مکثی بر استراتیژی جدید ایالات متحده امریکا
تاریخ نشر یکشنبه ۱۶ میزان ۱۳۹۶ – هشتم اکتوبر ۲۰۱۷– هالند
مکثی بر استراتیژی جدید ایالات متحده امریکا در افغانستان
نوشتۀ : محترم در محمد وفا کیش
زمانیکه افغانستان به ابعاد ویران گری لشکریان ایستیلاگران به تاریخ پیوسته در آتش یک جنگ ناشی از استراتیژیهای منطقوی سوپر پاورهای معاصر میسوخت، ایلی کراکوسکی مامور وزارت دفاع امریکا و موظف در بخش افغانستان در دهه ۸۰ میلادی گفته بود:
« افغانستان همیشه برای ما اهمیت داشته است. این کشور در تقاطع راهی قرار دارد که قلب دنیا را به شبه قاره هند پیوند میدهد. این کشور اهمیت خویش را از موقعیتش کسب میکند، موقعیتی که در مرز دریا و خشکه قرار گرفته و نقطه تلاقی قدرتهای جهانی در طول تاریخ بوده است. مغولها و سکندر کبیر از همین راه گذشتند و بازی بزرگ روسها و انگلیسهای قرن۱۹ درهمینجا صورت گرفت. در قرن بیست میلادی هم افغانستان مرز دو قدرت بزرگ جهانی بود. با آزادی جمهوریتهای آسیای میانه که همه آنها دور از آبهای گرم واقع شده اند، افغانستان محوراستراتیژیک منطقه شد. آنچه در افغانستان واقع میشود برهمه دنیا تاثیر خواهد گذاشت. »
از آن بود که بعد از سقوط طالبان، جهت بررسی اوضاع افغانستان و اتخاذ تصامیم برای اجرای ستراتیژیهای موضوعه در عرصه با زسازی این کشور و مبارزه علیه تروریزم، چندین کنفرانس بین المللی تدویر یافت. از جمله سران کشورهای عضو ناتو در اجلاس ۲۰۰۸م. منعقده بخارست قطعنامه یی را صادر نمودند که دربند ششم آن آمده است :
« امنیت کشورهای ناتو و در سطح وسیعترامنیت جامعه بین المللی بستگی به آینده یی افغانستان دارد تا کشورامن و دموکراتیک باشد، به حقوق بشر احترام بگذارد و از خطرات تروریسم به دور باشد. به این منظوراتحادیه ما ( ناتو ) به ماموریت قوای بین المللی ( آیساف ) گسیل شده که در حال حاضر (درافغانستان) چهل کشورهمکاری دارد و از الویت بالا برای ما برخوردار است. مابه موفقیتهای خوبی دست یافته ایم، اما چالشها و چلنجهای وجود دارند که نیاز به همکاری بیشتر دارند. نه ما و نه همکاران افغانی ما (دولت افغانستان)هرگز به تندروها و تروریستان اجازه نمیدهیم که دوباره کنترول افغانستان را بدست گیرند و یا آنرا بعنوان سکوی ترور استفاده کنند که تمام مردم ما را به خطر بیاندازند. ما قاطعانه متعهد به حمایت و مسئولیت درازمدت خود به افغانستان و شرایط موجود جامعه بین المللی هستیم، توانمندیهای ملکی و نظامی خود را یکجا ساخته و همکاریهای خود را با افغانستان و کشورهای همجوار آن، بویژه پاکستان افزایش خواهیم داد. »
مبرهن است که تحقق ستراتیژِهای اتخاذ شده برای باز سازی افغانستان و مبارزه علیه تروریزم تا اکنون دست آورد لازم را نداشته اند. چنانکه فرانسیس ویندرل نماینده پیشین اتحادیه اروپا در افغانستان از نا کارایی استراتیژی جهانی و ضرورت طرح ستراتیژی جدید به افغانستان یاد آوری کرده است،معلوم میگردد که مسأله افغانستان و چگونگی برخورد دقیق به آن الی اعلام ستراتیژی جدید ایالات متحده امریکا نه تنها در افغانستان بلکه درایالات متحده و متحدین جهانی آن هنوز یک کلافه سر در گم بوده است.
زیرا اگر مفهوم از استراتیژی جدید بلند بردن سطح حضور نظامی و تدابیر و اقداماتی در عرصه نظامی برای مهار کردن و یا چیدن بساط تروریزم از منطقه است، فکر میکنم که بعد از طی مدتی مکررأ بر نا کارآمدیهای چنین و چنان استراتیژیهای معترف خواهیم شد.
من با قدری طفره از شیوه حاکم در سکوه که عده یی از مدعیان اهل نظر فقط با نشانه رفتن انگشت اشارت بر کاستی ها، کرده ها ونا کرده ها را همسان و یا با پانگی تفاوت و بدون بیان راه حل به غل و زنجیر انتقاد می بندند، به تصور کوتاه خود میخواهم جرآت کرده بگویم دلایل حقیقی این ناکامیها چه و چطور میتوان مسیر این مبارزه را به سرکوبی تروریزم و ایجاد نظام متکی بخود، آزاد، دموکراتیک و دارای پونسیال قوی اقتصادی و امنیتی در افغانستان سوق داد.
همانگونه که اکنون بیشتر ذهنیت ها به جانب طرح استراتیژی جدید برای افغانستان ره باز کرده ولی در گفته ها و بحثها وجوه این استراتیژی گنگ و نا شناخته مانده اند. به عقیده من طرح این استراتیژی نباید محدود به نظرات مستشرقان، کتب و نوشته ها ی پر حجمی که در زمینه وجود دارد باشد، بلکه واقعیت ها و عینیاتی نیز در نظر گرفته شوند که تا اکنون از نظر دور مانده و یا به آن ارزش اندک قایل شده اند. زیرا جامعه افغانی یک کتاب بزرگ و باز یست که با مراجعه دلسوزانه ومسوولانه به آن میتوان مسایلی را دریافت کرد که عدم بها دادن به آن تا حال باعث ناکامی پر قدرت ترین ستراتیژیها در افغانستان شده است.
هدف این تذکر خفتن در بستر بافته از رشته های رسوم دگم و نا بکاری نیست که تا حال ما را به آن پیچیده و در خواب قرون فروبرده اند، بلکه هدف شناسایی دقیق عوامل باز دارنده و به کارگیری آن بخش از عنعنات پسندیده افغانی است که در حل معضلاتیکه گاه و نا گاه بر سر راه افغانها سبز شده اند، موثریت خود را به اثبات رسانیده اند.
همچنان مساله عمده یی که میتواند اتحاد ضد تروریزم را در به سر رسانیدن اهداف شان مساعدت کند، اتخاذ شیوه مشخص کاری مطابق به مختصات و شرایط منطقه و شناسایی دقیق عواملی که باعث نسج گیری و بعد انکشاف افراط گرایی شده و بالاخره این پدیده را تا سرحد هم مرزی با تروریزم جهانی پیش برده است میباشد.
با وجود آنکه زمان تضمینی برای پیروزی نو است، ولی برای پیروزی نو ضرورت است که با آگهی و هوشیاری جدی عمل شود، یعنی راه دقیق برای کشیدن ریشه هاییکه مانند سرطان بر سروته جامعه دویده اند انتخاب و در عین زمان به تقویت ریشه ها و عواملی قابل رشدکه در بطن مناسبات مسلط نسج گرفته ولی امکان تبارز قدرت را نیافته اند پرداخته شود.
به عقیده من در طرح ستراتیژی عنوان شده در مقابله با تروریزم کمتراشکالی دیده میشود، ولی چنانکه واقعیتها میرساند، شیوه عملکردها یا اجرأت تاکتیکی در تحقق ستراتیژی مبارزه علیه تروریزم و بازسازی افغانستان با واقع بینی همراه نبوده است. لذا ستراتیژی جهانی وقتی در حل معضلات کنونی جامعه افغانی و مبارزه با تروریزم درست و منطقی بوده میتواند که در طرح و تطبیق آن اساسات آتی در نظر گرفته شوند :
– شناخت دقیق جامعه افغانی و ساختار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ملی آن.
– مساعدت به دولت و نهاد های دموکراتیک در مبارزه باعواملیکه جامعه را درحال ایستایی نگهداشته و مجرایی برای نفوذ بنیاد گرایان افراطی در محلات شمرده میشوند.
– فراهم آوردن امکانات برای کار سیاسی، فرهنگی و آموزشی برای ختم برخوردهای مخاصمت آمیزوهمکاری صادقانه در تقویت روحیه تفاهم و مصالحه در میان افغانها.
– تقویت اردو و پلیس ملی، اما ایجاد پولیس و اردوی ملی، جمع خشک یک تعداد افراد محض با هویت افغانی نیست، بلکه دراین جمع وجود اعتقاد به فرض یا وجیبه ملی و وطنی امر جدی و اساسی شمرده میشود.
– پاکسازی بدنه دولت از عناصر رشوه خوار، قاچاقچی، معامله گر و وابسته به دشمنان خارجی مردم افغانستان.
– توجه به تغییر اوضاع سیاسی، نظامی و اقتصادی محلات.
– حسابدهی شفاف از پولی که به نام امداد به دولت افغانستان یا به موسسات غیر دولتی داده میشود.
– اصلاح عملکرد ارگانهای که مسوؤلیت اجرای برنامه های مالی و اقتصادی را در افغانستان دارند.
– اصلاح ساختار دولتی به خصوص اپرات ریاست جمهوری و ریاست اجراییه و مشاوران خارجی که مقدار قابل توجه پول کمک شده را به مصرف میرسانند.
– اصلاح ارگانهای قضایی و امنیتی افغانستان که با تأسف در تشدید نا باوری مردم به دولت، نقش منفی شان را به شکل متبارز داشته و دارند.
– جستجوی طرق مساعد برای رسیدن کمک ها به مردم کم در آمد و بی درآمد افغانستان که وسیع ترین نیروی کار و عامل اساسی تغییر در کشور محسوب میشوند.
– سازمانهای غیر حکومتی ( N G O ) که به غارت و حیف و میل بودجه های اختصاص داده شده شهرت دارند، از ته بازسازی و یا گلم شان از افغانستان برچیده شود.
– از تیوری بازار آزاد در عمل سوی استفاده شده، نحوه یی بکار گیری از این شیوه برای بهبود اقتصاد افغانستان، توجه جدی کشورهای کمک کننده را میخواهد.
– قانونی ساختن عملکرد های قوای نظامی کشورهای مختلف درافغانستان.
– مسدود ساختن شرکت های امنیتی خصوصی.
– جمع آوری کامل سلاح از گروهها و افرادیکه وظایف مشخص رسمی نظامی و امنیتی ندارند.
– احزاب که در ساختارسیاسی افغانستان رسمیت دارند، سهم آنها درنظام دولتی مشخص گردد.
– هکذاطوریکه دیده میشود مطبوعات آزاد تعبیر دقیق خود را در کشورما نیافته است. مرزبین مطبوعات شخصی، دولتی و نهاد های سیاسی و اجتماعی تا حد زیاد نا مشخص است که با انتقال تجارب غنی که در کشور های اتحادیه اروپا و امریکا در زمینه مطبوعات آزاد وجود دارد، میتوان به رفع این نقیصه، اثرات مثبت داشته باشد.
– علاوه برآن مسأله افغانستان یک مسأله منطقوی وجهانی نیزاست، یعنی همانگونه که معضلات چند دهه اخیر در افغانستان تحت تأثیر مداخلات منطقوی و جهانی نسج و قوت گرفته اند، حل این معضلات در افغانستان بدون مشارکت سالم و صادقانه منطقوی و جهانی ممکن نیست. زیراافغانستان نقطه اتصال جنوب آسیا، آسیای میانه و شرقمیانه بوده و در تقاطع کشورهای دارای سلاح اتمی چون چین، روسیه، هند، پاکستان و قسمآ ایران قرار دارد، بناء حضور نظامی امریکا و ناتو در افغانستان اثرات مستقیمش را برسترااتیژیهای نظامی، سیاسی واقتصادی کشورهای مذکور دارد.
– اتحادیه اروپا با داشتن پیشینه یی تاریخی در نظام سازی، تأمین و تعمیم دموکراسی، بازار آزاد اقتصادی، فعالیت های علمی و پژوهشی، میتواند نقش موثری در تامین صلح و ثبات در افغانستان داشته باشد. بطور مشخص افغانستان میتواند از تجارب اتحادیه اروپا در ازاله اثرات جنگ خانمانسوز با استفاده از تجارب دو جنگ جهانی که در قاره اروپا صورت گرفت و بیشترین آسیب را کشور های شامل این اتحادیه دیده بودنداستفاده نماید.
مآخذ: لیسانسه با سواد، نوشته درمحمد وفاکیش، چاپ موسسه انتشارات الازهر کابل- افغانستان.
۱ – اقتباس از جهاد فی سبیل الله، اثر محمدعالم افتخار .
۲- بند ششم قطعنامه سران کشورهای عضو ناتو در بخارست سال ۲۰۰۸ م . (ترجمه حامدشفاهی)
درود به جناب محترم آقای در محمد وفاکیش ، مقاله زیبا و عالیست و من باشما همنوا هستم بشرطیکه ارگنشینان فاسد به آن عمل نمایند. موفق باشید.
مهدی بشیر
دوست گرانقدر ژورنالیست محبوب بشیر صاحب! از محبت و همراهی همیشگی تان یک دنیا سپاس.