۲۴ ساعت

16 سپتامبر
۲دیدگاه

فقط با « دوستت دارم » بسازیم

تاریخ نشر  یکشنبه  ۲۵ سنبله  ۱۳۹۷ –  ۱۶ سپتامبر  ۲۰۱۸–  هالند

نظری بر اثری زیبا از شاعر روشندل

 محترم همایون عزیزی

بنام :

فقط با « دوستت دارم » بسازیم

محترم قیوم بشیر هروی

ملبورن – استرالیا

شانزدهم سپتامبر ۲۰۱۸

( قسمت اخیر)

او در ادامه چنین می نویسد:

عشق بین آدم ها تمایزی قایل نیست . عشق سراغ بینا و نابینا یک سان می آید. برای من تجربه ی عشق نیز دیگر تفاوتی بین آدم بینا و نابینا شمرده نمی شد.

دوره ی نامزدی ، صمیمی و عاشقانه سپری شد. ازدواج کردیم و پس از مدتی صاحب فرزندی شدیم. فرزندی که بینا بود، فرشته یی که من پدرش بودم. احساس خوشبختی میکردم ، در پیراهن نمی گنجیدم. من ، بله همین من ِ نابینا پدر شده بودم و همسرم ، نه تنها که رفیق دشواری های من بود که به تک تک اعضای خانوادهء ما عشق می ورزید و به هریک ما کمک می کرد.

مکتب را هم به کمک خانم عزیزم به پایان رسانیدم. همسرم هیچگاه نگذاشت از کار و درس دلگیر شوم. نگذاشت بار دوش باشم و نگذاشت هیچ جایی احساس حقارت کنم.

دیگر وارد دنیای کار و بار شدم ، وارد دنیای دست فروشی و کهنه فروشی تا تدریس دانشجویان نابینا با هزار بار افتادن و شکستن و برخاستن، این همه از تفاوت دیگری بین من و آدم های بینا می کاست .تفاوت کار کردن ونان پیدا کردن.

براستی چقدر زیبا به نکته ای مهمی اشاره کرده است که “عشق بین آدم ها تمایزی قایل نیست ” . حقا که چنین است ، هرچند به نظر نویسنده ای این سطور آنچه از دل بر خیزد بر دل می نشیند و سخن همایون عزیزی حرف دل است  ، دلی که روشن است ، پاک است و از صمیمیت خاصی برخوردار می باشد.  او دیده نمی تواند ، اما به مراتب بهتر از دیگران درک می کند ، دیگرانی که اکثرآ فریفته ای ظاهر طرف مقابل می شوند تا باطن او ، دیگرانی که بر اساس دید ظاهری اشخاص بدان ها دل می بندند ، اما همایون و امثال او شاید چیزی را درک کنند که حتی من بینا کمتر به بدان توجه داشته باشم.

ازدواج برای هرجوانی پروازیست به گلستان محبت وعشق ، پایانی است برای خاتمه دادن به تنهایی ها ، سرآغازی است برای تشکیل خانواده و گشودن مکتبی است برای تربیه اولاد سالم اولاد و تقدیم نمودن آن به جامعه .

وقتی در بالا خواندم که :

”  پس از مدتی صاحب فرزندی شدیم ، فرزندی که بینا بود، فرشته یی که من پدرش بودم ، احساس خوشبختی می کردم

با خود گفتم ایکاش من هم آنجا می بودم تا در خوشی وی سهیم شده و از آن تجیلیل می کردم. اما با وجود اینکه نبودم همین لحظه خرسندی ام را ابراز نموده و از صمیم قلب برای همایون عزیز تبریک گفته و آرزومندم فرزندانی نیکی را تقدیم جامعه نماید تا مصدر خدمتی برای هم نوعان شان باشند.

او در بخشی دیگری از روایتش چنین می گوید:

فصل دیگر زندگی من با شعر شروع می شود. شعر، دنیایی ست که هرچه را بخواهم ، می توانم در آن ببینم. شعر عینک من است ، چشم های بینای من است ، شعر عصای من است ، عصایی که دنیای سیاه وتاریک مرا به تصویر می کشد و از جهانی می گوید که تنها من می بینم. دنیایی که مفاهیم در آن ویژه گی منحصر و محدود به من را دارند.

تنها که می شدم ، رادیو می شنیدم. هنوز هم تنها که می شوم می شنوم. رادیو هم دنیایی ست ، دنیای دیگریست که شاید صرفآ برای ما نابینایان آفریده شده ، اما بینایان هم مدت از آن نفع برده اند. بالاخره میراث داران اصلی آن ما بودیم. دنیای گوش ها؛ دنیای چشم هایی که نمی بینند در رادیو ، بیشتر برنامه های ادبی و مشاعره را دوست داشتم. «آموزگار» در میان رادیو ها تنها رادیویی بود که بیش تر برنامه های آن ادبی و شاعرانه بودند. برنامه « دریچه» یکی از خوب ترین برنامه هایی بود که همیشه تعقیب می کردم. جمعی از شاعران جان که شماری از آنها اکنون از شاعران خوب ومطرح کابل شده بودند، اولین قدم های شان را در دنیای شعر و با همین برنامه تجربه می کردند. برنامه طوری بود که شاعران، شعرهای تازه ی شانرا می خواندند و استاد جاوید فرهاد نقد می کرد و نظر می داد. این برنامه مرا نیز که مدتی بود شعر می سرودم ترغیب کرد، اما تا وقت زیادی به دلیل این که جرأت نمی کردم ، به برنامه اشتراک نکردم.اندک اندک به یکی از برنامه های دیگر این رادیو به نام «هوای تازه » اشتراک کردم و شعر خواندم. تا اینکه اندک اندک با شاعران دریچه آشنا شدم ووارد برنامه ی « دریچه » نیز گردیدم. یک بار، اشعارم را آقای اسکندر حسینی نقد کرد و چندین بارهم از سوی جاوید فرهاد رهنمایی های خوبی دریافت کردم که بر کارهای بعدی ام بی اثر نبودند. 

همایون عزیزی که با روشندلی دفتر دیگری را با ورود به دنیای شعر در زندگی اش گشود،  از استعداد خاصی برخوردار است ، استعدادی که در زمینه های  مختلف زندگی اش تا بحال به نمایش گذاشته است.

او نه تنها زیبا می سراید ، بلکه زیبا هم میخواند ، چنانکه هر شنونده ای مجذوب صدای گیرای وی شده و از آن لذت می برد . با شاعری است با احساس ، احساسی که در خوانش اشعارش نیز رونما شده و نظر شنونده را بخود معطوف می دارد.

یکی از راز های مؤفقیت این شاعر روشندل اینست که با نقد های اشعارش متوجه باریکی های شده که شاید قبلآ بدان توجهی نداشته است. بدون شک نقد سالم زمینه ساز اصلاح نواقصی می شود که شاید تا آن لحظه خود شاعر متوجه آن نکات نشده باشد. او با گشاده رویی از افرادی یاد می کند که در نقد اشعار و رهنمایی او دخیل بودند و باعث مؤفقیت وی در این راستا شده اند. این یعنی قدردانی از کسانی که به نحوی دستش را در این مسیر گرفته اند. مؤفقیت بیشتر این شاعر گرامی را تمنا دارم.

او در ادامه چنین نوشته است :

دنیای شعر آدم های مهربان دارد در کنار اینکه با این دنیا انس گرفتم ، آدم های آن را نیز عزیز و مهربان یافتم.

جاوید فرهاد ، شاهد فرهوش ، زبیر رضوان ، فردین ایثار ، مالک عطش و رامین مظهر اند. این ها کسانی بودند که بعد از ختم هربرنامه دشوار بود که بتوان با آن ها خدا حافظ کرد.آنها تفاوتی میان آدم بینا و نابینا قایل نبودند. در واقع شعر دنیای مشترک همه ی ما بود. همه با هم دوست شدیم و جمع شاعرانه ی ما گرم تر شد. من از طرف آن ها زیاد تشویق می شدم. هنوز هم در بیش تر موارد نظر و رهنمایی ایشان برایم مهم است. دوستی ماهم متفاوت تر بود ، دوستانی که دست مرا گرفته تا استیج برنامه های « انجمن قلم افغانستان » می بردند و دوباره بعد ازختم شعر دستم را می گرفتند و پایین می آوردند، دوستانی که موقع ندادند نا امید شوم.

خوش نصیبی همایون در آشنایی با شاعران محترمی که در بالا اسامی شان را ذکر نمود از خوش نیتی خودش بوده و از احساس پاک خودش بوده که با شخصیت منحصر به فردخودش دوستان خوبی را توانسته جذب کند وبا آنها پیمان دوستی ببندند ، دوستانی که انسان ها را بر اساس شخصیت شان می بینند و درک می کنند.

او اضافه می کند که :

یک ونیم سال آشنایی با این عزیزان، سبب شد مجموعه ای اول شعرم را زیرعنوان «سلام ای خاطرات کهنه ی من» به چاپ برسانم. مجموعه ی اولم با تمام کاستی هایش در قسمت گرافیک ، طرح جلد ، ویراست نادرست وحتی اشعار ضعیف اش ، استقبال شد. زحمت مادی چاپ نخستین مجموعه ام را آقای بکتاش سیاوش نماینده ی جوان در مجلس نمایندگان افغانستان متقبل شد. پیش از چاپ شعرهایم ، سفری به هندوستان داشتم. سفر آموزشی که در آن برنامه ها و کلاس های مختلف کامپیوتر را مخصوص نابینایان برگزار کرده بودند. پس از فراگیزی برخی از برنامه ها به کابل برگشتم واز سوی اقای سیاووش ، به مجلس نماینده گان دعوت شدم. شعر خواندم و از سوی آقای سیاووش و دیگر نمایندگان زیاد تشوق شدم. این دیدار و تشویق ها سبب شد که مجموعه ی نخستم چاپ و سپس در (انجمن قلم افغانستان) رونمایی شود.

     جا دارد از شاعر جوان (فردین ایثار) به خاطر مقدمه یی که برای (سلام ای خاطرات کهنه ی من) نوشته است و از آقایان جوان مرد علیم محسنی ، موسی مظلوم یار و سید پرویز هوفیانی که برای چاپ آن زحمت کشیده اند ، نیز سپاسگزاری نمایم.

در این مجموعه اما ، بر آنم که کاستی های مجموعه ی قبلی را تا  حد توان برطرف نمایم و شعر تلاش برای بهتر شدن شعرم ثبت کنم . در پهلوی آن چند تا از دوبیتی های مجموعه ی نخست راهم این جا اصلاح و بازنویستی کرده ام. امیدوارم در خور خوانش شده باشد.

پیشاپیش برای کاستی های آن عذرم را بپذیرید.

و چه زیباست وقتی می خوانیم که پس از مدت زمانی کوتاه یعنی یک ونیم سال او مؤفق می شود تا نخستین مجموعه ی اشعارش را به کمک چند دوست صمیمی اش به چاپ برساند و پس از آن این مجموعه ای دوم وی می باشد که اینک به زینت چاپ آراسته شده و بدسترس علاقمندان شعر قرار گرفته است. در پایان سعادتمندی این شاعر روشندل را از بارگاه احدیت استدعا نموده ، آرزومند آنیم تا مؤفقیت های بیشتری در زمینه های مختلف زندگی نصیب وی شده و شاهد انتشار مجموعه های دیگری از او باشیم. با این امید چند نمونه ای از چکیده های عاشقانه شاعر را دراینجا به خوانش می گیریم.

با عرض حرمت

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

********

نفس جان ! دلبرم می شی ، نمی شی؟

مچم  تاج   سرم   می  شی ، نمی شی

پریشانم    از   این   بابت    که    آیا

عروس  مادرم  می شی ،  نمی شی؟

*****

نگاهت   موج   گل   های   شقایق

خوشم  می آید  ای   دیوانه  عاشق

نویسم  روی  شِن  ها  با   تن  باد

نرو  پروین که پشتت  می شوم دق

*****

بیا  لطفآ ،  بیا  تاج   سرم  باش

انیس  و همدم و هم  باورم باش

بیا  معشوقه ی  زیباتر   از  گل

عروس   نازنین   مادرم   باش

*****

لباس و چادرت باشم چه می شه؟

خطوط پیکرت باشم چه می شه؟

شبی  در بستر  آغوش   گرم ات

به مثل شوهرت باشم چه می شه؟

*****

ببوسم  روی  و  زیر  گردنت  را

زنم   آتش   غرورِ   دشمنت   را

فقط یک خواهش کوچک عزیزم

بیا  تا   بو  کنم   عطر   تنت  را

*****

نداری   هیچ    کمبودی    برایم

سرم  را  خاک  پایت  می نمایم

عزیزم، همسرم، چشم وچراغم

بدان  که  تا  خدا از تو رضایم

همایون عزیزی

 

۲ پاسخ به “فقط با « دوستت دارم » بسازیم”

  1. admin گفت:

    تشکر از قیوم جان و جهانی سپاس از خواننده گان محترم که این مطلب را با حوصله مندی مطالعه نمودند. موفقیت آقای همایون عزیزی را خواهانم .
    مهدی بشیر

  2. قیوم بشیر «هروی» گفت:

    با تشکر از شما مهدی جان عزیز من هم برای همایون جان عزیزی زندگی آرام و خوشی را همراه با مؤفقیت تمنا دارم. با عرض حرمت
    قیوم بشیر هروی

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما