۲۴ ساعت

05 جولای
۸دیدگاه

از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی

تاریخ نشر سه شنبه  ۱۴ سرطان ۱۴۰۱–  پنجم جولای ۲۰۲۲ هالند

حکایت ۳۱۸

عاقل دیوانه نما

خرد مشمار گنه را که گناهیست بزرگ

گنهی  کرد ز فردوس  برون  آدم  را

« صائب »

عبدالله بن مبارک ، عارف مشهور بهلول عاقل دیوانه نما را در صحرائی دید ، پیش رفت و سلام کرد و از وی درخواست پند کرد.

بهلول گفت :

اگر من عقل می داشتم مردم مرا دیوانه نمی خواندند.

عبدالله گفت :

سخن راست را مردم از دیوانگان می پرسند.

بهلول گفت :

اگر با من در مورد چهار چیز شرط کنی که بجا خواهی آورد ، من ترا پند می دهم . عبدالله از شرایط چهارگانه جویا شد ، بهلول گفت :

اول اینکه هر وقت گناه می کنی باید دیگر روزی خود را نخوری .

عبدالله گفت :

پس از کی روزی بخواهم ؟

بهلول جوااب داد ،

عجب است که روزی ازو میخواهی و باز نافرمانی او را می کنی !

دوم اینکه اگر گناه کردی باید از مملکت خدا بیرون بروی .

عبدالله گفت :

همه جا مملکت خدای تعالی است ، پس بکجا بروم؟

بهلول جواب داد :

بسیار قبیح است که روزی از او بخواهی و در مملکت او زندگی کنی و باز برخلاف اوامر او رفتار نمائی . 

 سوم اینکه هرگاه ارادهء گناه داشته باشی بجائی بروی که او ترا نبیند ، آنگاه هرچه خواهی بکن.

عبدالله گفت :

این هم محال است ، زیرا خداوند واقف آشکار و نهان است.

بهلول جواب داد:

کمال بی حیایی خواهد بود که روزی از او بخواهیم و در ملک او زندگی کنیم و در حضور او از فرموده اش سرپیچی نمائیم . 

چهارم اینکه چون وقت مرگ فرا رسد مهلت بخواهی !

عبدالله گفت :

مهلت امکان ندارد.

بهلول گفت :

چون امکان دارد که در حال گناه مرگ فرا رسد ، پس چرا باید گناه کرد ؟ آنگاه خود را از نزد عبدالله خلاص کرد راه خود را در پیش گرفت !

سلسله این حکایات ادامه دارد

 

۸ پاسخ به “از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی”

  1. admin گفت:

    جهانی سپاس از برادر عزیزم قیوم جان که این حکایت را هم آماده و تقدیم خواننده گان محترم سایت ۲۴ ساعت و فیسبوک های آن نموده اند. روح پدر گرامی ما شاد . مهدی بشیر

  2. برهان الدین سعیدی گفت:

    سلام علیکم برادر دانشمند محترم مهدی « بشیر » صاحب !
    حکایت شماره « ۳۱۸ » بنام « عاقل دیوانه نما » دانشمند فرزانه شاد روان استاد بزرگوار علی اصغر« بشیر هروی » صاحب را با نهایت علاقمندی خواندم و از آن حظ و لذت بردم .
    رب العزت روح استاد بزرگوار هروی صاحب را شاد داشته و جنت برین را نصیب شان بگرداند و همچنان برای شما برادر معظم و فامیل محترم صحت ، طول عمر و خیروبرکت استدعا دارم.
    بااحترام
    برهان الدین « سعیدی »

    http://www.said-afghani.org/seite-makalat/ustad-bashir-herawi-25.09.2011/hakaeate-%20318-%2005.07.2022%20B.%20Herawi.pdf

    • admin گفت:

      ممنون برادر دانشمند و گرامی جناب آقای برهان الدین سعیدی مدیر مسوول سایت وزین مولانا داکتر سعید افغانی که باز هم مانند همیشه این حکایت را هم در ارگان نشراتی صلح و تفاهم مولانا داکتر سعید افغانی نشر نموده اند .
      روح زنده یاد داکتر سعید افغانی شاد جنتها نصیب شان و شما برادر محترم با خانواده محترم همیشه موفق و سلامت باشید . مهدی بشیر

  3. عبدالله هروی گفت:

    روح استاد بشیر بزرگوار شاد یادش گرامی . حکایت ۳۱۸ جالب و آموزنده بود . تشکر از شما برادران فرهنگی که آنرا با خواننده گان شیریک ساختید.

  4. همایون عالمی گفت:

    روح استاد بزرگ شاد و متشکریم از مهدی جان و قیوم جان معزز بسیار حکایت عالی و آموزنده بود { چون امکان دارد که در حال گناه مرگ فرا رسد ، پس چرا باید گناه کرد ؟ آنگاه خود را از نزد عبدالله خلاص کرد راه خود را در پیش گرفت !}

  5. قیوم بشیر هروی گفت:

    با سپاس از برادر گرامی ام مهدی جان عزیز و ابراز امتنان از همه دوستان روح پدر عزیز ما را شاد وخشنود می طلبم. روح شان شاد ویاد وخاطره شان جاودانه باد.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی
    ملبورن – استرالیا

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما