۲۴ ساعت

10 سپتامبر
۳دیدگاه

ادبیات دری

تاریخ نشر چهار شنبه دهم  سپتامبر ٢٠١۴ هالند

محترم سید همایون شاه (عالمی)

محترم سید همایون شاه (عالمی)

ادبیات دری

قسمت دوازدهم

Semasiology

واژه و معنا شناسی 

سید همایون شاه عالمی

نهم سپتامبر دو هزار و چهاردهم میلادی

کابل – افغانستان

تحولات معنایی واژه: 

زبان در امتداد زمان و نیز در مکانهای مختلف معروض به تحول و دگرگونی است.    ویژه گی عمومی زبان یکی هم اینست که همواره مورد دلچسپیِ دانش پژوهان و محققان میباشد. فعالیت پژوهشگران درین زمینه نه تنها ارتقای فرهنگ و انکشاف عناصر مدنی را ارایه میدارد بلکه ترقی در ساحهء علم و تحولاتی را که بر طرز تفکر افراد مؤثر است نیز نشان میدهد؛ بناءً قاموس های اشتقاقی و ریشه نما خود داستان واقعی تاریخی است.

      تحول تدریجی در مفهوم واژه ها یک پدیدۀ عمومی زبانهای بشری میباشد. به تغییر معروض شدن زبانها را در عصر خودمان نیز میتوان مشاهده کرد، حتی غنی ترین قاموسها برای بیان دگرگونیهای ممکنه در فکر با رابطه با سرنوشت اشیاء نارسا بوده و ارائه آن به آسانی میسر نیست. به علت همین تحولات سریع و متداوم است که بسا از واژه ها حالا دارای دو و یا بیشتر معنای جداگانه و یا حتی بعضاً متضاد معنا شده اند؛ مثلاً واژۀ (خرسند) امروز به معنای خوش، اما در گذشته نه چندان دور به معنای قانع بوده است؛ چنانچه درین فرد دیده میشود:

درین بازار اگر سودی است با درویش خورسند است

خــــدایا منعمم گـــــــردان به درویشی و خــــــرسندی 

و یا در زبان انگلیسی:

 (خوش) در گذشتۀ آن زبان به مفهوم درخشان و روشن بوده است. Glad

تحولات معنایی واژه یکی از مهمترین راه های بزرگ شوی قاموس ها میباشد، هر زبان به صورت متداوم تحول و تکامل میکند، علل اینگونه تحول زیاد است، از جمله بعضاً عامل داخلی زبان میباشد که نظر به طبیعیت زبان خودش عمل میکند و بعضاً این عامل خارجی است که ارتباط میگیرد به تحولات فرهنگ و اجتماع گوینده. البته درجۀ تحول در زبانهای مختلف یکنواخت نمیباشد و نیز از یک برهۀ زمانی تا برهۀ دیگر متفاوت میباشد.

     علل خارجی تغییر معنایی واژه عبارت است از:

     ۱ –  دگرگونیها در حیات اجتماعی مردم سبب ظهور واژه های جدید میشود.

     ۲-   وارد شدن تغییرات در اشیاء، حفظ و ادامۀ نام آنها.

     ۳ –  کاربرد دانشواژه یی واژه ها به وسیلۀ گروه های متخصصان، آنگاه که واژه ها

     معنای خود را با کسب موقعیت جدید تعدیل مینمایند.

     ۴ – تطبیق و بکاربرد واژه به مقاصد خاص:

     الف : مؤکد ساختن معنا.

     ب  : ایجاب صحبت در یک وضع خوب و شریفانه یی که در صورت عادی ناخوش  آیند میباشد؛ مثلاً استفاده از:

 ایوفیمیزم ها)  ) Euphemisms 

   نوت : ایوفیمیزم ها عبارت از استعمال واژه های خوشایند در عوض واژه های ناخوشایند است و یا سانسور و استعمال نکردن بعضی از واژه موقع مکالمه چنانچه وقتی با بزرگان جوانان همصحبت میشوند میکوشند از واژه های نامناسب استفاده ننموده و به اصطلاح ادب را مراعات نمایند. 

واژه ها در زمینه های ذیل معروض به تحول و تکامل میگردد:

۱-  Extension of meaning       

۲-  Narrowing of meaning

۳-  Elevation of meaning

۴-  Degradation of meaning

اول – گستردگی معنا

دوم – محدود سازی معنا

سوم – بر افرازی معنا

چهارم – نازیبا سازی معنا

گسترده گی معنا:

گسترش مرتبۀ واژه غالباً ارتباط میگیرد به افزایش درجۀ ارزش معنایی آن که در گذشته دارا بوده است. بسا که یک واژه با یک معنای مشخص در زبان مورد کاربرد قرار میگیرد، سپس این دلالت معیین از میان میرود و معنای واژه گسترش پیدا میکند و این معنا تعمیم (عمومیت) می یابد.

     گسترش معنای واژه یکی از معمول ترین و عادی ترین زمینه ها در تاریخ واژه ها است؛ چنانچه بر دلالت یک واژه برچیزی که در مورد شکل آن افراد احساس مشترکی دارند با تغییر در بخش مهمی از آن چیز معنای واژه گسترش می یابد؛ به حیث نمونه در انگلیسی در واژۀ:

 در معنای سادۀ خود عبارت از یک آلۀ موسیقی (نَی برای نواختن) میباشد Pipe

بعداً با مشابهت اشیای دیگر با آن، این واژه گسترش یافته است، بدین معنی که اشیای میان تهی استوانه یی شکل ( پایپ) گفته میشود؛ مثلاً: پایپ آب، پایپ تیل، پایپ لاین، دیزل پایپ… همچنین است واژۀ (نَی) یک رستنی میان خالی در زبان دری پارسی که با ایجاد سوراخها بر آن (نی) آلۀ موسیقی را معنی میدهد و اشیای میان تهی سوراخ دار از نوع مصنوع هم به همین نام یاد میگردد. در انگلیسی:

  اصلاً به معنای چیزی رنگ آمیزی شده، و اکنون به تصویر اطلاق  Picturمیشود؛ مثلاً: تصویر اشیاء، تصویر راساً در پرده چشم، یا از طریق تلسکوب، تابلو، تصویر زنده، تصویر متحرک؛ واژۀ بکس اصلاً به جعبه ء کوچکی اطلاق میشده که محتوای دوا، عینک، جواهرات و پول می بود، اکنون معنای آن با در نظر گیری شباهت ظاهری خیلی ها گسترش یافته است؛ مثلاً: بکس مکتبی، بکس کالا، بکس جیبی، بکس دستی، بکس چرمی، بکس آهنی، تول بکس….

گسترش معنا غالباً منوط به استعاره است.

 = استعارهMetaphor

که مبنی بر بعضی زمینه ها از قبیل تشابه در شکل، حالت، رنگ و همگونی در وظیفه و نیز مربوط به کنایه میباشد.

 = کنایه، که بر مناسبت میان چیزها استوار است.Metonymy

   یک واژۀ منفرد در قاموس معمولاً با تمام معنا های تثبیت شده اش آورده میشود، در حالیکه معنای مورد نظر واژه در ساحۀ کاربرد به وسیلۀ بافت معیین میگردد

 = بافتContext

واژۀ بکار برده شده در یک بافت مشخص تنها معنایی را دارا است که متن ایجاب میکند؛ با بررسی استعمال واژه ها در بافت های مختلف و معنا های مختلف که چند معنایی را مینماید دو روند معیین تبارز میکند:

 رابطۀ مرکزیت  Radiation-1 

 رابطۀ زنجیری. Concatenation – 2

الف – رابطۀ مرکزیت یک پروسۀ معنایی است که در آن معنای اصلی واژه در مرکز قرار میگیرد و معنا های ثانوی در خارج آن در هرسمت مانند شعاع قرار میگیرند و هر یک از آنها سوا از دیگران به مفهوم مرکزی ارتباط میداشته باشد؛ مثلاً: در زبان دری و نیز در انگلیسی واژۀ (روی) ۱- قسمت پیشروی سر ۲- ارائه قیافه ۳- سطح ۴- جناح جلوی تعمیر و سایر ساختمانها ۵- قسمت خارجی قابل دیدِ یک چیز ۶- جانب تاپه شده قطعه بازی، ساعت   ( روی ساعت) و نظایر آن؛ علاوه برآن این واژه معنای مختلف تخنیکی دارد و هر کدام آن راساً ارتباط میگیرد به مفهوم مرکزی واژۀ فوق.

ب – رابطۀ زنجیری نام یک پروسۀ معنایی است که در آن معنای واژه تدریجاً با تسلسل از مفهوم نخستین خود دور میشود، آنهم به واسطۀ تغییرات متوالی معیین، تا آنگاه که در بسا زمینه ها رابطه بین معنا و جهان برونی دیده نمیشود، به عبارت دیگر در رابطۀ زنجیری تغییر وارده بر معنا بار دیگر به تغییر و باز هم به تغییرات بیشتر مواجه میگردد تا آنکه معنای اصلی واژه کاملاً از میان میرود؛ مثلاً:

 در انگلیسی تخته و در پارسی دری در معنای:Board

۱  – چوب باریک اره شده، ۲ – سطح هموار چوب، ۳ – اشیای هموار شده؛ چون تخته سنگ، سنگ… ۴ – میزی که بالایش بعضی بازی ها صورت میگیرد از قبیل تختۀ شطرنج ، تخته نرد و غیره. در انگلیسی این واژه به اعتبار معنای اخیر بر میز نیز اطلاق میگردد، به این معنی کسانی که برگرد یک میز جمع میگردند آنهم به حیث یک کمسیون یا کمیته آنرا نیز

 میگویند؛ مثلاً: بورد مدیران، بورد صحی و غیره.Board

که از معنای نخستین کاملاً دور شده است و در پارسی دری چون مُرده بالای یک چیز هموار شسته میشود بدین گونه ( تخته شستن) به معنای مردن بکار میرود؛ تخته کردن به دو معنی یکی دکان را بستن و دیگر فشردن چیزی و نیز تختۀ تکه فشرده بافته شده از معنای اصلی خود دور شده است. در هر زبانی این گونه مثالها نشان میدهد که واژه ها چقدر دارای ریشه های عمیق اند و تا چه پیمانه واژه ها خود تحولات جنبه های مختلف حیات و تکامل اجتماعی و انکشاف گروهی را ارائه میدارند.

محدود سازی معنا:

جریان مقابل گسترده گی معنا را محدود سازی تشکیل میدهد، در پروسۀ محدود سازی، معنای یک واژه که وسیع و گسترده بوده محدود و مشخص میگردد مثلاً در انگلیسیِ کهن      به معنای غذا Meal

 به معنای حیوان ؛ امروز واژۀ نخست به معنای محدود تری یعنی گوشت خوردنی Deerو دومی به معنای حیوانی مشخص (آهو) مورد استعمال دارد.

    در پارسی دری واژۀ (مرغ) اصلاً به معنای پرنده ( مرغ خانگی و مرغ وحشی) بوده است اما امروز این واژه در معنای محدود تر به یک نوع خاص پرنده یعنی مرغ خانگی ( خروس و ماکیان) اطلاق میگردد. و یا واژۀ (آش) اصلاً به معنای غذا و خوراک بوده اما امروز معنای آن محدود تر شده در افغانستان به یک نوع غذایی که از خمیر باریک بریده شده، آبگین و با اضافۀ انواع سبزیها آماده شود گفته میشود و در تاجکستان و بخارا غذای خاص یعنی پلو را آش گویند، همچنان در لهجۀ سمنانی، سرخه یی و شهمیرزادی در ایران آش به پلو گفته میشود و در لهجۀ کرمانی غذایی را آش گویند که از خمیر بریده شده آبگین با بعضی حبوبات و یا سبزیها آماده شده باشد. در زبان انگلیسی همچنان واژۀ:

  به دانۀ تخم حبوبات اطلاق شده است اما معنای آن درین اواخر محدود تر شده در  Com امریکا به جواری و ذرت در انگلستان به گندم و در اسکاتلند به جو اطلاق میشود.

    بعضاً هم یک واژه از نگاه معنا در یک شکل گسترده و در جای دیگر شکل محدود تر را بخود میگیرد؛ مثلاً (بچه) در ایران به صورت گسترده به پسر و دختر اطلاق میگردد و در افغانستان غالباً به معنای محدود تر تنها به پسر گفته میشود و یا یک واژه در عین محل هم بصورت گسترده معنا و هم بگونۀ محدود معنا به کار میرود؛ چون: واژۀ (نان) که هم به غذا و هم به شکل محدود تر به نان خشک اطلاق میشود.

    واژه ها در ارتباط به کار و کسب اختصاصی افراد نیز شکل محدود معنایی را به خود میگیرند؛ مانند واژۀ (تطبیقات) که در بخش علوم طبیعی کار لابرتواری و در بخش نظامی مشق و تمرین سلاح و تخنیک های عسکری را میگویند. و یا واژۀ (شیشه) در نزد کسی که کارش شیشه اندازی تعمیرات و موترها است، در نزد عینک ساز و در نظر معتادین شراب مفهوم های ویژه یی را دارا است، و در مفهوم آیینه معنای آن مشخص تر میشود. این موضوع به چند معنایی واژه ارتباط دارد که در آن بخش هم در زمینه سخن می رود.

برافرازی معنا:

   در برافرازی معنا واژه از یک درجۀ پایین و صاف و سادهء معنایی در یک موقعیت بلند و عالی قرار میگیرد. گرچه بررسی و تحلیل وقوع چنین تغییرات چندان آسان نیست اما میتوان گفت که تحولات اجتماعی عامل اصلی برافرازی معنای لغت میباشد. بعضاً می نگریم که برخی از واژه ها معنای زشت داشته اند و در نتیجه ساحهء استعمال آنها تنگتر شده و سرانجام ممنوع الاستعمال شده اند، بعداً بدون ارتباط به معنای قبلی آنها معنای بهتر به خود گرفته اند؛ مثلاً واژۀ ( رعنا) در عربی به معنای سستی و احمقی، در زبان پارسی دری بدون مراجعه به اصل این واژه معنای بهتری گرفته و در مفهوم لطیف، خوش قامت و زیبا استعمال میگردد. واژۀ (شوخ) در متون کلاسیک به معنای چرک بدن آمده و امروز به مفهوم چیزِ تیزرنگ ، چالاک و نا آرام موارد استعمال دارد. واژۀ:

 انگلیسی اصلاً به معنای احمق بوده و در نوشته های کلاسیک انگلیسی به مفهوم کار  Niceاحمقانه و مسخره آمیز آمده است، سپس آن معنای خود را از دست داده به معنای امروزی آن یعنی خوب و زیبا مورد استعمال قرار گرفته است. در آلمانی واژۀ مارشال:

 اصلاً از فرانسوی به معنای ( نوکر سواره) گرفته شده است و امروز مقام عالیMarshal  در بخش نظامی میباشد و در انگلیسی:

 در اصل به معنای نوکر بوده و امروز به معنای وزیر مقام عالی دولتی است.Minister

در برافرازی معنا غالباً میان معنای اصلی گذشته و امروزی آن روابطی دیده میشود؛مثلاً:

 در انگلیسی یعنی معروف اصلاً به معنای گزارش و سخن عامه بوده است.Fame

  یعنی با شکوه و مجلل در اساس تنها به معنای درخشان به کار میرفته است. در  Splendidدری ( موی سفید) یعنی پیر و سالخورده در موارد زیاد در ارتباط به داشتن تجارب زندگی به معنای بزرگ و روشناس به کار می رود؛ مثلاً: موسفیدان قوم. در انگلیسی واژۀ:

 وقتی به معنای (بچه) بوده سپس در خلال فعالیتهای نظامی به حیث لقب عالی در Knightمفهوم قهرمان و سلحشور به کار رفت.

نا زیبا سازی:

نا زیبا سازی معنی بر عکس برافرازی معنا بوده و عبارت از پروسه یی است که یک واژه بنا بر عواملی رو به زشتی در معنا می گراید. واژه ها در مرور زمان بعضاً از معنای والا و نیک به مفهوم زشت و بد فرو می افتند، و گاهی این حادثه به درجه یی میرسد که استعمال آنها ناشایسته پنداشته میشود. مثالهای زیادی در زبانها دیده میشود که واژه ها معنای اصلی خود را از دست داده دارای مفهوم زشت و نا زیبا شده اند؛ مثلاً : واژۀ (مطرب) به معنای طرب آورنده و رامشگر که به مفهوم سازنده، آواز خوان و رقاصه بوده بعداً با ایجاد ذهنیت بد در بارۀ آن، مفهوم بدی بخود گرفت و مترادف دلاک بکار رفت؛ با کسب چنین مفهوم نازیبا امروز به جای آن واژه های نوازنده، آواز خوان و رقاصه، با مفهوم هنرمند بکار میرود که در حقیقت اوضاع اجتماعی در گذشت روزگار به واژه ها این چنین زمینه ها را به وجود می آورد.

   این است مثالهای از نازیبا سازی و فرود آوری معنا در انگلیسی:

 در اصل خوش و مسرور ، امروز به معنای ابله و احمقSilly

  قبلاً به مفهوم (بچه) و امروز به معنای شیاد، پست و رند و نوکر معمول است.Knave

     در زبان پارسی دری در ادبیات کلاسیک واژۀ ( مزخرف) به معنای مزیّن و زیبا بکار رفته است؛ مثلاً در این شعر فرخی ( قرن ششم هجری):

به کاخ اندرون صفه های مزخرف

درِ صفه هــــــا ساخته سوی منظر

یکی همچـــــــو دیبای چینی منقش

یکی همچو ارتنگ مانی مصــــور

امروز این واژه در مفهوم بیهوده، باطل و دروغ تنزل کرده است.

چند معنایی:

Polysemy

Polysemy (/pəˈlɪsɨmi/ or /ˈpɒlɨsiːmi from Greek: πολυ-, poly-, “many” and σῆμα, sêma, “sign”) is the capacity for a sign (e.g., a word, phrase, etc.) or signs to have multiple related meanings (Semmes), i.e., a large semantic field. It is usually regarded as distinct from homonymy, in which the multiple meanings of a word may be unconnected or unrelated

چند معنایی یکی از ویژگیهای فراگیر معنایی در ساختمان بنیادی زبانها میباشد؛ بدین معنی که زبانها همه در سطوح و مراتب مختلف دارای واژه های چند معنا اند. (چند معنایی) یا     ) مشتق از ریشۀ یونانی :Polysemy(

 یعنی بسیار و: Polys

 یعنی نام میباشد.Onymia

    واژه ها غالباً نه به یکی بلکه به اشیای متعدد اطلاق میشوند. میکانیزم زبانی طبعیتاً راه های گوناگونی را بکار می برد؛ برای جلو گیری از ابهام و درک معنای ضروری در سخن قرینه هایی را پیش بینی مینماید. مهم اینست که در زمینۀ تشخیص معنای مورد نظر در واژه های چند معنایی اولتر ازهمه باید به بافت جمله توجه نماییم و بدینگونه ابهام در درک موضوع از میان میرود؛ حل معضلۀ چند معنایی یعنی آنگه که یک واژه در دو یا چندین معنای مختلف بکار میرود با یک تعداد مسایل دیگر ارتباط پیدا میکند؛ مثلاً: کوچانیدن معنای واحد های لغوی و هم آوازها، انکشاف انواع گوناگون سینونیم ها (مترادفها).

  در تعریف چند معنایی همچو انکشاف زبانی دو نوع آن قابل دقت است: نخست آنکه یک علامۀ زبانی دارای معنا های متعدد است و دیگر اینکه یک معنی توسط چندین علامۀ زبانی ارائه میگردد.

  واژه ها در پرتو مجاز قابلیت پیام رسانی و تحول پذیری خود را از دست میدهد. البته کثرت چند معنایی در زبانهای مختلف وابسته به عامل های گوناگون فعل (بود) در مثالهای گذشته در پارسی دری و انگلیسی موضوع، واضحاً به مشاهده میرسد. و یا فعل (ساخت) در ترکیبهای نحوی ذیل معنای مختلف دارد:  – شاگرد استاد را قهر ساخت.

  –  نجار دروازه را ساخت

در مثال نخست (ساخت) به معنای ( تحریک و وادار کرد) است و در جملۀ دوم به معنای ( آماده و تهیه کرد) میباشد. و در انگلیسی معنای فعل

 را این جمله ها ادائه می کند: Stop

 اسپ نوشیدن را بس کرد.The horse stop drinking

 اسپ برای آب نوشیدن توقف کرد.The horse stop to drink

و اما بافت ماورای زبانی همان است که یک واژه در ترکیبهای استوار، ضرب المثل ها و اصطلاحات عامیانه معنای مختلف دهد؛ چون: از یک دست صدا نمی برآید ( دست به معنای شخص). اگر در خانه کس است یک حرف بس است ( کس به معنای آدم دانا). گوشت از ناخن جدا نیست ( گوشت و ناخن مردم با هم خویشاوند خون شریک) گذشته از بافت ترکیب منبع عمده و مهم انکشاف منظم چند معنایی در واژه ها عبارت از کوچانیدن معنای واژه ها است به وسیلۀ بکار برد شکل استعاری و کنایی آنها.

استعاره

Metaphor

استعاره عبارت است از انتقال ژرف معنایی یک واژه که از مرتبۀ معنایی نخستین خود زیاد دور میشود و آن یکی از عوامل مهم ابتکار در سخن میباشد؛ زیرا کوچانیدن معنا و کاربرد واژه در معنای مجازی در تنوع سخن، در آب و رنگ بخشیدن به موضوع و در مؤثریت انتقال معنا نقش اساسی دارد.

    تصویر استعاری ساحهء زبان و فراهم بودن سهولت در کاربرد استعاری واژه در زبان باعث بافت واژه ها با اجزای دیگر جمله میشود و آن خود موضوعی دلچسب در مطالعات زبانی است. واژه های دارای معانی مجازی در ترکیبات مختلف الفاظ مکرراً مشاهده شده میتواند. بدینگونه معنای اکثر واژه های چند معنایی به شمول معنای مستقیم، انتقالی، اختصاصی، مجازی و مفاهمهء عارضی میتواند درک گردد.

       گسترش استعاره در زبان که بجای واژه های غیر ادبی از واژه های دارای معانی مجازی استفاده میشود به غنای لغوی زبان و انکشاف فکر مؤثراست. استعاره ها بصورت جامع و همه جانبه سخن میگویند. آنها به سخن نشاط و وضاحت می بخشند. آنگاه که اصطلاحات و واژه های عادی با کثرت استعمال قوت خود را از دست میدهند کاربرد استعاره الزامی است؛ مثلاً:

آغاز جوانی – صبح جوانی

نیمۀ شب – دل شب

بسیاری غم – موج غم

اینجا واژه های صبح، دل و موج استعاره است در معنای آغاز، نیمه و کثرت. یا نظامی گنجوی، بجای اینکه بگوید: موی خود را بر روی پریشان کرد و از چشم بر چهره اش ریخت، می گوید:

ز سنبل کرد بر گل مشک بیزی

زنرگش بر سمن سیمـاب ریزی

استعاره از آنجایی که بعضاً مفهوم گسترده یی را در چند واژۀ محدود ارائه میدارد در ایجاز سخن نقش عمده دارد. از همین جاست که آنرا تشبیه مختصر گویند؛ مثلاً بجای اینکه گفته شود: قدش همچو سرو موزون و بلند است ، در استعاره می گویند: سروش رساست.

    کشف مفکورۀ انتقال معنا قبلاً از طرف (ارستو) ارائه شده است به قول او استعاره اطلاق نام یک شی است به شیء دیگر. این اصطلاح به عنوان :

 در معنا شناسی و بیان مورد کاربرد قرار گرفته است. Metaphor

  در زبان لاتینی از( میتا) به معنای آنطرف و (فیرین) به معنای بردن یعنی  Metaphorواژه یی را درغیرمعنای حقیقی به کار بردن. در زبان پارسی دری نیز استعاره به معنای عاریه خواستن واژه است به جای واژهء دیگر؛ و بدینگونه یک واژه چندین معنا پیدا میکند؛ مثلاً نظامی در شعر ، نرگس را که نوعی گل است برای چشم به عاریه گرفته است. در فرد ذیل این واژه را به جای و به معنای ستاره به کار برده است و همچنان گل زرد را به جای و به معنای آفتاب.

هزاران نرگس از چرخ جهان کرد

فــــــــرو شد تا برآمد یک گلِ زرد

دیده میشود که استعمال واژه در معنای استعاری در زیبایی و دلانگیزی موضوع اثر بزرگ دارد.

باید گفت که تعویض معنا در استعاره همواره مشروط به روابط لغوی مشخص واژگان است  که از کثرت استعمال در زبان ایجاد میشود؛ این روابط را شباهت و قراین تأمین مینماید . بافت واژه در جملۀ آن را روشن میسازد؛ همچنان استعاره ،

 انسان پنداری وPersonification

 جاندار انگاری Animism

را نیز شامل میشود و آن چنان است که چیزی بیجان را انسان و بعضاً حیوان پنداشته به آن مشخصات انسانی و جانداری میدهد؛ مثلاً: طفولیت زمین، قهر توفان، زمین تشنه، قلب ظالم…. درینجا طفولیت، قهر، تشنه و ظالم در معنای استعاری آمده است. همچنان با بکار برد فعلهای انسانی در مورد غیر انسان آن شی معنای استعاری پیدا میکند؛ چون: همه چیز بر او میخندد. ابر میگرید. بهار دنیا را می آراید. گلها با وزش باد میرقصند.

        استعاره در هر ساحه یی از فعالیت انسانی کم و بیش مورد کاربرد و استفاده قرار گرفته و بدین گونه برغنامندی زبان افزوده است. در استعاره آنگاه که یک واژه از معنای حقیقی به معنای مجازی به عاریت گرفته میشود دارای قرینه لفظی یا معنوی میباشد. قرینه نشان میدهد که واژه به معنای حقیقی نه بلکه در معنای مجازی بکار رفته است.

       قرینه یکی از مشخصات، ملایمات و یا متعلقات معانی مجازی واژه بوده بیانگر اینست که واژه در معنای مجازی آمده است. اینست چند مثال در زمینه:

صبا به لطف بگو آن غــــزالِ رعنا را

که سر به کوه و بیابان تو داده ای مارا

(حافظ)

صبا در معنای مجازی (شخص)، معنای حقیقی ( باد صبح)؛ (بگو) قرینه و مشخصهء معنای مجازی (شخص)، غزال در معنای مجازی (شخص)، معنای حقیقی (حیوان)؛ (تو) در مصراع دوم قرینه و مشخصۀ معنای مجازی.

پنجۀ شور جنون پاره گـــریبانم کرد

باز سودای ِ کسی بیسروسامانم کرد

(بیتاب)

جنون در معنای مجازی (شخص، معنای حقیقی (دیوانگی)؛ پنجه قرینه و متعلق معنای مجازی.

چو پر بگـــــــــسترد عقاب آهنین

شکار اوست شهر و روستای من

(بهار)

عقاب در معنای مجازی (طیاره)، معنای حقیقی (پرندۀ معروف)، آهنین قرینه و ملایم معنای مجازی.

      در استعاره قرینه معنوی همان بافت واژه در جمله است که معنای آن را ارائه میدارد؛ مثال:

طاووس بین که زاغ خورد و آنگه از گلو

گـــــــــــــاورس ریزه های منقا بر افگنَد

(خاقانی)

طاووس استعاره از زغال برافروخته، زاغ استعاره از زغال سیاه، گاورس ریزه (ارزن) استعاره از جرقه هایِ آتش.

 لؤلؤ از نرگس فرو بارید و گل را آب داد

وز تگــــرگ روح پرور مالش عناب داد

لؤلؤ استعاره از اشک، نرگس استعاره از چشم، گل استعاره از روی، تگرگ استعاره از دندان، عناب استعاره از لب.

    همچنان کاربرد بعضی از فعلها در معنا های مختلف مجازی بدون ذکر قرینه با ارتباط به بافت جمله صورت میگیرد که نمونۀ آن در آغاز در مثال کاربرد فعل (بود) به وضاحت دیده میشود.

لقب:

گاهگاهی اطلاق نام حیوانات به اشخاص به حیث لقب یک شکل عام را به خود میگیرد. همین اطلاق نام یک حیوان با درنظرداشت خصایص آن بصورت استعاری برانسان، آنهم برای ارائهء برخی خصلت های وی لقب گفته میشود.

لقب: = Zoosemy

 Zoosemy: (animal metaphor) is the way names of animals are used to denote and characterize human qualities and traits of the character. The term Zoosemy was first used by Grzegorz A. Kleparski (Professor of University of Rzeszow /Poland/).

چنانچه به یک آدم مکار گفته میشود (روباه) به شخص خسیس (خوک) و به انسان کودن و احمق (خر) میگویند. یا بعضاً به کسی که به کتاب علاقۀ مفرط دارد و همواره مصروف مطالعه میباشد میگویند (کِرمِ کتاب).

   در هرزبان اصطلاحات عامیانه و عبارتهای استواری وجود دارد که در آنها به اشخاص نامهای حیوانات ، پرندگان و حشرات اطلاق شده است؛ مثلاً گرگِ باران دیده، گرگ در لباس گوسفند، مارِ آستین، مگسِ هردوغ، عکۀ خوش خبر، بلبلِ خوشخوان، خرِبقال، بودنۀ بَگیل، خرِ بی دُم، سگِ گَرگِی.

     در گفتار روزمره بعضاً به اشخاص با نامهای حیوانات خطاب صورت میگیرد؛ مثلاً:

به اشخاص چاق اطلاق فیل

به آدمان لاغر اطلاق موش

به مردم مضر اطلاق گژدم

به آدم دلیر اطلاقِ شیر.

   گاهی هم بصورت استعاری نامهای حیوانات را در شکل فعل یا اسم فعل در ارتباط به اشخاص بکار میبرند؛ چون: خرشدن( گول خوردن کسی). سگ شدن (برخورد بد و زشت شخص)، شیرک شدن ( جرأت پیدا کردن کسی)….

      موضوعی دیگری که با استعاره و استعمال واژه در معنای مجاز، رابطۀ نزدیک دارد عبارت از تشبیۀ میباشد.

 = تشبیهMetaphor, Simile

   هرگاه استعاره تفصیل داده شود تشبیه بوجود می آید؛ مثلاً:

سروش رساست. (استعاره)

قدش همچو سرو رسا است ( تشبیه)

   در واقع استعاره و تشبیه اجزای متمم یکدیگر در زبان اند. هنگامی که عین موضوع به صورت تشبیه ارائه گردد؛ در تشبیه و استعاره یک موضوع با تغییر معنای واژه بطور مقایسی توضیح میشود و کاربرد تشبیه در سخن نسبت به استعاره بیشتر است.

مأخذ: کتاب واژه شناسی چاپ پوهنتون کابل از: پوهاند دکتور محمد حسین یمین و منابع انترنتی.

سید همایون شاه عالمی

نهم سپتامبر دو هزار و چهاردهم میلادی

کابل – افغانستان

 

۳ پاسخ به “ادبیات دری”

  1. admin گفت:

    جناب عالمی گرامی ، مطلب جالب و عالیست. متاسقانه سایت من بشکلی آماده شده که تنها دری و پشتو را ساده نشر میکندو قبلا هم خدمت عرض کرده بودم . وقتی خواسته باشم کلمات لاتین را نشر کنم خیلی به مشکل نشر میشود . وقتی در یک سطر هم فارسی و هم انکلیسی باشد نشر آن مشکل است زیرا قارسی جایش را تغییر میدهد و بجایش نمی آید و باید زیاد سرش کارکنم وهمچنان انگلیسی. حتی دوباره بعضی آز آنها را تیپ کنم . اگر در آینده تنها از فارسی استفاده کنید بهتر خواهد شد. موفقیت بیشتر تان را خواهانم. مهدی بشیر
    پاسخ دادن

  2. همایون عالمی گفت:

    ممنون شما من کوشش کردم انگلیسی را زیر دری بنویسم و کوشش میکنم انگلیسی را کاملاً جداگانه بنویسم و اما اگر انگلیسی ننویسم مضمون کاملاً ناقص میشود زیرا اکثر مثالها را مؤلف به انگلیسی نوشته . در آینده قطعاً در عین سطر دری و انگلیسی ننوشته و شما را به زحمت نمی اندازم و حالا نیز زحمات تانرا ببخشید ؛ و اگر باعث تکلیف تان شدم مرا عفو کنید ، قسمت سیزدهم را قسمی مینویسم که سطور دری کاملاً مجزا از انگلیسی باشد و اگر بازهم مشکل داشتید ارسال مضامین ادبیات دری را به سایت ۲۴ ساعت متوقف میسازم من همیشه مدیون زحمات بی شائبه شما هستم سلامت باشید دوست عزیز.

    همایون عالمی

    • admin گفت:

      تشکر جناب عالمی عزیز ، اگر مشکل تخنیکی سایت تمیداشت هرگز یاد آوری نمیکردم . شما همیشه مهربان هستید. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما