۲۴ ساعت

13 جولای
۱۰دیدگاه

تکملهء حواشی نفحات الانس

تاریخ نشر چهار شنبه ۲۲ سرطان ۱۴۰۱–  ۱۳ جولای ۲۰۲۲ هالند

تکملهء حواشی نفحات الانس

شرح حال مولانا جامی قدس سره

تألیف

رضی الدین عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

——————-

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

بخش سوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

تیمنا بذکرالملک الاعلی و حمدالله تبارک و تعالی وصلی الله علی محمد المصطفی وعلی ۱ آله و صحبه اصحاب الوفا ۲ وارباب الصفا (امابعد) ۳ چون تسوید این اوراق * بتوفیق علیم خلاق بسرحد اتمام رسید و ذکر طوایف اولیاء قدس الله تعالی اسرارهم ۴ بامداد حضرت ذی الفضل والعلی بانجام کشید.

در را تعطش بزلال ذکر ۵ احوال این طائفه همچنان برقرار بود، بلکه از شوق بگفت وگوی این طائفه بزرگوار بیقرار خصوصآ ذکر حضرت محذوم* قدس الله تعالی سره که نام خجسته فرجام ۶ سعادت انجام ۷ حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان در نفحات ۸ مذکور نبود.

اگرچه تعریف و مدحت ایشان مناسب مرتبهء امثال ما فقیران نیست چه هرکس بحسب استعداد وقدر مرتبهء خود ایشان چیزی در می یابد- هرچه اندیشد و گوید مناسب مرتبه و استعدادی خواهد بود ولیکن ۹ چون این فقیر از شجرهء عمر ثمره ای گرفته بود ۱۰ و از ثمرهء وی بهره ای پذیرفته ، مدتی چهرهء اخلاص بر آستان رفعت ۱۱ اختصاص ایشان سوده بود واز صدق این اخلاص رایحه ای بمثام (لطف) ایشان ۱۲ رسیده ، نسیم عنایت از ریاض مرحمت میوزید و ازیشان بقدر استعداد احوال مشاهده میکرد و سخنان و معارف دلپذیر می شنید، جمیع ۱۳ رسایل ایشان که تعلق بسخنان صوفیه داشت وبعضی دیگر از کتب این طائفه در ملازمت حضرت ۱۴ ایشان گذرانیده بود واز آنجا یقین بدوچیز حاصل شده ، یکی یشان ۱۵ این طائفهء علیه قدس الله (تعالی) اسرارهم و دیگری زیادتی ایقان باحکام ۱۶ شرعیه خصوصا احکامی ۱۷ که در ۱۸ نظر اوهام مستعد ۱۹ مینماید.

بنا برین بزبان صدق و سادا ولسان عجزوانقیاد: متصدی بیان شمه ای از احوال واقوال ۲۰ حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان ۲۱ شد. رزقناالله من احواله نصیبا . وچون درین اثنا چیزی از جنس شعر مذکور گردد، ازجملهء اشعار حضرت ۲۲ ایشان خواهد بود.

مقتبسان انوار ولایت از مشکوه نبودت، وروشندلان پرتو هدایت از قبلهء ارباب فتوت ، صلی الله علیه وسلم بحکم التصوف آنماهو۲۳ تلبیس و کتمان * در اخفاء سر(این) ۲۴ معنی کوشیده اند و خود را از نظر اغیار پوشیده. 

صد هزار محیط   بیکران  در دل

تشنه لب بر کنار ساحل ایستاده اند

وچندین وادی شوق وغرام (الف) پیموده قدم بر نداشته اند، که ۲۵ و تری الجبال تحسبها جامده وهی تمر مرالسحاب (ب).

هزار قافله پی در پی است در ره عشق عجبتر آنکه ۲۶ پی یک رونده پیدانیست * ویحبونه (ج) این طاتئفه را بسبق ۲۷ محبت خود سرافراز گردانید ۲۸ و بمحض ( د) عنایت بی علت خود ایشانرا محبوب خواند ۲۹ غیرت محبت مقتضی آن شد که ایشانرا در تحت حجاب عزت در آورده از نظر غیر مختفی گرداند.

اولیائی تحت قبابی لایعرفهم غیر.*

وطائفهء علیه بهائیه * قدس الله تعال ارواحهم ۳۰ در معنی ستر ۳۱ واخفاء از جمیع طوایف ممتاز بوده اند ودرین معنی مبالغهء بلیغ و اهتمام تمام می نموده چنانچه ابتداء تلقین ایشان اخفاست۳۲.

وحضرت ایشان علیهالرحمه والرضوان ۳۳ درین معنی ازین طائفهء علیه امتیاز تمام داشتند ودر تمام ۳۴ اوقات همگی ۳۵ همت برین می گماشتند ۳۶.

بیت ۳۷

زیده در دلش جا کردم و دل در درون پنهان

هنوز ایمن نیم ترسم که بیند چشم اغیارش *

ساتر احوال و حجاب سر حال حضرت ایشان (علیه الرحمه والرضوان) ۳۸ برعامهء خلایق ، صفت شعر و شاعری بود.

با خواص اگر اتفاق صحبت افتادی ، گاه در پناه شعر گریختی و بصورت شاعری برآمدی و گاه از صفت علم پرده ساختی ودر لباس طالب علمی در آمدی .

بالجمله بهر طریق که این معنی میسر شدی ، دست در آن زدی.

اما ۳۹ بحکم حدیث نبوی علی مصدره الصلوه السلام ۴۰ حیث قیل ۴۱ من اولیاءالله قال صلی الله علیه وسلم (الذین) اذارأ وذکرالله .* نور معنی  ولایت و پرتنو لمعهء هدایت از چهرهء مبارک ایشان لایح وهویدا بود.

شعر:

هر لحظه جمال  خود  نوع  دگر آرایی

شوری دگر انگیزی شوق  دگر افزایی

بی پردهء آب و گل  ما را ننمایی روی

خورشید درخشانرا تاکی بگل اندایی *

میفرمودند که ستر ۴۲ حکال شرط این طریق است ودر حجاب صنعت ۴۳ گریختن لازم (سلوک) اهل تحقیق .

واز بعضی اکابر نقل میکردند که بهترین حجابی صورت طالب علمی ۴۴ است چشم بر کتاب داشتن و خاطر بر محبوب حقیقی گماشتن .

رباعی ۴۵

خوشتر ز کتاب در جهان یاری نیست *

در غمکدهء  زمانه   غمخواری   نیست

هر  لحظه  از آن  ۴۶  بگوشهء    تنهائی

صد راحت هست ، هرگز آزاری نیست

میفرمودند که تعمق در مسائل مورث جمعیت است .

حضرت ایشان از ابتداء حال تا بمرتبهء ۴۷ کمال از دغدغهء عشق ، خالی نبوده اند. ۴۸ کشش عشق و جذب محبت ، غالب (بر) احوال ۴۹ ایشان بوده است و کتمان سر ۵۰ عشق از لوازم فطرت و طبیعت ایشان .

در اوائل حال که ۵۱ بحکم محبت صوری بصور جمیله امکانی صورت ۵۲ گرفتاری میداشته اند ، از افشای این معنی محترز می بوده اند و بقدر قدرت ۵۳ و امکان اخفا می نموده ۵۴ (راند).                                                                                                           

واگر بنا برغلبهء معنی عشق و استیلای سر ۵۵ محبت ، دز جویبار زلال شوق ، رشحه ای ظاهر شدی ، از ملامت خلق و انکار مردم . غبار ۵۶ وحشت بدل ایشان ۵۷ نرسیدی و از شغل خاطر ۵۸ بآن از حال خود نکبیدی ۵۹.

نظم ۶۰

کار جامی عشق خوبانست  وهر سو عالمی

در پی انکار او، او همچنان در کارخویش *

وعفت ونزاهت ایشان درین معنی ۶۱ درنهایت کمال وخارج از اندیشهء وهم وخیال بوده است .

رباعی :

آنم که بملک عاشقی  بی بدلم

در شهر  وفا  بپاکبازی   مثلم

پاک آمده ز الایش علم وعملم

بنهاده نظر  بقبله  گاه ازلم ۶۲

منشاء محبت در امثال این مردم دغدغهء فیض روحانی است نه وسوسهء حظوظ نفسانی .

مقصود: حصوص درد ومحنت ۶۳ است ، نه اندیشهء خوشدلی وراحت .

بیت ۶۴

غرض  از  توأم  جاشنی  درد و غم  است

ورنه زیر فلک اسباب تنعم چه کم است ؟*

اما طائفه ای که اسیر نفس و هوا گشته اند ، کام دل از مقتضیات قوای شهوانیجویند ، وحظ نفسانی ۶۵ را فیض روحانی گویند ۶۶ از مبحث عشق و عاشقی بیرونند.

رباعی ۶۷

عشق  ارنه  کمال    نسل   آدم   بودی

آوازهء  عشق   در  جهان   کم   بودی

ورشهوت نفس ، عشق بودی خرو گاو

سر   دفتر    عاشقان    عالم    بودی

رباعی ۶۸

قومی  که  نیامدند   در  عشق  تمام

خوانند   هوای  نفس  را  عشق  بنام

کی  شاید  شان  در حرم  عشق مقام

خود هست بریشان سخن عشق حرام

وعلامت  عشق  (ومحبت) سوختن و گداختن  و از حظوظ نفس واغ پرداختن  است.

طلب مرحمت و ( اندیشهء ) حصول آسودگی از محبوب (از) هوای نفس است .

رباعی ۶۹

معشوقه که شد  ز کامها  عایق   من

گفتا   که    نیی  بعاشقی   لایق   من

وصل است زمن کام تو، آری هستی

تو عاشق  کام خویش  نی  عاشق من

رباعیه ۷۰

خواهد ز تو مقصود دل خود همه کس ۷۱

جامی از تو  همین    ترا   خواهد  و بس

و شک نیست که محرکه این محبت ۷۲ : فی الحقیقه جاذبهء سر ازلی است و سر چشمهء ۷۳ این شوق از صوب محبوب لم یزلی . پس اگر در عالم صورت متعلق این عشق ومحبت : صور جمیلهء امکانی گردد محب صادقرا شایبهء نقصی ۷۴ و عارضهء عیبی ۷۵ پدید نیاید.

نظم ۷۶

جان عاشق چون ۷۷ بود از آرزوی طبع ۷۸ پاک

دامن   معشوق  اگر آلایشی ۷۹  دارد چه باک

روزی حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان ۸۰ ، میفرمودند که در اوائل حال چون تعلق خاطر ببعضی از صور کونیه می بود ، آرام بنفس محبت و حرقت می شد ، چنانچه خاطر از صورت خیالی متعقل خالی می بود و بتأمل  نیز احضار خصورت وی میسر نبود . درین حال با مجنون عا مر * موافق بودند ۸۱ که : شغلنی حبک عنک ۸۲ .

میفرمودند که روزی در اثنای وضو ساختن ، چو نوبت بدست شستن رسید . دست خود را دست ۸۳ آنکه تعلق خاطر باو بود ، ۸۴ یافتم . چون این معنی مشهود گست . در خاطر گذشت که آنچه حضرت رسالت صلی الله علیه (وآله) ۸۵ وسلم ، فرموده اند که هذه یدالله * ، و اشارت بدست مبارک خود کرده اند در مثل این حال بوده باشد .

میفرمودند که درحین غلبهء محبت ، میل خاطر بوصل (صوری) و قرب مکانی نمی بود ، بلکه چون اتفاق ملاقات افتادی ، زود  بمیل مفارقت می انجامید.

معنی فنا از لوازم سرعشق است ، چه در حق و چه دتر باطل ، زیرا که حقیقت عشق : محبت مفرط است و جمع همم ۸۶ بریک امر ، وآدمی را خاصیتی است که متوجه بهر چیز که شود و همت بر هرچه ۸۷ گمارد ، ۸۸ رنگ آن ۸۹ گیرد.

بنابرین طریق عشق ورزیدن و راه محبت سپردن هرچند بامور کونیهء فانیه باشد مستحسن داشته اند. اما بشرطر آنکه دروی نماند واز وی در گذرد .

نظم: ۹۰

دل ۹۱ فارق ز درد عشق دل نیست *

تن ۹۲ بی درد دل جز آب و گل نیست

ز عالم  رویت   آور   در  غم  عشق

که  باشد عالمی ۹۳  خوش عالم عشق

غم   عشق   از  دو  عالم   کم    مبادا

دلی   ۹۴  بی  عشق   در عالم    مبادا

اسیر   عشق     شو     کازاد    باشی

غمش  بر  سینه   نه   تا   شاد   باشی

می  ۹۵  عشقت  دهد  گرمی و مستی

دگر:  افسردگی   و    خود    پرستی

اگر مجنون  نه  می زن  جام خوردی

که  او را  در  دو عالم  نام   بردی ؟

(هزاران   عاقل   و    فرزانه   رفتند

ولی    از   عاشقی    بیگانه     رفتند

نه   نامی   ماند  از  ایشان  نه نشانی

نه در  دست     زمانه    داستانی ) ۹۶

متاب ازعشق  روگر خود مجازیست

که  آن   بهر حقیقت ۹۷ کار سازیست

بلوح     اول    الف    با   تا  نخوانی

ز قرآن  درس خواندن کی توانی ؟ ۸۹

ادامه دارد …

پاورقی :

(الف) غرام : شیفتگی ، یقال اغرم بالشئی ای اولع به . (صراح اللغه) : الحب المعذب ( المنجد).

(ب) قرآن کریم : ۲۷ / ۸۸ .

(ج) قرآن کریم : ۵ / ۵۴

( د) – محض : بفتح اول بمعنی خالص است و در اینجا برای افادهء حصر آمده یعنی از روی عنایت نه چیز دیگر.

نسخه بدلها و اختلاف قرائت

۱ – ب : کلمهء «علی» را ندارد.

۲ – ف : واصحابه الوافا .

۳ – آنچه بینن این دوعلامت (  ) است در نسخهء اصل نیست.

ف : هم « اما بعد » ندارد.

۴ف : اولیاء الله تعالی قدس اسرار هم و لفظ قدس در حاشیهء نسخه مذکور است .

ب : اولیا ( بدون زیادتی ) .

۵ف : ندارد .

۶ف : انجام .

۷ف : فرجام .

۸ – اصل ، ب : که در .

۹ ف : ولکن .

۱۰– اصل، ف : ندارد.

۱۱ف : ندارد .

۱۲ف : ندارد.

۱۳ ف : جمع .

۱۴ ب ، ف : ندارد.

۱۵ف : نشان .

۱۶ب ، ف : ودیگر احکام .

۱۷ب : احکام.

۱۸ ب : از .

۱۹ب : مستعید.

۲۰ب: واز اقوال .

۲۱ ف : ندارد.

۲۲ف : ندارد.

۲۳ب : اینما.

۲۴ – کلمهء «این» تنها در نسخهء ف است .

۲۵ف : ندارد.

۲۶ف : اینکه .

۲۷ب : بسق .

۲۸ف : گردانیده .

۲۹ف : خوانده .

۳۰ف : قدست الله تعالی سره .

۳۱ف : قدست الله تعالی سره .

۳۱ف : سر .

۳۲ف : ندارد .

۳۳ف : (والرضوان) ندارد.

۳۴ب : تمامی .

۳۵ب : ندارد.

۳۶ب ، ف : گماشته .

۳۷ – اصل ، ف : ندارد.

۳۸ – اصل ، ف : ندارد.

۳۹ب : ندارد.

۴۰ف : (والسلام) ندارد.

۴۱ – در اصل : قل (متن مطابق ب ، ف است ).

۴۲ ف : سر .

۴۳ – اصل ، ب : صفتی .

۴۴ – اصل : طالب عالمی است .

۴۵ ب ، ف : ندارد.

۴۶ – دیوان ص ۸۱۵ : ازو .

۴۷ب ، ف : مرتبه .

۴۸ ف : نبودند.

۴۹ب : غالب حال ، ف : غالب احوال .

۵۰ ف : ندارد.

۵۱ ف : ندارد.

۵۲ ب : صورت امکانی .

۵۳ف : قوه .

۵۴ – اصل : می نموده ، ف : می نمودند.

۵۵ ب : ندارد.

۵۶ف : و غبار.

۵۷ – اصل ، ف : بدیشان .

۵۸ب : ندارد.

۵۹ب : نکیسیدی ، ض : نهراسیدی.

۶۰ب ، ف : ندارد.

۶۱ب : ندارد.

۶۲ – در اصل : مصراع دوم بجای اول و سوم بجای دوم و چهارم بجای سوم و اول بجای چهارم است .

۶۳ – اصل ، ب : محبت .

۶۴ب : آیین .

۶۵ف : گداختن است و سوختن .

۶۶ب : گداختن است و سوختن.

۶۷ب : ندارد.

۶۸ف : محبت .

۶۹ – کذافی الاصل : و درین کتاب گاهی رباعی و گاه رباعیه آمده و هردو صورت درست است .

۷۰ف : سازد.

۷۱ف : هر کس .

۷۲ – اصل : حرکت .

۷۳ف : سررشته .

۷۴ف : بعضی .

۷۵ف : عسی .

۷۶ ف : ندارد  ، ب : بیت .

۷۷ – اصل : گر .

۷۸ – اصل : نفس .

۷۹ب ، ف : آلایش .

۸۰ف : (والرضوان) ندارد .

۸۱ –  اصل : متفق بوده اند .

۸۲ – اصل : عنی .

۸۳ب : شست .

۸۴ف : آنسکه خاطر متعلق بدوبود .

۸۵ – اصل ، ف : ندارد.

۸۶ف : هم .

۸۷ف : بهرچه .

۸۸ب : بندد.

۸۹ب ، ف : آلایش  بدو بود.

 

۱۰ پاسخ به “تکملهء حواشی نفحات الانس”

  1. admin گفت:

    اینک بخش سوم تصحیح و مقابله و تحشیه پدر گرامی ما شاد روان استاد بشیر هروی بر کتاب تکمله حواشی نفحات الانس شرح حال مولانا جامی را که تألیف رضی الدین عبدالغفور لاری بوده برادر عزیزم قیوم جان از شهر ملبورن کشور آسترالیا به سایت ۲۴ ساعت فرستاده که با تشکر از وی آنرا تقدیم شما خوانندگان محترم مینمایم .مهدی بشیر

  2. عبدالغنی نیکسیر گفت:

    روح استاد گرامی شاد باد

  3. Massuma Nazari گفت:

    روح استاد شاد و یادشان گرامی باد. استاد از جمله کسانی است که از خود آثار گران و برجسته برجای گذاشته است. رنجی کشید که بر شانه های او دیگران بالا شدند. ای کاش ما هم بتوانیم اینچنین باشیم.

  4. عبدالله هروی گفت:

    روح استاد بشیر بزرگوار شاد و شما برادران فرهنگی زنده باشید.

  5. آصف خرمی گفت:

    درود بر استاد بشیر هروی و کارهای ماندگارشان!

  6. قیوم بشیر هروی گفت:

    با تشکر فراوان از برادر گرامی ام مهدی جان بابت نشر این قسمت و ابراز امتنان از همه عزیزانی که با مهر حضور یافتند روح پدر بزرگوار ما را شاد و خشنود طلبیده از خداوند بی نیاز شادی روح آنمرحوم را تمنا دارم.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی
    ملبورن – آسترالیا

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما