۲۴ ساعت

17 نوامبر
۷دیدگاه

اشک خوشـــی به دیده ی مان انتحار شد

تاریخ نشر دوشنبه ۱۷ نوامبر ۲۰۱۴ هالند

اشک شادی

درود به دوستان و صاحبدلان..!
جریان دیدار من با دوست بزرگوار؛ شعر فصح البیان، اکه مهربانم محترم محمد نعیم جوهر که متاسفانه با حادثه دلخراش انتحاری توأم شد و من ابیات چند را در رابطه بیان نمودم.
خدا را شکر که دعای شما نازنینان بما بود و از این حادثه جان سالم بدر بردیم

احمد محمود امپراطور

یکشنبه ۲۵ عقرب ۱۳۹۳ هجری آفتابی

کابل افغانستان

محترم احمد محمود امپراطور

محترم احمد محمود امپراطور

فصلِ خـــــــزان تـــــــــازه گلِ نـو بهار شد

تاکه تمـــــاسِ جوهـــــــــرِ من برقرار شد

بعـــــد از سلام و پرسشِ احــــوال یکدیگر

یکشنبـــــه روز از بـــــرِ دیــــدن قرار شد

من شب تمــام شب به امیـــدی پگاهِ خوش

یک لحظـــــه انتظار بمن صدهـــــــزار شد

صبـــــح شد روزِ روشن من آفتــــابی بود

اینگــــونه زنــــــدگی ز بـــــرِ من گوار شد

ناگه صــــــــدای زنگ دلــــی پارسا رسید

گفتــــــا بیا که جوهــــــر تــو بی قرار شد

گفتــــم کجایی ای، اکه ی خوب و مهـربان

گفتــــا که جوهرت به پس کوچــه خار شد

حــــالِ عجیب داشتــــم از دیـــدن رخ اش

قلبـــــــم به آتــش نوســــان در فشار شد

بر بست از تنـــم همـــــگی غصه های دور

شوقِ وفـــا و دوستـــــی مان استوار شد

چند دوستِ دگــر بخودش نیز همره داشت

گشتیـــــــم معرفـــــی و به من افتخار شد

راهـــی شدیـــم به همـــــرهی یاران با وفا

تا در اتاق هــــر یکی هــــر جـــای بار شد

پهلو به پهلو هــــر دو نشستیــــم با صفا

اشک خوشی ز دیده ی مـــان جویبار شد

چای صداقت و، دل پر مهر و، روز خوش

این هـــــا همـــــه ز مرحمـت کردگار شد

ناگــه صــدای آفت دوران به پای خواست

یعنــــی که پیش خانـــه ی مــا انفجار شد

جستم ز جـای سینـــــه سپـر کردم از وفا

شیشه شکست و در تن ما ذوالفــقار شد

در جـــاده و به کوچه صدا هـای ناله بود

آتش پـــــــاره ز، هر طـــرف ما قطار شد

دود سیـاه ستـــون خودش تا فلک کشید

پیش نگاه ما همـــــه جــــــا شام تار شد

بر جوهـــر و؛ بر من و، بر دوستان نیک

آن خالق یگانــــــه به مــــــا پرده دار شد

خشکیـده شد بر لب ما قصه ی های شاد

اشک خوشـــی به دیده ی مان انتحار شد

آری ز دست نسل بد اندیش و کینــــه توز

هر هموطن به غصـــه و غم سر دچار شد

تنها نه من، بلکه همـــــــه مردمــــــان ما

هـر روز دام خورده ی این ننگ و عار شد

این واقعیت بُــــد و نبود افسانه ی قدیـــم

محمود دیـــد و بهـــــر شمــــا یادگار شد
————-
یکشنبه ۲۵ عقرب ۱۳۹۳ هجری آفتابی

که برابر میشود به ۱۶ نوامبر ۲۰۱۴ میلادی

سرودم

احمد محمود امپراطور

کابل افغانستان

 

۷ پاسخ به “اشک خوشـــی به دیده ی مان انتحار شد”

  1. admin گفت:

    محمود عزیز ، شکر خدا که حادثه بخیریت گذشت . لعنت خدا به این و حشی ها که اصلا و جدان ندارند. روح شهدای این حادثه المناک شاد و به کسانیکه زخمی شدند شفای عاجل آرزو میکنم. مگر همین عبدالله و غنی نبودند که حرف از صلح میزدند. من باورم نمی آید که دولت جدید در این حملات و حشیانه دست نداشته باشد. زیرا تا کنون که تقریبا پنجاه روز شده از کابینه شان خبری نیست. این چندین حمله انتحاری است که در این مدت صورت گرفته است . نه عبدالله و نه غنی صدایشان را کشیدند. خداوند به حال این ملت بیچاره رحم کند. از اینکه صحت شما خوب است خوش شدم .به امید یک صلح سراسری درکشور .سروده تان زیبا و مملو از احساس است . سلام مرا به مهمان تان برسانید. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر

    • درود به رهبر خردمند سایت وزین و استعداد پرور ۲۴ ساعت عالیجناب محترم محمد مهدی بشیر هروی صاحب..!
      استاد بزرگوار از واژه گان خردمندانه و احساس پاک و بی آلایشانه ای که بر خواسته از اعماق قلب مهربان تان است سپاسگزاری می کنم.
      خداوند شما و دودمان نجیب تان را در پناه عزت و مرحمت خود داشته باشد.
      سلام های گرم و صمیمانه ای جناب عالی را به شاعر گرانقدر اکه مهربانم محترم محمد نعیم جوهر وسیله شدم ایشان نیز بلمقابل سلام و احترام خدمت شما داشتند.
      رستگار و بهروز باشید.
      احمد محمود امپراطور
      از شهر زیبا و پر حادثه کابل

  2. وحيده گفت:

    دوست گرانقدرم امپراطور !
    از اینکه أین حادثه بخیر گذاشت و صحتمند هستید خدا را شکر گزارم.
    شعر زیبا را که سروده أید خیلی عالی أست ماشاالله به استعداد تان که ابن همه را در قالب شعر در أورده أید ، برایتان کامیابی وسربلندی ارزو میدارم

  3. Nooria گفت:

    عزیز نورچشمی و بزرگمرد شعر و ادب را هزار ان سلام و خداوند نگهدار را هزار ان شکر ان ارمغان میدارم.
    امپراطور عزیزم، فرشته کمک همیشه و در همه جا همرایت!

  4. Nooria گفت:

    هر تن که زجمع انجمن می‌شکند
    ولله کمر و بازوی من می‌شکند
    سر تا قدم از هزار جا می‌شکنم
    هر شاخه گلی که زین چمن می‌شکند

  5. Nooria گفت:

    بر جوهـــر و؛ بر من و، بر دوستان نیک

    آن خالق یگانــــــه به مــــــا پرده دار شد

    خوشحالم که مهمان عزیزت محترم گوهر از این فاجعه جان به سلامت برد

  6. صفیه گفت:

    شاعری موفق ادیب وارسته فرشته ی ادب وخرد احمد محمود گرامی را هزاران درود سروده ی نغز و ناب چون گل خوشه های زیبا پر از درد و احساس هم از لطف و صفا زیبا قلم زده اید دستتان وسعت آسمانهاحرمت حضور شما

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما