۲۴ ساعت

24 اکتبر
۶دیدگاه

نظم بی ملاحت و شعر بی لطافت

تاریخ نشر چهارشنبه ۲۴ اکتوبر ۲۰۱۲هالند

  صادق پیکار

صادق پیکار

صادق پیکار

نظم بی ملاحت و شعر بی لطافت

سخنی چند با شاعران جوان وبا آنانی که میخواهند قریحه آزمایی کنند

******

در این نوشته گپ سر چگونگی بیان سخن است. فکرواندیشه، کلمات، طرز بیان، زبان و قلم همه ابزاربیان سخن اند. وقتی میخواهیم فکرواندیشه خودرا با ابزار سخن به خورد شنونده و خواننده بدهیم در حقیقت اورا دعوت به خواندن و شنیدن سخن خود میکنیم، درست مانند اینکه مهمانی رابرای خوردن غذا دعوت کرده باشیم. همان طوری که مهمان را با غذای خوش مزه وبا کیفیت، درظروف پاک و تمیز وبا سلیقه خوش آیند و پیشانی باز استقبلال مینماییم، سخن خودرا نیز باید طوری ادا کنیم و به خورد  شنوندگان و خوانندگان عرضه کنیم که درگوش و دل آنها بنشیند وذهن شان به نحوی ازآن متآثرگردد، نه اینکه برای شان بی مزه و تهوع آور باشد.

ازهمین لحاظ سعی میورزیم سخن خودرا در یک قالب دل پذیر بصورت منظم و آراسته عرضه نماییم. یکی ازاین قالبهاهمان بیان موزون و مقفی است که درادبیا ت دری ازآن گاهی به ” نظم” و گاهی به “شعر” تعبیر گردیده. هر کلام موزون و مقفی را میتوان نظم گفت ولی هر نظمی را نمیتوان شعر گفت، مگر اینکه آن نظم، برعلاوه موزون و مقفی بودن، خیال انگیز وحاوی محسنات لفظی هم باشد وهم درنفس شنوندگان و خوانندگان انفعالی را ایجادکند واز ادراک آن لذت مخصوصی احساس نمایند. هروقتی خواسته باشید که تفاوت میان “نظم” و “شعر” درنگاه تان مصور  شود، نظم را مذکر تصور کنید وشعررامؤنث، آنگاه میدانید که شعر( زن) تا چه حدی خیال انگیز و پر از لطافت است.

قالب دیگری برای بیان سخن نثراست که یا مسجع می باشد و یا غیر مسجع. نثر مسجع آن سخنی است که دو کلمه آخر جملات آن همآهنگ واز نظر وزن و حرف آخر یا یکی از این دو یکسان باشند. چنانچه در این نثر شیخ سعدی علیه الرحمه:

   “باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده”

با بخاطر سپردن همین پیش درآمد بالا، بحث خودراروی موضوع وزن شناسی وقافیه شناسی دنبال میکنم.  

دراین بحث مثالها ومقیاسهایی عملی را مطرح میسازم تا خواننده، با رجوع بدان مثالها ومقیاسها، به مفهوم الفاظ و اصطلاحات علم وزن شناسی و قافیه شناسی به آسانی آشنایی پیدا کند وهم خودش بتواند موزون بودن کلام خودرا، با در نظرداشت مقیاسهای وزن

        شناسی زیربررسی قرار دهد و یا، به اصطلاع عروضی، شعر خودرا خودش تقطیع نماید ومطمئن.   

کلام موزون و مقفی مانند موسیقی است. همانطوری که موسیقی ” بی سُر ” چنگی به دل نمی زند، کلام غیرموزون نیزبرشنونده تأثیری ندارد. برای اینکه  موزون بودن شعر و یا نظمی را معلوم نمایند آنرا به “عروض” عرضه میدارند.

 عروض ” یکی  از اقسام علوم ادبی است که  موضوع آن بحث در وزن شعر و یا نظم است و در مورد چگونگی ایجاد وزن، انواع وزن، صحت و سقم آن و بر خی از شگرد هایی که مخصوص کلام موزون است بحث میکند.

وزن، نظم و تناسب خاصی است در اصوات شعر. این نظم و تناسب اصوات به  انحای گوناگون مبین نوعی آهنگ و موسیقی است”

در شعر سنتی  دری تکرار منظم هجاهای (صدا های) کوتاه و بلند در مکانهای معین ایجاد وزن میکنند.

وزن شناسی عروضی بیشتر به  تول و ترازو میماند. اگر شما میخواهید وزن چیزی را معلوم کنیدآن چیز را در یک پله تراز و درپله دیگرسنگهای مختلف الوزن را میگذارید. درعلم عروض خورد ترین سنگ ترازوی عروضی را  “هجا ” مینامند. از ترکیب چند هجا سنگ عروضی بزرگتری ایجاد میگردد که دراصطلاح عروضآن سنگ را” رکن”   میگویند. از چندین رکن یک مصراع، و از دو مصراع یک بیت یا یک فرد ایجاد میگردد.

گفتبم که  در شعر سنتی فارسی- دری، تکرار منظم هجاها(صداها) در موقعیت های معین ایجاد وزن می کند.

اینک دو فرد شاهنامه فردوسی را از لحاظ وزن شناسی عروضی زیر برر رسی میگیریم تا ببینیم که تکرار منظم هجاها در مکانهای معین چگونه ایجاد وزن مینمایند:

د —    د —   د — — د —  بنام خداوند جان و خرد    ­­

 د    د       د —  — د —    کزین بر تر اندیشه بر نگذرد

 د —     د    د    — د —   خداوند نام و خداوند جای

 د —    د      د —    د —   خداوند روزی ده رهنمای

چنانکه ملاحظه می شود، هجاهای کوتاه (د) و هجاهای بلند(–) با تکرار منظم در مکانهای معین وزنی را ایجاد مینمایند که با آهنگ موسیقی همآهنگ بگوش میرسند.

 اگرهجاهارا با صدای تبله همنوا بسازیم این آهنگ منظم ازآن به وجود می آید:

   دَ    دَم دَم   دَ   دَم دَم   دَ   دَم دَم   دَ   دَم

   به نام   خداون    دجانو   خرد   =   فعولن   فعولن   فعولن   فَعَل  (ارکان)

هر گاه این هجاها از لحاظ مکان و تکراربا هم مساوی نباشند، فاقد نظم عروضی شناخته می شوند.

اکنون می بینیم که این هجا ها چطور بوجد می آیند. 

نخست باید خاطر نشان ساخت  که  زبان دری  دارای بیست و هشت حرف و سه حرکت آوایی شامل فتحه، ضمه و کسره می باشد. از جمله این  بیست و هشت حروف سه حرف آن که عبارت اند از الف، ی، و، بنام حروف صدا دار یاد میشوند. و باقی حروف بی صدا  می باشند که در اصطلاح عروض اولی را مصوت و دومی را صامت یاد میکنند.  برعلاوه  حروف صدا دار که  مصوت های بلند یاد میگردند، حرکات  فتحه، ضمه و کسره هم مصوت های کوتاه می باشند.

هجا ها از ترکیب حروف بی صداو حروف صدا دارو حرکات فتحه، ضمه  و کسره بوجود می آیند، بطور مثال:

هجای عروضی بلند عبارتند از:

الف– یک حرف صامت + یک مصوت کوتاه + صامت، مانند:  دَر، شَن، بَن

   درمثالهای بالا دیده میشودکه حرف اول هرکدام صامت است +فتحه + صامت دوم

   هجای عروضی کوتاه عبارت است از:

  صامت + مصوت کوتاه، مانند:   نه، که، چو

املای عروضی مبتنی بر حرف ملفوظ است نه مکتوب، یعنی آنچه را که می شنویم می نویسیم، نه آنچه را که می بینیم. در املای عروضی کلمه “خواهر” را ” خاهر” مینویسیم، واو معدوله را نا دیده میگیریم.

 اگردراملای عروضی ازحروف فارسی استفاده کنیم، مصراع ” توانا بود هرکه دانا بود” را به قرار زیر  با خط فارسی آوا نویسی میکنیم:

 تَ   وآ  نآ  بُ  وَد  هَر  که  دآ  نآ  بُ  وَد

  د       د         د       د        فعولن   فعولن فعولن   فعول

 

میبینیم که ازیازده هجای عروضی  چهار رکن عروضی ساخته شده و این چهار رکن جمعاًیک بحر عروضی را میسازند.

قافیه، حرف قافیه و ردیف

مصراعهای شعردرآخرخود کلمات هم وزن دارند که حرف آخردر هردو یکی است، بطور مثال:   بنام خداوند خورشید و ماه    که دل را به نامش خرد دادراه 

 کلمه آخر مصراع اول “ماه” و کلمه آخر مصراع دوم “راه” با هم هم وزن و هم آهنگ  بوده و حرف آخر در هر کدام آنها یکی است و آن حرف “ه”است. آن دو کلمه که در آخر مصراع ها آمده و حرف آخر شان یکی است، در اصطلاح عروض “قافیه” گفته میشود. حرف آخردرهر کدام بنام حرف”قافیه” یاد میشود که در اصطلاح عروض آنرا “روی” میگویند.

کلمه یا کلماتی را که درآخر مصراعها عیناً بعد از قافیه تکرار شوند، “ردیف” مینامند. نا گفته نماند که همه اشعار دارای ردیف نمی باشند. اشعار دارای ردیف را” مردف” گویند.

مثال شعر مردف این است:

 ما آز موده ایم در این شهر بخت خویش    بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش

 (حافظ)

کلمات “بخت” و “رخت” قافیه و کلمه “خویش” که در هردو بعد از قافیه تکرار گردیده ردیف یاد میگردد.

آنچه در بالا تذکر داده شد مربوط به شعر سنتی و یا شعر کلاسیک است؛ هر چند که شعر نیمایی و یا شعر نو هم بی وزن نیست ولی فقرات آن از لحاظ کوتاهی و درازی باهم یک سان نیستند. در این باره درآینده بحث خواهیم کرد. 

 *******

بحث عروضی را همین جا خاتمه میدهیم و چند نکته ای در مورد چون و چرای شعر نویسی، خوبی ها و پی آمد های   گوارا و ناگوار آن به عرض میرسانم.

شعر نویسی و مشق شعر سرایی هم یک فعالیت فنی و ادبی است و هم یک فعالیت خوش آیند تربیتی، آموزشی، انتقادی،اجتماعی،فر هنگی، اصلاحی  وحتی انقلابی و ازاین قبیل، جمع کسب شهرت و وصلت. ازسوی دیگرمی بینیم که شعر ازاندوخته های معنوی و لغوی شخص شعر نویس مایه میگیرد و به وسیله مهارتهای دیگری مانند آشنایی با رموز و اصول بیان و بلاغت و محسنات لفظی سر و صورتش آراسته میگردد. ازاین لحاظ درجه شعر خوب مستقیماً متناسب است بادرجه کمیت و کیفیت اندوخته های معنوی و لغوی شاعر و مهارتهای او درجان بخشیدن به شعر.

 بیان فکر، اندیشه و احساس درقالب شعری نسبت به نثرخیلی مؤثرو دلنشین است وگاهی معجزه هم دارد، چنانچه اگر کسی در قالب شعر الفاظ کفر آمیز استعمال کند مورد عتاب قرار نمیگیرد. به این گفته ناصر خسرو توجه بفر مایید:

خدایا راست گویم فتنه از توست    ولی از ترس نتوانم چخیدن

 وازهمین خاطراست که بسیار اشخاص میخواهند قریحه شانرا در شعر نویسی بیاز مایند  و از آن نمد برای خود کلاهی و شهرتی کمایی کنند، غافل از اینکه شعر محک آز مایش عیب وهنرشعر نویس است. چه بسا افراد واشخاصی که تا شعرنگفته بودند، عیب شان نهفته مانده بود و چه بسا اشخاصی که بعد از شعر نوشتن، خلاف توقع، عیوب خودرا بر ملا سختند و خودرا مسخره کردند.     

تامردسخنن گفته باشد    عیب وهنرش نهفته باشد

ای کاش این اشخا ص تنها خود شانرا مسخره میکردند؛ فرهنگ وادب را هم به ابتذال کشاندند. مسئو لین نشرات مطبوع هم بدون اینکه ذایقه ادبی خوانندگان نشریه شان را در نظر بگیرند، خوشی و رضائیت فرستنده شعر را در نظر گرفته باخط درشت شعر نام نها دفرستنده را به نشر رسانده و باعث تهوع خوانندگان شده.

در این نوشته به هیچ صورت مخالف نشر اشعار تشویقی نمی باشم بلکه جوانانرا تشویق میکنم که مشق شعر نویسی نمایند و از جانب دیگر از مسئولین نشرات مطبوع تقاضا میکنم که صفحه ای را بدین منظور در نشرات شان بازنمایند و هم شعرارسالی جوانان را بعد از نقد دوباره به نشر برسانند تا به جوانان خدمتی کرده باشند.

نگارنده دراین امر اصرار ندارم کسانی که  میخواهندشعر بنویسند باید خودرا با قواعد عروض و قافیه آشنا سازند. ولی اگرشعری نوشتند که با قواعد عروض برابر نبود، آنگاه لا بدی است نزد استادی شاگردی کنند تا خود شان استاد شوند.

هیچ قنادی نشد استاد کار     تا که شاگرد شکر ریزی نشد

کسانی که گوش شان و دماغ شان با شعرسنتی همنوا و یا، به اصطلاح، کوک شده باشد، موزون ومقفی بودن شعر شانرا خود شان احساس کرده میتوانند. از همین لحاظ من جوانان را تشویق میکنم تا میتوانند شعر بخوانند و شعر بشنوند.  همان طوری که گوش و حواس انسان با موسیقی همنوا مشود، با خواندن و گوش دادن به شعر موزون گوش و حواس شان همنوا میگردد. کسانی که شعر موزون سروده اند، خواهی نخواهی شعر شنیده اند و یاغزلیات شعرای مشهور را بخاطر سپرده اند و گوش و ذهن شان با آهنگ شعر همنوا گردیده.

حرف آخر:

شعر نگفتن بهتر است از شعر بد گفتن.

 ” آب خود، عزت خود، به دست خود!”

صادق پیکار

 

۶ پاسخ به “نظم بی ملاحت و شعر بی لطافت”

  1. admin گفت:

    دوست عزیز و گرامی جناب آقای پیکار ، جهانی سپاس ازنوشته زیبا تان .شما حقایق را بیان کردید. امیدوارم استادان گرامی ما، بخصوص شاعران محترمیکه در مشاعره ۲۴ ساعت در ردیف اول الی هفتم قرار ګرفته بودند در این مورد با سایت ۲۴ ساعت همکاری کنند و دیدگاه شان را در مورد اشعاری که نشر شده بنویسند که چی قسم است ، عالیست و یا کم و کاستی دارد. من یقین کامل دارم که آنعده عزیزان ما هم خوش میشوند و از راهنمایی شاعران محترم و استادان گرامی مستفید میشوند .با عرض حرمت مهدی بشیر

  2. شهلا ولیزاده گفت:

    جناب محترم آقای پیکار، دُر سفتید! الهی به سلامت باشید با چنین تشریح و تحلیل همه جانبه و ماهرانه. سپاسگذارم!

  3. h.Forough گفت:

    ازجناب استاد گرانقدر وگرانمایه آقای پیکاریک جهان سپاسگذارم
    ومعلومات های داده شده از جانب ایشان را خدمت بزرگِ برای تعداد
    زیادی از دوستان که علاقه مند سرودن شعر میباشند از آنجمله شخصی
    خودم دانسته ومیدانم امید وارم بخصوص جوانان ما که آینده سازان
    ادبیات و فرهنگ کشور هستند هدایات سریع جامع وعلمی جناب پیکار
    را در نظر گرفته بهتر این خواهد بود تا استادی برای خود درزمینه
    داشته باشند با عرض احترام

  4. از جناب پیکار صاحب کمال تشکر داشته وامید وارم این بحث ارزنده واساسی را ادامه دهید واگر امکان داشته باشد از طریق فیس بوک نیز بدسترس شاگردان ومبتدیان بگذارید .
    تا تلامیذ از آن بهره ببرند وبرای تان دعا کنند
    جهان سپاس وامتنان
    عزیز( عزیزی)

  5. شریف حکیم گفت:

    بینهایت آموزنده و جامع . زحمت تان واقعن قابل قدردانی و ستایش است. امیدوارم این سلسله نوشته هایتان ادامه پیدا کند.

  6. قیوم بشیر گفت:

    جناب محترم آقای پیکار! متشکرم از زحمات قابل قدر تان که بی نهایت مورد استفاده و درخور ستایش است ، امید این بحث را بصورت سلسله وار ادامه دهید تا دریچه ای باشد بسوی بهتر سرودن. مؤفق و کامگار باشید. با عرض حرمت
    قیوم بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما