عشق است طبیب من
تاریخ نشر پنجشنبه دهم ثور ۱۳۹۴ – ۳۰ اپریل ۲۰۱۵ هالند
عشق است طبیب من
حسن شاه فروغ
۱۰ / ۲ / ۱۳۹۴
گفتى که منم عاشق، عاشق ترم و دلریش
آواره منم در عشق، دلداده منم درویش
عشق است طبیبِ من، دارو نه درمانى
******
فرهادِ زمان هستم، ما را نبوَد شیرین
با مُژه کنم کوهى، بى تیشه و با تمکین
درعشق نمى باشد، جُز رنج و پریشانى
******
بر دامِ سرِ زُلفش، بال و پرِ خود بستم
از دانه و دامِ یار، بسمل شده سرمستم
برخاکِ قدومِ دوست، بگذاشته پیشانى
******
ازجامِ لبانِ خود، درساغرِ من مَى ریخت
ازباده ى چشمانش، چند جام پیاپى ریخت
گفتا که بنوش از ما، این باده ى روحانى
******
سرکرده ز جامِ آن، چند جُرعه ى نوشیدم
آن باده خرابم کرد، هرچند که کوشیدم
دلباخته ام جانا، عاشق شده ام دانى
******
گردیده دل و جانم، مبهوت شده حیرانم
در میکیده عشقش، سرمست همى مانم
افروخته فروغ من، جان گشته و جانانى
ح-فروغ کابل
١٠/٢/١٣٩۴
درود به فروغ عزیز ، بازهم مانند همیشه سروده زیبا و عالیست . خیلی مقبول فرموده اید :
فرهادِ زمان هستم، ما را نبوَد شیرین
با مُژه کنم کوهى، بى تیشه و با تمکین
درعشق نمى باشد، جُز رنج و پریشانى
موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
عشق است طبیب من
بلی درست فرمودید محترم قلم تان همیشه پررنگ باد
زیباست احساس تان. موفق و کامگار باشید . پروین فایق شریفی