۲۴ ساعت

12 نوامبر
۹دیدگاه

درباره ” پیغام حکومت کرزی”

  تاریخ نشر دوشنبه  ۱۲نوامبر ۲۰۱۲هالند

صادق پیکار”عصیانگر” 

صادق پیکار"عصیانگر"

صادق پیکار”عصیانگر”

  بجای یک دید گاه درباره ” پیغام حکومت کرزی” 

نوشته امین الله مفکر امینی

محترم مهدی بشیر

وقتی عکس العمل آقای مفکر را در پایان آن همه دیدگاه ها در باره شعر شان خواندم، فهمیدم که آقای مفکر هنوز دراصرارخود پا فشاری دارد و میخواهد به نا رسایی ها وعیوب عروضی در شعرش انگشت گذاشت تا قناعتش حاصل شود و درآینده در باره آنچه زیر نام نظم و یا شعر برای نشر می فرستد دوباره فکرکند.

آنچه من برای قناعت آقای مفکر می نویسم شاید برای یک عده شعر نویسان دیگری هم، مانند خودم، خالی از فایده نباشد. ازهمین لحاظ خواستم با آقای مفکر یک صحبت دوستانه داشته باشم که هم در آنرا بشنود و هم دیوار.

آقای مفکر،

پس از عرض سلام و احترام،

نوشته تان را زیر عنوان ” پیغام حکومت کرزی”  که خود تان آنرا “طنزی در قالب شعر” خوانده اید خواندم و هم چنان  دید گاه های خوانندگان را در باره  نوشتۀ تان سرا پا مرور کردم. بعدا نظر خود شمارا هم با دقت زیر مطالعه قرار دادم و چنان بر داشت کردم که، قرارادعای خود تان،  دیدگاه گذ ا ران همه دشمنان شما و ازحامیان کرزی و حکومت کرزی می باشند که به جان شما گماشته شده اند. از سوی دیگر درحالی که نوشتۀ خودرا شعر بی عیب ودارای محتوای طنزی می دانید، از آن دشمنان تان خواسته اید که عیوب شعر تانرا آشکار سازند و بگویند که آن عیوب در کجای شعر تان وجود دارد.

من با یک تلقی و نگاه دوستانه و خیلی  بیطرفانه میخواهم دو موضوع را دراین صحبت با شما در میان بگذارم تا برای شما و دیگران خدمتی انجام داده باشم.

موضوع اول  دشمن تلقی کردن خوانندگان است

من به این باورم که هیچ یکی از خوانندگان ” پیغام  حکومت کرزی” با شما آشنایی، رقابت، و یا به اصطلاح  عامه، اودرزادگی ندارند و نه شمارا می شناسند که با شما دشمنی کنند. ولی همین نوشتۀ خود شما بوده که مانندآئینه چهره تانرا طوری نشان داده که شما درشعرنویسی نیازی به مطالعه و جستجو در باره اوزان عروضی دارید.  عیب و هنر یک نویسنده را نخست نوشته هایش بر ملا می سازد. اگر شما خود تان نمی دانید که  نوشتۀ تان عیب دارد و یا هنر، همان نوشته خودش به خواننده می گوید که  آیا در آن عیبی نهفته است و یا هنری.

تامرد سخن نگفته باشد         عیب و هنرش نهفته باشد

موضوع دوم نشاندادن عیوب شعر تان است که خود تان خواسته اید

 شما و یا هر کسی که شعر نوشته میکند باید شعر خودرا در یک قالب دلپذیر بصورت منظم وآراسته عرضه نماید. یکی از این قالبها همان بیان موزون و مقفی( دارای قافیه) است که در ادبیات دری از آن گاهی به ” نظم ” و گاهی به “شعر” تعبیر گردیده. هر کلام موزون  و مقفی را میتوان نظم گفت و لی هر نظمی را نمی توان شعر گفت، مگر اینکه آن نظم، بر علاوه موزون و مقفی بودن، خیال انگیز و حاوی محسنات لفظی هم باشد و هم در نفس شنوندگان و خوانندگان انفعالی را ایجاد کند و از آن ادراک لذت مخصوصی احساس نمایند.

آنچه شما نوشته اید شعر گفته نمی شود زیرا که فاقد  خیال انگیزی، فاقد محسنات لفظی و فاقد وزن عروضی است.  کلام موزون و مقفی مانند موسیقی است.  همان طوری که موسیقی ” بی سر” چنگی به دل نمی زند، کلام غیر موزون نیز بر شنونده تآثیری ندارد. برای اینکه موزون بودن شعرو یا نظمی را معلوم نمایند انرا به  عروض عرضه می دارند.

وزن، نظم و تناسب خاصی است در اصوات شعر. این نظم و تناسب اصوات به  انحای گوناگون مبین نوعی آهنگ و موسیقی است.

در شعر سنتی  دری تکرار منظم هجاهای (صدا های) کوتاه و بلند در مکانهای معین ایجاد وزن میکنند.

وزن شناسی عروضی بیشتر به  تول و ترازو میماند. اگر شما میخواهید وزن چیزی را معلوم کنیدآن چیز را در یک پله تراز و درپله دیگرسنگهای مختلف الوزن را میگذارید. درعلم عروض خورد ترین سنگ ترازوی عروضی را  “هجا ” مینامند. از ترکیب چند هجا سنگ عروضی بزرگتری ایجاد میگردد که دراصطلاح عروض آن سنگ را” رکن”   میگویند. از چندین رکن یک مصراع، و از دو مصراع یک بیت یا یک فرد ایجاد میگردد.

گفتبم که  در شعر سنتی دری، تکرار منظم هجاها(صداها) در موقعیت های معین ایجاد وزن می کند.

اینک دو فرد شاهنامه فردوسی را از لحاظ وزن شناسی عروضی زیر برر رسی میگیریم تا ببینیم که تکرار منظم هجاها در مکانهای معین چگونه ایجاد وزن مینمایند:

د —  —  د —  —  د — — د —  بنام خداوند جان و خرد    ­­

د  —  —  د  —   —  د —  — د —    کزین بر تر اندیشه بر نگذرد

د —   —  د  —  —  د  —  — د —   خداوند نام و خداوند جای

د —  —  د  —   —  د —  —  د —   خداوند روزی ده رهنمای

چنانکه ملاحظه می شود، هجاهای کوتاه (د) و هجاهای بلند(–) با تکرار منظم در مکانهای معین وزنی را ایجاد مینمایند که با آهنگ موسیقی همآهنگ بگوش میرسند.

اگرهجاهارا با صدای تبله همنوا بسازیم این آهنگ منظم ازآن به وجود می آید:

دَ    دَم دَم   دَ   دَم دَم   دَ   دَم دَم   دَ   دَم

به نام   خداون    دجانو   خرد   =   فعولن   فعولن   فعولن   فَعَل  (ارکان)

هر گاه این هجاها از لحاظ مکان و تکراربا هم مساوی نباشند، فاقد نظم عروضی شناخته می شوند.

******

اکنون می پردازم به تول و ترازوی وزن  دو فرد ” پیغام حکومت کرزی ” که شما  آنرا طنزی در قالب شعرخوانده اید:

ما غم نداریم که مردم گویند چه کردیم یا نکردیم

ما آن کنیم که به گنجینه و به کیسه و اندیشه داریم

به این عمارت های کابل زیبا ببینید ای هوشمندان

ززیبایی این بناها می گزند هر یک انگشت به دندان

      *        — — د —  —  د د —  —  —  — د د —  —  د —  د —  — د

*        —  — د — د د د —  — د د د —  د د —  — د    — د

     *         د — د د–  —  — د — د د —  — د–  — — — د —  — د

     *         د —  —  — — د د — —  — د — —  — —  — د د — — د

*        در مصراع اول سیزده هجای بلند  و هشت هجای کو تاه وجود دارد.  در مصراع دوم ده هجای بلند  و یازده هجای کو تاه.  درمصراع سوم سیزده هجای بلند و نه هجای کوتاه و جود دارد. در مصراع چهارم چهارده هجای بلند و  هفت هجای کوتاه و جود دارد.

*        بر علاوه اینکه تعداد هجا های بلند و هجا های کوتاه در هرمصراع با هم مساوی نمی باشد، از  لحاظ مکان هم متفاوت اند. تفاوت در تعداد هجا های بلند و کوتاه  تساوی ار کان مصراع هارا هم برهم میزند و شعر را بی نظم می سازد. اگر شما به  تعداد هجا ها و مو قعیت آنها در دو فرد  فردوسی نظر افگنید می بینید که تعداد هجاها درهرکدام مصراع هامساوی واز لحاظ موقعیت هم در یک نظم قرار دارند، در حالی که دردو فرد نخستین شعر شما تعدادهجا ها و موقعیت های شان درمصراع ها بی نظم ومتفاوت ازهم می باشند،  باقی  ابیات شعرتانرارا  به آن قیاس نمایید.

*       به همین منوال تمام آنچه نوشته اید فاقد وزن عروضی است  و بهتر بود آن همه مطالب را در قالب نثر می نوشتید و نه در قالب نظم.

*        ازسوی دیگر باید گفت که این نوشتۀ شما طنزهم  نیست بلکه بلکه یک بر داشت منفی و بیان انتقادی از کار نامه های حکومت معلوم الحال کرزی است که زیاد تربه هجو می ماند تا طنز

*       طنز نوشتۀ است که  مانندآیینه، هر نکتۀ را بزرگتر از  اندازه آن نشان می دهد که با خنده آمیخته است،  خنده  ای تلخ و جدی  و درد ناک  و همراه با سر کوفت و سر زنش.

*       مخاطب هجو نویس و هزل نویس  معلوم و مشخص است و برای  تباه کردن شخصیت آنها  نوشته می شود، در حالی که  طنز نویس عیب های عام را به خواننده نشان می دهد و ازهمین سبب کمتر کسی طنز را ستیزه جو و بر خورد کننده می داند می داند.

*        باخواندن این سطورحالا فهمیده باشید که دشمن تان همان آیینۀ شعرتان است نه حامیان حکومت کرزی.

 

۹ پاسخ به “درباره ” پیغام حکومت کرزی””

  1. admin گفت:

    استاد محترم جناب آقای پیکار سلام و عرض ادب !
    جهانی سپاس از نوشته زیبا و همه جانبه تان . امیدوارم دوست عزیز ما آقای امین الله مفکر امینی آنرا مطالعه کنند و مورد قناعت شان قرار گیرد . تشکر مهدی بشیر

  2. امین الله مفکر امینی گفت:

    محترم مهدی بشیر و محترم صادق پیکار عصیانگر ! تشکر از شما. هدفم نه شما بوده اید و نه خواننده گان محترم . هدفم هما ن دو یاسه نفری بوده اند که انتقاد کرده اند و ندانسته اند که اوزان و قافیه چی معنی . از این خاطر به دیگران اشاره کرده بودم که باید آنها برای من بگویند و هویت خود ها را با گذشتهء کار های انتقادی شان و نقد شان بگویند .در حالیکه آن انتقاد کننده ها خود باید داخل عمل میشدند و میگفتند چنانکه شما لطف کردید. آنها بسیار زشت رفته اند و این حق را نه شما به اینطرز البته داشته اید و نه آنها . من با شما و شعرای دیگر میهن عزیزم طرف نبوده ام و با محترم مهدی بشیر. هدف من همان صدای آشنا های است که با هویت مجهول و از یک آدرس ایمل و با نامهای جعلی داخل مباحثه شده و خواسته اند به نحوی از انحا بمن لطمه بزنند . بعضا از شعرا و نویسنده گان غلطی ها املایی و انشایی بوجود می آید و از شعرا بعضا هم . البته من با اشعاری روبرو گشته ام که بکلی فاقد تخیلات و اوزان و نازک خیالی و استعاره ها بوده ولی من نخواسته ام که آنرا برخ آنها بکشم آنهم در دیدگاه عمومی و البته خاموش هم نمانده ام و لی اگر غلطی صورت گرفته بسیار به شکل درست و صلج جویانه و عالمانه با آن بر خورد نموده ام . و از طریق ایمل های شان آنها را رهنمایی کرذه ام . بهر ترتیب شما محترم پیکار و محترم بشیر هروی گناهی نداشته اید و همچنان به طرزیکه دشمنانه و تخریبکارانه با من بر خورد شده است من هم تقصیری ندارم . من از محترم مهدی بشیر توقع دارم دامنه ء این جر و بحث را خاتمه دهند . باشد. اینکه شعر من طنز نیست و هجو است و غیره خودم آنرا میدانم و ضرورت نیست که به شرح اینکه طنز چیست و هجو و غیره وقتم را بگیرم . و شما اینقدر اشارات کرده اید باین فکر نباشید که من معنی طنز و هجو و غیره را ندانسته ام . واگر شما میخواهید که من یک ماجرای دیگر را در صفحات شما بکشم و قلم بردارم و مانند دیگران هر یک از صفحات شما را مورد نقدقرار بدهم . باین حساب شاید سایت شما به یک مباحثه جر و بحثهای مبدل شود که هم برای من شاید خوب نباشد و نه برای دیگر همکاران شما . و این کار برای من از لحاظ کرکتر ذاتی من خوب نیست یعنی من کسی را هیچوقتی بنابر اغلاط خجالت زده نساخته ام . موفق باشید .

  3. شهلا ولیزاده گفت:

    جناب مفکر امینی گرانقدر، با عرض حرمت، فقط خواستم از شما تقدیر کنم! چون خیلی ملایمانه و خونسردانه میخواهید به این بحث خاتمه ببخشید که آن خود خصلت مردانه ایست و از شخصیت عالی تان نمایانگر. و هم از اینکه محترمانه با جناب بشیر ارجمند و جناب پیکار گرامی مباحثه کردید،خوشم آمد!
    الهی پیوسته بدرخشید با نوری سعادت و سربلندی!
    با عرض حرمت مجددم،شهلا

  4. امین الله مفکر امینی گفت:

    محترمه خواهر گرامی شهلاولیزاده! از لطف نظر شما و طرز گفتار شماکه خصلت یک فرهنگی میباشد زیاد خوشم آمد . انسانها و خاصتا کسانیکه خود ها را فرهنگی میگیرند با این خصلت ها عمل میکنند . من با کسی دشمنی در زنده گی شخصی و اجتماعی نداشته ام و ندارم و حتی انانیکه خواسته اند بمن لطمه هم بزنند که امکانش نیست. چه خوب گفته اند :
    درس استاد گر بود زمزمهء محبتی
    جمعه بمکتب آورد طفل گریز پــــا را
    خرابی بعضی هاو یا شاید من و تو ماو شما در همین طرز برخورد های نا سنجیده نهفته باشد . آنها میتوانستند به بسیارملایمت به سر اصل موضوع تماس میکرفتند نه اینکه خارج ازموضوع مورد بحث .ودر موضوعات بحث هم پیش آمد های انسانی و علمی وعقلانی باید مورد بحث باشدنه غرور های بیجا و جا طلبانه و حکم فرمایی ها. بهر ترتیب من واقعانمیخواهم خدا ناخواسته در موضوع دو و یا سه نفریکه چنین انتقاد را غیر عالمانه و مغرضانه به پیش برده بودند با محتر م عصیایگرکه خداوند از عصیانش آدم رانجات بدهد و بامحترم مهدی بشیراصلا بحثی نداشته ام و نخواسته بودم با آنها و سایر شعرای عزیز میهنم طرف شوم و به اصطلاح قلم رابکشم به صفحات ۲۴ ساعت سر بزنم و دانه دانه اشعار دیگران را به قضاوت بنشینم و دل صد ها فرهنگی ام خدا نا خواسته با غرور های بیجا صدمه بزنم . بهرترتیب دراخیر یکباردیگر از شما خواهر عزیز معذرت خواسته و ابراز تشکرمیکنم و ازمحترم مهدی بشیر هم و محترم عصیانگر هم . ما خواهر گل در شرایطی در ملک بیگانه ها دور از میهن زنده گی مجبورانه بسر می بریم که در میهن ما مردم سر تا پا به بی قانونی ها و عدم هم آهنگ بودن وزن ها وقافیه های متعدد و جانکاهی بسرمیبرند که یکی دو غلطی وزن و قافیه من و تو شما چیزی را تخریب نمیکند و قابل اصلاح میباشد . بیایید صادقانه بدرد و آلام میهن و مردم فکر کنیم که به یقین همه به آن فکر و خیال هم استیم منتها درجاتش یعنی اندازه و حد فکر کردن قدری مختلف خواهد بود . به هر ترتیب از نظر شما خیلی خوش آمد . شما با این طرز تفکر همیشه موفق خواهی بود .

  5. شهلا ولیزاده گفت:

    خواهش میکنم جناب مفکر امینی عزیز،من با شما همعقیده ام. یکباری دیگر احتراماتم به شما تقدیم و از چنین شناخت قلمی و تبادلات افکار با شما گرانقدر،خیلی خوشوقتم. انشاالله که به سلامت باشید و سعادتمند.
    با سپاس فراوان.

  6. امین الله مفکر امینی گفت:

    دوستان و فرهنگییان عزیزم ! من بحیث یک مبارز و بحیث یک فرد وطن از ابتدای جوانی تا ایندم ،کار و فعالیت اجتماعی ام و حتی کار درعرصه ء امور شخصی ام، جز منافع دیگران و خاصتا منافع مردم و میهن عزیزم ، چیزی دیگری در فکر و دماغم نبوده و نیست و نخواهد بود . البته باید گفت من هیچ وقت انسان آغا بلی نبوده ام البته آغا بلی به این خاطر نی که هرچه حتی اگر حقیقت هم بوده است آنرا نپذیرفته ام ولی هیچگاه درزنده گی سر به گفتار غلط انتقام آمیز و ضد کرامت انسانی خود و یا کسی دیگری سر فرود نیاورده ام من از سالهای خیلی جوانی شروع از سال ۱۳۴۴ باینطرف بخاطر شهرت نه بلکه بخاطر انعکاس درد های میهنم ووضع رقت بار شرایط زیست مردم و میهنم قلم گرفته و جسته و گریخته مضامین زیادی از من به روز نامه ها ی اصلاح و انیس و مجلات پیام حق ، روزنامه کاروان ، ژوندن وغیره به نشر رسیده است . اگر کسی میتواند شماره های روز نامه کاروان سال ۱۳۴۷ را اگر کلکسیون آنرا دارند صفحه بزنند در یکی از شماره های آن مضمونی از من تحت عنوان (توجه باوضاع اقتصادی) بقلم اینجانب امین الله مفکرامینی به نشر رسیده بود که حتی با عث قریب زندانی بودنم گردیده بود زیرا در آنوقت و در آن سانسور مطبوعاتی وقت ، روز نامه کاروان توانست انرا نشر کند اگر کسی کلکسیون آنرا دارد لطفا بآن سری بزند و آنگاه خواهند دانست که من نو قلم بدست نگرفته ام . ولی خوشختانه از آن جنجال محترم عظیم الصایر کاظمی که ایشان در زمانیکه من بین سالهای ۱۳۴۷و ۱۳۴۶ در قصر صدارت زیر دست شان اجرای وظیفه مینمودم ، به اساس احترام گذاشتین به عقیده یک جوان ، از من حمایه و پشتیبانی نموده ومرا از جنجال توقیف و تعقیب رهایی بخشیدند . دیگر کار و پیکار و خصلت اخلاقی و کاری من به همه امرین من و یا کسانیکه بعد ها به زیر دستم اجرای وظیفه نموده اند بهتر مرا می شناسند . من در دوران زنده گی رسمی و تحصیل صرفا بخاطر یک مبارز بسا تکلیف ها کشیده ام که درست نیست اینجا بنگارم و لذا اگر کسی خواسته باشد و سایت ۲۴ ساعت هم بخواهد انرا نشر کنند من حاضرم به مشاهده دوستانم بگذارم .
    بهر ترتیب من چرا انتقاد پذیر نباشم . صد فیصد انتقاد پذیر استم و ایا کسانیکه بمن اشارتی داشته اند محتویات اولی یک دو یا سه سخصی که هویت شان مجهول الهویه است انرا دقیقا خواند اند واه واه به این انتقاد کردن که اصلا آنها مفهوم انتقاد را نفهمیده بودند و متاسفانه عده ای نمیدانم نوشتار انتقادی آنها را خوانده اند یا نه آنها بمن گفته اند که: ایا در بین فامیل من کسی است که بمن درس بدهد . شما خوب قضاوت کنید ده در کجا و درخت ها در کجا.
    دیگر اینکه آنها به حساب تخریب شا ن بمن اسمای یک تعداد از فرهنگییان عزیزم را گرفته اند که من بروم از آنها یاد بگیرم . آیا این شیوه انتقاد کردن است . و دیگر اینکه میگویند او برادر ها بخدا این شخص نه ادیب است و نه شاعر . اینست طریقه انتقاد آنها . باز هم واه واه به این چنین کسانیکه آنها را انتقاد میگویند . بهر ترتیب هر کسبی چیزیکه در اندیشه دارد بیان میکند من در آن کاری ندارم ولی خواهش میکنم ازخواننده گان این سایت که یکبار نظر انتقادی انتقاد کننده گان اولی را ببینند و به غور بنشینند که این گفتار انها انتقاد است و یا انتقام.
    به هر ترتیب دوستان و شعرای گرانقدر . آنها توقع داشتند که من هر چه آنها از توهین گرفته به کرامت من و خانواده ام گفته اند انتقاد گفته می پذیرفتم که البته پذیرش آن به من به این مفهوم بود که من دیگر نام مبارز ووطنپرست را از صفحه زنده گی بدور میکردم .
    دوستان گرامی من انتقاد پذیزم چرا نه . اگر آن یکی دو نفر اولی انتقاد کننده گان ،خودها با من داخل تماس در
    همین فیس بوک میشدند و میگفتند در این بیت ودر اینجاه این نواقص ودر آنجا این نواقص است . و آنها فرد فرد بیت را به اوزان عروضی و اصول قافیه تطبیق میکردند آنها خودچیزی در چانته نداشتند و حتی از دنیای انتقاد چیزی بهره نداشتند و دیگران را استخدام کردند لذا من حق داشتم و دارم که از همان دو نفر انتقاد کننده های بر مطلب و پر طمطراق و کج رو، آزرده باشم و آنرا قبول نکنم .
    بهر ترتیب من از محترم عصیانگر و شخص مدیر مسول سایت که دفعتا فقط به یک جانب غلتیدند و بخاطر حمایه سایت شان خیلی پریشان شدند که خدا نا خواسته چه بلایی سر سایت شان آمده است
    میدان زنده گی فراخ است و مبارزه بر ضد چنین کج روشی ها دشوار . ولی من یک خواهش از همه دارم که اگر به چنین مطالب که بعضا سهوا و یا بعضا نسبت عدم درست فهم که هر دو امکاناتش است ، روبرو شدندوظیفه ای فرهنگی شانرا در لباس اصول انتقادات و تشریحات سالم بدون تعرضات و هم چنان از
    یک دیدسالم و علمی بنا نمایند نه اینکه سرو صدا ی بی ادبانه و غیر مسولانه را به پیش گیرند. که البته این جایی را نمیگیرد و راه اصلاح هم این نیست . البته من نمیخواهم زیادتر در این راه پیش بروم و این زمینه گسترده گرد و گسترده تر گردد. موفق باشید .

  7. عبدالواحد یوسفی گفت:

    جناب آقای پیکار سلام

    توضیحات شما در مورد طنز و هجو برایم خیلی تازگی داشت. با تمام اینکه خواندن اشعار گوناگون از جمله طنز و هجو مرض من بوده است، تا کنون هیچگاهی فرصتی بدست نیامده بود تا تعریف و مثالی را که شما در مورد آنها بکار برده اید خوانده باشم. آیا ممکن است برای مطالعه بیشتر در مورد انواع ژانر های ادبی از طریق انترینت (البته بصورت مفت) راهنمایی کنید؟

    موفق باشید.

  8. داود گفت:

    بعد از سلام
    باید توجه داشت که هر شاعر و نویسنده دارای سبک و رویکرد مخصوص به خود است و شعر یک هنر خلاقانه است که انواع مختلفی دارد. برخی از شاعران به صورت قابل تشخیص به قواعد و اصول شعر پایبند می‌مانند، در حالی که دیگران با قوانین روبرو نمی‌شوند و سبک آزادتری دنبال می‌کنند.
    وسلام

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما