۲۴ ساعت

16 نوامبر
بدون دیدگاه

برگ خزانی

انجینر محمد هاشم رائق

از امریکا

برگ خزانی

تاریخ نشر چهارشنبه – ۲۵ عقرب ۱۳۹۰ – ۱۶ نوامبر ۲۰۱۱

این برگ که سر گشته ز ایام خزان است

از چهرهً  زردش غم دوران عیان است

چـــون بـــرق رود قافله عمر به سرعت

زین شیوه همه عالم هستی حرسان است

یکروز رســـــد آخـــرهـــرکار به پایان

آنچه که تمام نیست غــم سودوزیان است

توصـــیف چه دارد غـم بــیهودهً د نـیا

چیزیکه عیان است چه حاجت به بیان است

گربـــاز رســد شــاید مقصودبه آغوش

گل موچ زنـــد گر چه که ایام خزان است

تا بــــار دیگر گل بــــه گلستان در آید

بلبل زدرد هجـــر به نـــاله و فـــغان است

آتش به کجا است که سوزد دل و جانم

این خــــاکســـترم داغ زسوز دیگران است

آن آتش عشق است که سوزد سرو پارا

ایــن شــعله پـــنهان، نمود دل و جان است

امروز مــگو بــاز که فـــــــردا چه آید

ذرفصل بهار قصــــه ی از باد خزان است

دلبر نشـــا ید که دهـد گـــوش به ذرذم

زین غصه دل عاشق مسکین نگران است

رائق چه کنی شگوه زرفتار زمانــه

این عادت دیـرینه ارباب زمان است

انجینر محمد هاشم رائق

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما