تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۴ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۳ جون ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
تراوش قلم ( اثری از شیخ مولوی خنجری )
قیوم بشیر هروی
۱۳ جون ۲۰۲۴ میلادی
ملبورن – آسترالیا
اخیرآ دو اثر نفیس از دوست گرامی ام محترم شیخ مولوی خنجری از شهر زیبای کابل بدستم رسید که جا دارد از محبت و لطف جناب ایشان تشکر و ابراز قدردانی نمایم.
این دو اثر عبارتند از : ترجمه و تفسیر تحقیقی (سوره الشفاء) و همچنین تراوش قلم که گزیده ی از اشعار محترم خنجری صاحب میباشد که اینک به معرفی مجموعه ی اشعار شان می پردازیم.
این مجموعه حاوی مناجات ، نعت ها ، غزلیات ، ترانه ها ومثنویات شاعر گرامی محترم شیخ مولوی فقیر محمد خنجری میباشد.
در آغازین آن تقریظی از جناب مولانا عبدالله حامدی تاتار سمنگانی توجه خواننده را بخود جلب میکند که در بخشی از آن چنین می خوانیم:
” چند سال قبل یک مجموعهء شعری این شاعر شیرین کلام شیخ مولوی خنجری صاحب به نام « طوفان سرشک » بدسترسم قرار گرفت و شعر های ناب و آبدار و پرمحتوایی را در آن کتاب دیدم و خواندم.
اما در این اواخر بنابر نابسامانی های و اوضاع رقت بار کشور شعر هایش رنگ دیگری را به خود گرفته و سوز و گداز عجیبی را در سینهء خود جا داده است.”
در بخش دیگری چنین آمده :
“جناب شیخ بزرگوار ما یکی از طرفداران صلح واقعی در کشور می باشد که بار بار در اشعار زیبای شان از صلح و آشتی سخن به میان آمده و مردم را به وحدت و یک پارچگی فرا خوانده است.
در اشعارش بیدادگری های بیگانگان در کشور ، ستمگری و فساد های داخلی ، شدیدآ به باد انتقاد گرفته شده و موجی از بیگانه ستیزی و ظلم زدایی در لابلای آن مشاهد ه می شود. “
در ادامهء آن زندگی نامه مختصر شیخ مولوی خنجری آمده که بقلم محترم عزیز احمد عبرت نوری تحریر یافته است و چنین می خوانیم:
” الحاج شیخ القرآن و الحدیث مولانا فقیر محمد خنجری فرزند صوفی ملا شیر محمد در ۱۵ ثور سال ۱۳۳۰ خورشیدی در قلعهء بابا صالح از مربوطات برکی راجان ولسوالی برکی برک ِ لوگر دیده به جهان هستی گشود.
در ایام کودکی قرآن مجید و درسهای مروجهء دینی را از پدر بزرگوارش آموخت. تعلیمات ابتدائی و ثانوی خود را به طور خصوصی در مدارس ولایتهای لوگر ، پکتیا ، کابل، پروان ، میدان وردک، بغلان و کندز ازعلمای جید کشورفرا گرفت.”
محترم شیخ خنجری درسال ۱۳۵۳ خورشیدی جهت تحصیلات عالی روانه پاکستان شد و در ۱۳۵۶ بعد از اخذ سند فراغت دورهء حدیث به وطن بازگشت و مدرسهء را در ناحیه هفتم شهر کابل بنیان گذاشت.
پس از کودتای ۱۳۵۷ به جمع مبارزین راه آزادی پیوست و در سال ۱۳۶۱ خورشیدی در یک رویاروئی با دشمنان اسلام و وطن مجروح شد.
در ۱۳۷۱ با تأسیس دولت اسلامی در بخش های مختلفی ایفای وظیفه نمود که قرار ذیل میباشد:
در ۱۳۷۲ به حیث رئیس نشرات وزارت معارف کشور تعیین گردید.
در ۱۳۷۵ بعنوان رئیس اطلاعات و فرهنگ ولایت هرات و در ۱۳۷۶ بحیث رئیس دعوت و ارشاد انجام وظیفه نمود.
در سال ۱۳۸۱ به ولایت آبائی خویش رفته و به خطابت و تدریس مشغول گردید.
در سال ۱۳۸۲ از طرف والی ولایت لوگر به عضویت شورای علمای ولایت لوگر و مدیر مسئول جریدهء ماهوار « لوگر» تعیین گردید.
از سال ۱۳۸۴ به بعد از تمام کارهای دولتی و تعلقات سیاسی کناره گیری نمود و به تدریس علوم دینی پرداخت.
در بخش دیگری از زندگینامه شیخ مولوی خنجری چنین آمده است:
” شیخ مولوی خنجری شخص متواضع ، خوش اخلاق ، با تمکین ، زاهد و با تقوا ، مهمان نواز و خطیب خوش بیان ، نویسنده و شاعر خوش کلام میباشد. در نظم و نثر تألیفاتی دارد که تقریبآ به هزده رساله و کتاب مطبوع و غیر مطبوع می رسد.
اشعارش همه مالامال از درد و سوز است و نا به سامانیهای جامعه و مردمش را به تصویر کشیده و ارزشهای عرفانی و تصوفی در اشعار و نویشتار هایش به صراحت دیده میشود.”
در پایان ضمن عرض تبریک ، مؤفقیت مزید جناب شیخ خنجری عزیز ، این عالم گرانمایه و شاعر گرامی را تمنا داشته و اینک نمونه ای از کلام ایشان را که ازاین مجموعه انتخاب نموده خدمت شما پیشکش می نمایم.
دیدهء بینا
دیده چون بینا شود شیدا شود
مست از یادِ می و مینا شود
سر سپردی چون بنام یارِ خوش
در وجودت نور حق پیدا شود
در فنایت زندگی گردد نصیب
کم کسی آگاه ازین معنا شود
نقطهء خالش دلیل حسن اوست
بحر آب از قطره ها پیدا شود
کی توان بیرون شدن ازحلقه اش
تار زلفش بند اگر در پا شود
گر مجرد شد کس از تقلید جان
نامش اندر بزم ما ی ترسا شود
زینهء بهر عروج یدر بام او
گر نهد کس نیم شب رسوا شود
خنجری در کوی او مجنون خوش است
حبذا کوبی سرو بی پا شود
شیخ مولوی خنجری
۱۷ حمل ۱۳۷۵ خورشیدی
لوگر – قلعه بابا صالح