۲۴ ساعت

10 آوریل
بدون دیدگاه

سالنگ، گذرگاهی همیشه رنج!

سالنگ، گذرگاهی همیشه رنج!

شمس الدین محمدی

تاریخ نشر سه شنبه ۲۲حمل ۱۳۹۱ –  دهم اپریل  ۲۰۱۲

سالنگ مسیر پر رنج برای مردم! ده ها سال است که از ساختمان این گذرگاه میگذرد ولی تا اکنون توجه آنچنانی از طرف دولت مردان برای حفظ بهتر این گذرگاه صورت نگرفته است. زیرا از بدو ساختمانش تاکنون جان هزار ها تن را گرفته و هزار ها تن دیگر را به ماتم عزیزان شان کشانیده است. و هنوز هم، همه ساله ده ها تن را به کام مرگ می فرستد.

بعد از روی کار آمدن حکومت های عبوری، موقت و انتخابی تا اکنون توجه جدی برای بازسازی اساسی این مسیر از طرف دولت صورت نگرفته است. اگر کارهای هم صورت گرفته است اندک و غیر اساسی و غیر معیاری بوده است. در حالیکه این شاهراه از اهمیت خاصی برخورداراست. زیرا، این جاده بیشتر از چهارده ولایت شمالی کشور را به مرکز پیوند میدهد. و اموال تجاری از بندر های شیرخان ، حیرتان و دیگر نقاط به مرکز و به ولایات جنوبی و غربی کشور ازاین گذرگاه عبور میکند. بیشتر از ده سال است که از حکومت های پس از طالبان میگذرد. ولی تاکنون چندان توجه جدی در زمینه بازسازی وجست-و-جوی راه ممکنه که بتواند خطرات و یاهم مسدود شدن این گذرگاه را حد اقل کاهش بدهد، صورت نگرفته است. به گونه مثال: سرک که از بازارک دوشی الی چاریکار مرکز ولایت پروان دو سال قبل بازسازی گردیده بود. حال، کاملاً به یک مخروبه مبدل گشته است. و اسفالت آن از روی جاده به طوری کامل برداشته شده است. زمانیکه از این جا میگذری باید درب های موتر خویش را طوری درست بسته نمایید تا گرد و غبار توام باقیرسوخته در چشمان تان ننیشند. و حتی در بعضی نقاط نمیتواند فاصله ۲۰ متری را مشاهده نمایید گویکه غبار همه جا به این دره ی سرد و بلند سایه افگنده است.

سه سال پیش به اثر سرازیر شدن بهمن های اعظیم هزار ها تن عابر در این جاده گیر ماندند و در یک شب صد ها تن جان های شیرین خویش را از دست دادند و صد ها فامیل را به سوگ عزیزان شان نشاند. ولی بعد ازاین رخداد،  مقامات به فکر ساختن خانه های امن در این مسیر شدند چیزیکه باید قبل از این رخداد صورت میگیرفت که نگرفته بود. هنوز تونل سالنگ به حالت سابقه خود باقیست نه هواکش دارد و نه هم سیستم های دیگری که دود و غبار داخل تونل را بیرون کند به چشم نمی خورد. اگر موترداخل تونل گیر میماند ناگزیر باید خود را هرچه عاجل به پای پیاده بیرون کنید. در غیرآن احتمال مسموم شدن زیاد وجود دارد. در بعضی موارد افراد مسموم شده است و حتا باعث شان گردیده است.

 به هرحال، چند روز پیش از فرا رسیدن نوروز یا سال نو باجمع دوستانم از کابل به سمت پلخمری روان بودیم که در نزدیکی«اولنگ» گیرماندیم. و هزار ها موتر و مسافر گیرمانده برای باز شدن این مسیر در آن شب و روز های سرد لحظه شماری میکردند. پولیس ها با خشونت تمام با مسافران برخورد می نمودند. هوتل ها همه مملو از مسافران شده بود. اکثر مسافران گیرمانده جای برای استراحت نداشتند. ناگزیربودند تا آن شب یلدایی را در زیر برف شدید سپری کنند. من هم با جمع دوستانم آن شب را؛ شب زنده داری کردیم تا صبحدم پلک هایمان به هم نخورد. شب خیلی سرد بود و تند بادها شدیداً زوزه سر میدادند. تعداد موتر ها تا صبحدم و بعضی شان طور وقفه یی ماشین های شان را روشن گذاشته بودند و از سوی مسافران پول های اضافی بخاطر گرم ساختن داخل موتر دریافت می نمودند. شب چندین بار داخل هوتل شدم. دیدم تعداد مسافران در اطراف بخاری هوتل حلقه زده بودند و خود را در دمای آن گرم میکردند. یک گارسون هوتل که مسن به نظر میرسید و ریش بلند داشت؛ یک دست در جیبش بود و با خشونت تمام مسافران از گرد بخاری دور می ساخت. شیردهن بخاری- آبدان را قفل میزد مبادا تا کسی بدون اجازه و یا بدون پرداخت پول چای یا آب گرم بگیرد. قیمت یک خوراک نان از ۱۳۰ افغانی به ۲۲۰ الی ۲۵۰ افغانی رسید. کیفیت و کمیت نان هم خیلی ها پایین آمد. به هرحال،  تعداد دیگری مسافران را میبینم که روی تخت هوتل نشسته اند. حتا سر سوزن هم جای نیست که روی تخت بنشینم. همه سر ها روی زانو ها گذاشته بودند و برای باز شدن راه لحظه شماری میکردند. محمود، سرباز اردوی ملی از ولسوالی خوست ولایت بغلان بخاطر سپری نمودند ایام نوروز میخواست با فامیلش یکجا باشد؛ فردای آن روز ناگزیر میگردد که به قطعه عسکری اش به کابل بر گردد. حدوداً ساعت های یک بجه شب است، رفتم به اتاق منزل پایین که در موقعیت خلوت قرار داشت؛ دیدم تعداد از دریوران کنارهم نشسته اند میخوری و شادمانی دارند گویکه اینجا برای میهمانی دعوت شده اند. میبینم، روی سفره مملو از غذا های متنوع است. اما، دود چرس و سگرت فضای اتاق را تاریک ساخته است. صدای خنده هایشان تا دور دست ها میپچید و آن شب را شادی بر پا کرده بودند. یکی میگفت: به ماچی! ما خو هرجا که برویم باز شکر،خانه خو داریم. دیگری میگفت: خیر اس که هوا سرد اس. به ما دریورهاچه فرق میکنه همه امکانات خو اس! میبینم یک شخص، گمانم که از مالکان هوتل بوده باشد؛ داخل همین اتاق میشود. واسکتش روی شانه هایش گرانی میکرد. چون جیب هایش مملو از مواد نشه آور بود. دستش را داخل جیبش میبرد یک مقدار چرس و پودر در میآورد و به طرف آنها پرتاب مینماید و میگفت که خدا کند عزت تان شده باشد. انشاالله چیزی کم نیست! دریوران به یکصدا میگویند: نه! بادار هیچ چیز کم نیست! ای بادار به ما چی فرق میکنه. آه به جان مسافران که مثل ما اتاق نداره و داخل موتر استند!

اما، آنچه در مناظره های آن شب مسافران شنیدم این بود که گویا مسوولین حفظ و مراقبت سالنگ ها به بهانه های مختلف راه را مسدود می سازند و از سوی مالکان هوتل ها و رستورانت ها پول دریافت می دارند. ولی آنچه برداشت من بود. این بود که در برخی موارد شاید ادعا های مردم حقیقت داشته باشد. اما آن شب ها توفان و ریزش بهمن های شدید در هر دو طرف توتل باعث مسدود شدن این شاهراه شده بود. احتمالاً یک حرف میتوانیست بر ادعای مردم صادق باشد و آن اینکه مسوولین میدانیستند که جاده بر روی ترافیک مسدود شده است و برای چندین روز نمی تواند بازگشایی شود. ولی مسافران را برای چند روز متواتر امید واری میدادند که چند ساعت بعد راه باز میشود. و بازار هوتلی ها را خیلی گرم ساخته بودند. سرانجام شکایت مردم بالا گرفت بعداً محافظان راه سالنگ ناگزیر اعلام داشتند که گذرگاه سالنگ ها  برای چند یوم مسدود باقی میماند. تعدادی از مسافران مسیر غوربند و شکاری را در پیش گرفتند که متاسفانه تعداد شان در مسیر راه مورد سرقت دزدان مسلح قرار گرفتند.  

 

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما