۲۴ ساعت

18 اکتبر
بدون دیدگاه

راز هستی

دوکتور نوراحمد خالدی

۲۵ جنوری ۲۰۰۷

سد نی – آسترالیا

راز  هستی

زدوری غم بدل دارم

ز حسرت آه به لبهایم

به خون دل  جگر دارم

ز اشک خشکیده چشما نم

نمی دانم کجاست منزل

به تاریکی گذر دارم

جهان تیره در اطرافم

فضا  مملو  ز غمهایم

ز بخت تیره در حیرت

ندانم راز  هستی  را

ز پا افتیده ام لیکن

بلند کوهی سر راهم

تو ای شاهنشه ی دنیا

بگو این را خطا در چیست؟

ز وصلش نغمه ها خوانم

خوشی باشد به شبهایم

کجاست آن کلبه ی روشن

ز نور چهره ی یاری

فضای  عاشقی  باشد

به هرسو عطر گلها یم

دوکتور نوراحمد خالدی

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما