک فکر (و چه بسا جاهل) هیچ توقعی نمی رود؛ زیرا آنان طبق همان خصلت باطنی و تربیت کسبی شان در برابر دیگران رفتار می کنند. آنها با تعصب و خشونت و مطابق به ذهنیت محدود و بستۀ خود فکر می کنند که حق دارند که احساسات، عواطف و اذهان همه را مثل ذهن خود محدود و منجمد سازند. دیگران را تفتیش عقاید نمایند. جلو آزادی های اشخاص را بگیرند و از پرواز مرغ خیال، تبارز رویاها و آرزوهای آدمها جلوگیری کنند. این شخصیتها در جامعه بسیار خطرناک اند؛ زیرا وجدان در آن ها شکل نگرفته و از دین فقط همان خشونت، خشک اندیشی و تعصب افراطی را یاد گرفته اند.

به طور مثال به تاریخ نظراندازید؛ سران کلیسا در قرون وسطی چرا هزاران دانشمند، فیلسوف، هنرمند و طرفداران آزادی، عدالت و مساوات را کشتند، به زندان انداختند و صداهای شان را در گلو خفه کردند. مگر جنگهای صلیبی را فراموش کرده اید. آتیلا، چنگیز و هیتلر چرا جهان را به آتش و خون کشیدند. به همین تازه گیها در هندوستان چرا به دو دختر پاک و معصوم تجاوز گروهی می شود. در پاکستان کدام نوع شخصیتها به خود اجازه می دهند که زن مظلومی را که قصد ازدواز رسمی و قانونی با شوهر دلخواهش را داشت، در نزدیک محکمه به شکل بی رحمانه به قتل برسانند. در افغانستان طالبان دختر و پسر جوانی را که آرزویی پیوند عاشقانۀ قلبی داشتند، در حضور مردم اعدام می کنند و عملاً برضد آزادی و حقوق حقۀ ملیونها زن و مرد کشور می جنگند. به چه انگیزه و چرا دو ملا امام مسجد در کشورما به دو دختر خردسال معصوم، به دو «خواهر» و دو «مادر آینده» جاهلانه و عقده مندانه تجاوز جنسی روا می دارند. چگونه روانهای بیماری می توانند انگشتان پیرمردان مظلومی را در کشور ما به سبب رای دادن قطع کنند.   

مگر این دیو وحشت و تجاوز در ذات و ماهیت این اشخاص مسکن و مأوا ندارد؟ آیا اگر عشق، محبت، مهر، دوستی، آزادی، وجدان و انسانیت جای آن را بگیرد بهتر و مفید تر نخواهد بود؟ به ذات و ماهیت خود فکر کنید. اگر به راستی تکلیف دارید هرچه زود تر، پیش از آن که چون مار و عقرب دیگران را نیش بزنید و جامعه را تباه سازید و چون مگس و پشه مزاحم زندگی مردم شوید، خود را از درون اصلاح و پاکسازی کنید. این عشق و محبت است که دل انسانها را جلا می بخشد، جان را صیقل می دهد و تن را از دیو و هیولای درنده خویی، شرارت، خشونت و تجاوز به حریم خصوصی دلهای معصوم دیگران پاک می سازد.

حیوانات درنده از این اشخاص به مراتب بی آزارتر اند؛ زیرا اگر به حیوانات آزاری نرسانید یا درندگان اگر گرسنه نباشند به انسان کاری ندارند؛ اما اینها چون مگس، پشه و زنبور مزاحم انسانهای پاک، صاف و بی آزار می شوند و هی به دلهای مردم در جامعۀ انسانی نیش می زنند. اگر این اشخاص فرصت یابند به گرگهای درنده و کفتارهای خونخواری تبدیل می گردند و انسانها را می درند؛ چونان که طالبان، افراطیون رنگارنگ و متعصبین مذهبی در همه جا، درست همین کار را می کنند. در قلب تاریک و سیاه این اشخاص اصلاً نور یزدان و فروغ عشق و محبت هیچ نوع تابشی ندارد. اینان بیچارگانی هستند که نه از وجدان بهره یی دارند و نه خوبی های دین را احساس کرده اند؛ یک مشت عقده، تناقض، حسادت، کینه، چرک و فساد اند.

به طور مثال  داعش را در عراق، بوکوحرام را در افریقا، سلفیها، طالبان و القاعده را در پاکستان و طالبان را در افغانستان بنگرید که به زور پول های نفت کشورهای عرب (بخصوص عربستان سعودی) و حمایت استراتیژیک امپرایالیسم استخباراتی جهانی و منطقوی، جوامع را به آتش کشیده اند. خواستگاه اصلی افراطیت کشورهای عربی و پرورشگاه آن طی سه دهۀ اخیر خاک پاکستان بوده است. مردم شرق (خاصه باشندگان خراسان بزرگ) در طول تاریخ قربانی این کینه های خونین و چرکین اعراب گردیده اند. کشورهای شرقی سده هاست که پایمال منافع شوم استعمار کهنه و استعمار نوین شده و هنوز از تهاجم نظامی و استخباراتی سران استعمار نوین در رنج، درد و عذاب می باشند.

تضاد و جنگ سنی و شیعه از عمق کینه های خونین عرب بویژه سران قریش سرچشمه گرفته است که ما اوج مظلومانه و قهرآمیز آن را در واقعۀ کربلا مشاهده کرده می توانیم که دنبالۀ آن در تضاد و اختلافات دول عربی خاصه سران عربستان سعودی و سران دولت مذهبی ایران تبارز یافته است. ظهور داعش، القاعده، بوکوحرام، سلیفی ها و طالبان را می بایست در این بستر مطالعه و تحلیل کرد. سران پاکستان و عربستان سعودی از متحدین استراتیژیک امپریالیسم استخباراتی جهانی و منطقوی می باشند. مردم آسیایی به خصوص مردم بیگناه و محروم شرق میانه، افغانستان، ایران، هند و آسیای میانه از قربانیان این جنگهای افراطی وکینه های خونین مهندسی شدۀ مذهبی به شمار می آیند.  

اگر قدرت به دست این اشخاص افراطی و کینه توز بیفتد دمار از روزگار مردم می گیرند و خون انسانها را به شیشه می کنند. چونان که داستان قتلهای عام چنگیز و آتیلا از یادها خواهد رفت و کوره های آدم سوزی هیتلر فراموش خواهد شد که همین حالا مثال آن در افغانستان، عراق، سوریه و دیگر مناطق شرق به طور زنده وجود دارد. اینها زنجیرهای زنگزدۀ دست و پای آزادیهای طبیعی و مدنی جامعۀ انسانی می باشند و ویروسهای خطر ناک در جوامع سالم و نورمال اند که باید با تمام نیرو از جامعه دور انداخته شوند.

خوب است که به طرق ممکن از جمله با سلاح عشق، محبت، احساس، عاطفه، عدالت و آزادی به مقابلۀ آنان بشتابیم و جامعه و مردم را در برابر فساد، ظلم، ستم و اذهان گندیده و متعفن ایشان واکسین کنیم. بایست با تدوین و تطبیق قوانین مدنی از آزار و شرارت آنان جلوگیری شود. زیرا جسم و جان مردم، خاصه جوانان را آلوده می سازند. اگر این تیپ آدمها به چوکی و قدرت برسند؛ مقام و مرتبه ای پیدا کنند؛ در رأس بنگاه های خبری و رسانه های اطلاعاتی، فرهنگی و دینی باشند، به راستی برای جامعۀ انسانی فاجعه به بار می آورند.

در برابر این تیپ، شخصیتهای سالم، نورمال، بااحساس، پرعاطفه، بارحم، صاحب نظر، دیگرپذیر، انتقادپذیر، دارای وسعت فهم و درک، آزاداندیش، صادق، پاکیزه، خیرخواه، دلسوز، مردم دوست و بی آزار ایستاده اند که هرگز مانع تجلی قوۀ خیال، تبارز احساس، عاطفه، عشق، آرزو، رویاها، افکار و اندیشۀ دیگران نمی شوند؛ بلکه تلاش می کنند تا زمینه را برای پرواز پرستوهای لطیف خیال، احساس، عشق، محبت، ابتکار، خلاقیت و توانمندیهای نهفته و آشکار آماده سازند و قلوب را با نور عشق، محبت، دوستی، صمیمیت و همکاریهای انسانی صفا بخشند. در این صف گسترده عارفان آزاداندیش، شاعران آزاده و وارسته، دانشمندان، فلاسفه، حکیمان متبحر، آزادگان، عیاران و پاکدلان بس متنوع و غیره نیکان و سترگان جا می گیرند.

اگر در جامعه نظر اندازید هماره حاسدان، عقده مندان، نادانان، متعصبان گوناگون، تاجران دین و مذهب… به خشونت، فساد، تبهکاری و آزار دیگران رو می آورند. در جریان بحرانها و جنگها از آنان جانیان آدمکش و جلادان خون آشامی ساخته می شود. در جامعۀ ما از این گونه مثال ها در هر گوشه و کنار فراوان است. باید به این چهره ها فرصت تبارز داده نشود؛ زیرا به حریم آزادیهای دیگران با پررویی، جهالت و خشونت تجاوز می کنند. امنیت و خلوت دلهای انسانها را از بین می برند و به حریم خصوصی مردم می تازند. آزادیهای طبیعی، انسانی و مدنی را در جامعه (که حق مسلم مردم است) به نامهای مختلف نابود می کنند؛ تلاش می ورزند تا بستر و فضای گشادۀ طبیعی، اجتماعی و انسانی را هرچه می توانند محدود و بسته کرده و پرندگان احساسات، عواطف، رویاها، عشق، محبت و آزادیها را در قفسهای تنگ و تاریک زندانی و در حقیقت به کلی خفه سازند. دیکتاتوریهای ایدنولوژیک و مذهبی رنگارنگ از این گونه اند. بعد از این تحلیل و بررسی به مطالب زیر توجه کنید.

در ساختارهای متنوع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و در محیط های جغرافیایی مختلف شخصتهای متنوعی شکل گرفته و تبارز می کنند. در هرکدام از این قوالب و ساختارهای خرد و بزرگ و محیط های مختلف برنامه های مغزی  و شخصیت فردی و اجتماعی افراد به طور متفاوت شکل می یابد. این برنامه های مغزی و ذخایر ذهنی در حقیقت رهنمای رفتارهای فردی شان در خلوت و در اجتماع می باشد. ظرفیتهای دانش، مهارتها، هنرها و تجارب و رشد عقلی، ذهنی، احساس، عواطف و تخیل افراد در این ساختارهای گوناگون متفاوت است. به این صورت عمق، وسعت، کارآیی و ظرفیت شعور جمعی در جوامع و در بین ملل و کشورهای مختلف جهان تفاوت می کند. حواس پنجگانه خاصه قوه عقلایی، تخیل، تحلیل، درک، عشق، محبت، احساس و عاطفه در شخصیتهای متشکلۀ این ساختارها مثل هم نیست؛ میـزان خشونت، دیگرآزاری، رفتارهای غیرنورمال، تحمل، روحیۀ انتقادپذیری، بردباری، وفـا، صـداقـت، شجاعـت، ترس، آزادگـی، رفـاقت، دلسوزی، ترحم، مهـربانی و غیـره متفـاوت اسـت.

همچنان این تفاوتها را می توان به نحوی از انحا در افراد هریک از این قوالب و محیط ها نیز مشاهده کـرد. به این صورت علاوه بر این که افراد در ساختارهای مختلف دارای شخصیتهای متفاوت اند، هرکدام از انسانها در واقع شناسنامۀ مخصوص خود را دارند؛ همان طور که نشان انگشت و (دی ان ای) هـرکس فـرق دارد، شخصیتها نیز متفاوت اند. برای شناخت شخصیتها می بایست آنان را در خاص و در عام، در ساختارهای ویژه و محیط های مرتبط و در پروسۀ تاریخی رشد و پرورش  مربوطه، مطالعه کرد. چه خوب است که از ماهیت و عمق احساس، عواطف، عقل و طرز اندیشیدن آنان آگاهی حاصل کنیم.

از اینجاست که شخصیت اسکندر، سقراط، چنگیز، ناپلیون، داروین، لیونارد داونچی، کانت، نیچه، هیتلر، انشتین، استالین، چرچیل، روزولت، مائوتسه دون، گاندی، اتاترک، خمینی و …غیره باهم متفاوت بوده است. هر کدام از خود رد پای متفاوتی در تاریخ بجا گذاشته اند.

در افغانستان کنونی نمی توان از اشخاصی چون: حامد کرزی، ملاعمر، حکمتیار، صبغت الله مجددی، استاد سیاف، داکتر اشرف غنی، محقق، جنرال دوستم، داکترعبدالله غیره و غیره (که هرکدام به شکلی و از طریقی مطرح شده اند)، توقع رفتار همگون و هم آهنگ را داشت؛ زیرا هر یک دارای بستر رشد و پرورش تاریخی، اجتماعی، اعتقادی و محیطی متفاوت بوده اند و داشته ها و تجارب خاص خود را دارند؛ گذشتۀ شان حال را و تمام پیشین و حال شان آیندۀ شان را می نمایاند. پس برای شناخت شخصیتها مطالعه و بررسی گذشته و حال بسی مهم می باشد.

همچنان در بین شخصیتهای واقعی ملی و مردمی یی که در پروسۀ تاریخی در بتن جامعه و در بین مردم رشد و پرورش یافته اند و شخصیتهای مصنوعی و وارداتی (که بدون کدام سابقۀ تاریخی، علمی، فرهنگی و مبارزاتی مشخص سمارغ وار توسط دستگاه های تبلیغاتی داخلی و خارجی به شهرت رسیده اند)، فرق بنیادی و حقیقی وجود دارد. مثل این که بین پولاد آبدیده و آهن خام تفاوت است؛ اما اگر از پولاد شمشیر و خنجر بسازید جوی خون به راه می افتد؛ در غیر آن صورت تیش و گاوآهن ساخته می شود که بیاری کار و رنج انسانی جامعه را آباد می کند.

در این دو تیپ شخصیتها، ظرفیت درک و شناخت جامعه، درک و فهم اوضاع داخلی و بین المللی، عشق و دلسوزی به وطن و مردم، انرژی آزادگی و استقلال طلبی و توان سرسختی و مقاومت در راه اهداف درازمدت ملی و میهنی متفاوت است و بالای حال و آینده مردم و وطن سخت تأثیر می گذارد. همچنان دیدگاه باز و بسته، محلی و ملی و اعتقادات متعادل و افراطی، جهان نظری و محدودیتها، روی حال و آینده کشور و مردم  بسیار مؤثر می باشد.

رفتار سیاسی، اجتماعی و فردی اشخاص بسی متفاوت است؛ این را می توان از عملکرد و رفتار گذشته شان درک کرد. برای شناخت افراد می بایست به تاریخ زندگی و عملکرد آنها مراجعه کنیم. پیش از تکیه زدن شخصیتها به قدرت سیاسی و تصاحب پستهای مهـم، با این مطالعه و بررسی می توان عملکرد و رفتار آیندۀ شـان را تشخیص کرد. قدیمی ها می گفتند: آزموده را آزمـودن خطاست؛ زیرا وقت طلاست و تلف کـردن آن نابجاست.

دانش جامعه شناسی، روانشناسی و انسان شناسی ما را در شناخت افراد و شخصیتها کمک می کند. به یاری این دانش و هنر می توان شخصیتهای مطلوب را در زمان و مکان مشخص و برای اجرای امور معین برگزید. چه بسا اشخاص گم نامی وجود دارند که در آن ها نیرو، ارزش و خصایل بس نیکو و شایسته ای تمرکز یافته است؛ که اگر در جای اصلی خود قرار بگیرند نقش بزرگی در جامعه ایفا کرده می توانند. ازینجاست که کشف و شناخت شخصیتهای کلیدی و محوری و کادرهای ورزیده در یک جامعه و گذاشتن آنان در جای مناسب شان، بسیار مهم است.

جهت شناخت جامعۀ پراکنده و مرکب افغانستان نیاز به مطالعه و شناخت ساختارها و قوالب مختلفه است. ضرورت به مطالعۀ این ساختارها و قوالب در مناطق و محیط های متنوع جغرافیایی، در مناطق شهری، نیمه شهری، روستایی، کوهستانی، دره های پراکنده، قبایل، در بین طوایف و غیره می باشد. این قوالب فراخ و تنگ، خرد و بزرگ تبارزگر ساختار فرهنگی، اقتصادی و عنعنوی ویژۀ خود اند؛ طی چند دهۀ اخیر در داخل هریک از این قوالب در واقع افراد و شخصیتهای متنوع رشد و پرورش یافته اند، که ساکنان آن ساختارها و قوالب به دلایل قومی، محلی و عنعنوی به آنان آشنایی، اطمینان و دلبستگی دارند.

برای استقرار امنیت، آرامش، اعتماد و ثبات در سطح ملی، نخست می بایست امنیت و ثبات را در ساختارها و قوالب گوناگون و به عبارت دیگر در حوزه های فرهنگی-تاریخی مختلف و زونهای چندگانۀ کشور استحکام بخشید. جهت عملی شدن این مهم به افراد کلیدی و شخصیتهای مورد اعتماد مردم در سطح محلی و منطقوی ضرورت است که بتوانند امنیت، آرامش، اعتماد و ثبات را به آن کانونها و ساختارها برگردانند. از پیوند ارگانیک و واقعی این حوزه ها و ساختارهای پراکنده است که جامعه مدنی مشترک بر اساس حقوق شهروندی در افغانستان فردا شکل و شیرازه خواهد گرفت. از نگاه سیاسی نظام دیموکراتیک پرگشایش و غیرمتمرکز (که نوع آن در افغانستان هنوز مورد بحث می باشد) می تواند پوشش سیاسی خوب و مناسبی را برای جامعۀ و شهروندان کشور بوجود آورد.

در افغانستان طی سه دهه جنگ و بحران ضربات کاری به ساختارهای دهقانی، قبایلی، شهری، نیمه شهری و مختلط وارد شده است. بحران هویتی، بی اعتمادی و گریز از همدیگر، مهاجرتهای گسترده، بحران سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، انارشیزم و مافیزم در جامعه شیوع یافته و عملاً بیداد می کند. در بسا موارد روابط و مناسبات سنتی و عنعنوی از هم گسسته است. این بحران و بهم پاشی اگر به شکل مؤثر و عملی تنظیم نشود بحرانهای دیگری را به دنبال خواهد داشت.

برای برگردانیدن آرامش و ثبات در جامعه، مدلهای متناقض خارجی ناموفق بوده اند؛ زیرا در ساختار مختلط و پراکندۀ جامعۀ افغانستان قابلیت اجرایوی و تطابقی ضعیفی دارند؛ و یا ضرورت به وقت زیاد و کار بس طولانی می داشته باشند. در کوتاه مدت نیاز به بازسازی، احیای مجدد و تنظیم همین ساختارهای پارینۀ بس متنوع در شکل و محتوای جدید و قابل تغییر و تحول می باشد؛ از این طریق است که نوسازی ساختارهای اجتماعی و بافتهای متنوع فرهنگی موفقانه به پیش رفته می تواند و پروسۀ درک و جذب پدیده های مدرن و پیشرفته را بسی آسان می سازد.

پروسۀ رشد، انکشاف، خودکفایی و استقلال همه جانبۀ افغانستان نیاز به زمان طولانی و کار خستگی ناپذیر کارشناسانۀ عملی و فکری دارد. در این بستر پردارزنا است که جامعۀ مشترک مدنی آزاد و پیشرفته بر مبنای حقوق کامل شهروندی و تعادل حقوق مساویانۀ اقوام، بر مبنای فرهنگ و مدنیت تاریخی، هویت ملی و علـم و تکنولوژی پیشرفته و عصری شکـل و شیرازه می گیـرد و عملیۀ کشف و شنـاخـت، تربیه و پرورش کادرهای کلیدی و نیروهـای فعـال انسانی و شخصیتهای سالم و نورمال در جامعه روز بروز رشـد و تکامل پیدا می کند. شخصیتهای آگاه، صادق، پاک، سالم، متخصص، باتجربه، آزاده، دارای وسعت نظر و آزاداندیش، دانشمند، رحم دل و دلسوز به مردم و میهن و خالی از کینه و تعصبات مذهبی، قومی، نژادی و انتقامجویی می توانند وطن و مردم را از بحران عمومی، ناامنی، وحشت، ارعاب، ابهام، یأس و ناامیدی جاری، رکود اقتصادی، بیکاری کشنده و از چنگال مافیای قدرت، مافیای اقتصادی و مواد مخدر و انارشیزم ویرانگر نجات دهند.

رسول پویان

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما