۲۴ ساعت

09 مارس
۱۱دیدگاه

شیوهء داستانسرایی امیر خسرو

تاریخ نشر چهار شنبه  ۱۸ حوت ۱۴۰۰ –  نهم  مارچ  ۲۰۲۲ هالند

این مقاله از مجموع مقالات دانشمندانی استخراج شده که بتاریخ ۲۱ حوت سال ۱۳۵۳ در سیمینار امیرخسرو بلخی قرائت گردیده و بعدآ بصورت کتاب مستقل بنام (مجلس امیرخسرو بلخی) توسط انتشارات بیهقی در کابل  بچاپ رسیده بود.

شیوهء داستانسرایی امیر خسرو

نمونهء مثنوی هشت بهشت

بقلم: زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی

بخش هشتم :

این نقطهء فرود داستان بود و این هم پایان داستان:

پس به  صد   شادی   و  دلارامی

باز   بردش   به    تخت   بهرامی

دل   کزان   پیش  مهربان  بودش

بیش ازان شد که پیش ازان بودش

نکته مهمی که از تجزیهء این داستان بر می آید، اینست که داستانسرای بزرگ ما در جایی که لازم میدید که روایتی ازیک داستان باستانی را لباس نظم بپوشاند، خود را مقید نمیدانسته که حتمآ بجای قدم گذشتگان و راویان پیشین ، قدم بگذارد و عین گفته های آنانرا در جامهء دیگری از شعر بپیچد ، بلکه بخود حق میداده است که حوادث داستان را چنانکه خودش می پسندد در کنار یکدیگر بپیچد، در جزئیان آن تصرف کند ، نامها را تغییر بدهد و محیط داستان را عوض نماید تا داستان دلنشین تر و جذاب تر جلوه کند، همچنانکه در داستان دلارام چینی روایت فردوسی و نظامی را درهم آمیخته و تصرفات خوبی در آن کرده است مثلآ هنگام خشم بهرام بر دلارام ، راهء آشتی را میان آنها باز گذارده است ونیز بجای قضیهءـ « کار نیکوکردن از پر کردن است » که فتنهء نظامی اثبات آنرا بر عهده داشت ، دلارام امیر خسرو در اثبات قضیهء « دست بالای دست بسیار است » می کوشد.

مکالمه :

یکی دیگر از اجزاء مهم داستان ، مکالمه است ، مکالمه باید طوری باشد که حتی خوانندهء عادی از آن ، به خوی و منش و اختصاصات طبقاتی یا نژادی یا محیطی اشخاص داستان پی ببرد ، همانطور که خوانندهء دقیق علاوه بر دریافت این مطالب ، قدرت نویسندگی داستان نویس یا قدرت طبع داستانسرا را می تواند از راه بررسی مکالماتی که در داستان می آید ، درجه بندی کند، بعبارت دیگر ارزش مکالمه در داستان به قدری زیاد است که هم برای شناختن داستان نویس و داستان سرا و هم برای شناختن اشخاص داستان از آن می توان استفاده کرد. بنابرین یک داستان نویس یا داستانسرای ماهر، کسی است که بتواند در وقتی که اشخاص داستان را به مکالمه وامیدارد کلماتی را که در دهان آنها میگذارد بادرنظر گرفتن اخلاق و سجایا و صفات و خصوصیات تیپ آنها انتخاب کند و طرز ادای آنرا طبیعی بسازد.

در داستانهای هشت بهشت این نکته رعایت شده و خوب هم رعایت شده است.

بطور مثال در همین داستان دلارام چینی ما دیدیم که مکالمات بهرام و دلارام هرکدام نمایشگر خصوصیات تیپ آنها است . همچنان در داستان مربوط به روز یکشنبه، زرگری که هزار من طلا از فرمانروای شهر گرفته است تا برای او پیل زرین بسازد، بیشتر از نهصد من در کار ساختن پیل صرف نمیکند و چون ترازویی برای وزن کردن پیل وجود ندارد ، خاطرش از اینکه مبادا رازش از پرده بیرون افتد ، آرام است ، اما رقبای بازاری وی نمیتوانند موفقیت او را تحمل کنند ، لاجرم در صدد کشف راز او بر می آیند و آن راز جز طریقهء وزن کردن پیل نیست .

یکی از آنان که زیرک تر است ، زن خود را بخانهء زرگر که حسن نام دارد ، می فرستد تا با همسر حسن ، عهد خواهر خواندگی محکم کند و در سرفرصت او را وادار کند از شوهرش طریقهء سنجس و وزن کردن پیل را بپرسد، زن ، مأموریت خود را با مهارت انجام میدهد، با زوجهء زرگر گرم می گیرد و سرانجام اورا به لطایف الحیل وامیدارد تا شوهر خود را به حرف بیاورد واین راز را از زبان او بشنود، اما زرگر کاسب کهنه کار نمیخواهد راز خود را فاش کند وزنش اصرار دارد که از راز او مطلع شود.   

مکالمه ای که میان زن و شوهر صورت میگیرد بسیار جالب است و شرین . امیر خسرو این مکالمه را چنان طبعی و روان بزبان شعر بیان کرده است که اگر به نثر هم بیان شود از آن بهتر نتوان گفت ! مکالمهء زن و شوهر ازین قرار است :

زن :

گفت : کای در هنر به عالم طاق

فیلسوفی   به   زیر   سبز  رواق

از  هنر  های   بی   کرانهء   تو

رفت   گرد  جهان    فسانهء   تو

من ز تو هرچه  قصه  بیش  کنم

ناز  بر  همسران   خویش   کنم

پیل زرین که  ساز کردهء  تست

دری از سحر  باز  کردهء تست

هرچه  از  پای   دیدمش  تا  سر

هست  جایش   ز  جای   زیبا تر

لیک یک  مشکل  آیدم  به  خیال

پرسم ، ار پاسخم  دهی به سؤال

مرد  گفتا  که  هر چه   می دانم

از  همه   پوشم   از   تو  نتوانم

باز پرس آنچه گرددت به ضمیر

تا  کنم   من   یگان  یگان  تقریر

زن بدو گفت، کان خیال شگرف

که درو زرهزار من شد صرف

صنعتش گرچه از حد افزون است

صنعت وزن کردنش چون است

گر ترا  باشد  این  تصور چست

که توان  بر کشد نش  به درست

آگهی   ده    که   با   خبر  گردم

شادیم    هست   شاد   تر   گردم

مرد  گفتا  که  هست   در  مشتم

صد هنر ،  بلکه  در هر انگشتم

لیک  در  خود  نهفته  دارم  راز

کز کس انصاف  خود  نیابم  باز

گر  نمایم    هنر   به   هشیاران

نبرم  جان   ز  دست  همکاران

نغز گفت  آن  حکیم  دور اندیش

که هنر هرچه  بیش  دشمن بیش

زن بدو گفت: کانچه ازدل خویش

باز پوشی ز خلق حاصل خویش

جای آن باشدت ، که اندر پوست

نیست خالی جهان  دشمن ودوست

لیک  احوال  خود  به  خاموشی

با  که  گویی   اگر ز من  پوشی

خواجه گفتا که راست است ودرست

که مرا محرمی دگرنه چو تست

لیک  آخر  زنی   و   هیچ  زنی

نتوان    داشت    محرم   سخنی

زن  بدو  گفت ای  ز دانش دور

زن بود شوی خویش  را دستور

هرچه باشد زمردمان  به  نهفت

جز به جفت  عزیز  نتوان  گفت

من  که  بودم  همیشه  محرم  تو

با که  گفتم  ز شادی  و غم تو ؟

تا  چنین  مهر  بر  زبان  داری

وزمن اسراسر خود نهان داری

مرد گفت: این سزای گفت نیست

قصه  جز  از  در نهفتن   نیست

گربرون ریزم ازدل این فن خویش

خون خود خود کنم به گردن خویش

زن که بر مرد کامگاری داشت

دل به کار ستیزه  کاری  داشت

کوشش  و  جهد  در میان  آورد

عصمت  شوی  را  زیان  آورد

خواجه  کورا  زبون فرمان بود

راز  پوشیدنش   نه   آسان   بود

گفت: اگربایدت که بی کم وکاست

هرچه پرسی زمن بگویم راست

عهد  و   سوگند  در  میان   باید

کاین   خزینه    ز  بند   نگشاید

زن  وثیقت  نمود و  پیمان بست

که نیازد  به  قفل  راز  شکست

آنگهی  خواجه  بر گشاد   زبان

گفت :   با   آفتاب   نوش   لبان

کانچه  پرسیده   شد  ز من  ….

تا آخر حکایت که باید به خود آن مثنوی رجوع کرد.

از اینگونه مکالمات در سراسر هشت بهشت ، جای جای دیده میشود که همه آنها به شیوه ای مناسب با محیط داستان و کاملا طبیعی ادا شده است و همین شیوه را در دیگر مثنوی های داستانی امیر خسرو مکرر در مکرر می توان یافت که درینجا مجال نقل آنها نیست.

ادامه دارد …

 

۱۱ پاسخ به “شیوهء داستانسرایی امیر خسرو”

  1. admin گفت:

    دوستان محترم ، اینک بخش دیگری از مقاله شیوهء داستانسرایی امیر خسرو نوشتۀ شاد روان استاد علی اصغر بشیر هروی را که برادرگرامی ام قیوم جان بشیر هروی از شهر ملبورن استرالیا آماده نموده تقدیم شما خوانند گان  عزیز  سایت ۲۴ ساعت و فیسبوک های آن مینمایم .مهدی بشیر

  2. عبدلهادی رهنما گفت:

    روح جناب استاد علی اصغر بشیر شاعر عالیقدر نویسنده شهیر و مورخ نامور را جاودانه شاد خواهانم .

  3. قیوم بشیر هروی گفت:

    برادر گرامی ام مهدی جان عزیز ممنونم از اینکه بازهم زحمت نشر این قسمت را متقبل شدید ، با آرزوی مؤفقیت و سرفرازی تان روح پدر بزرگوار ما را شاد وخشنود می طلبم.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی
    ملبورن – آسترالیا

  4. عنایت الله بصیر گفت:

    موفق باشید، روح استاد بشیر و همه رفتگان شاد

  5. عبدالله هروی گفت:

    مقاله زیباست. روح استاد بشیر بزرگوار شاد.

  6. Hekmat Hosseini گفت:

    خداوند مغفرت کند روحشان شاد یادشان گرامی

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما