از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی
تاریخ نشر شنبه ۱۷ ثور ۱۴۰۱ – هفتم می ۲۰۲۲ هالند
حکایت ۳۱۵
سعادت
شور و وجد آمد غزل را تار و پود
هر که شورش بیش، او خوشتر سرود
آتشی در دیگدان می بایدش
تاز روزن دود بیرون آیدش
« ادیب پشاوری »
سلمان ساوجی از ساوه به بغداد رفته بود تا بدربار امیر شیخ حسن ایلخانی (۷۳۶ – ۷۵۷) از ملوک آل جلایر که بعد از مرگ سلطان ابو سعید بهادر خان بر عراق مستولی شده بود بپیوندد .
اتفاقا در صحرای شکار گاه بملازمت امیر شیخ حسن رسید و او همراه خواص و مقربان خود تیر اندازی می کرد و غلامی زیبا صورت که سعادت نام داشت بعد از انداختن تیر ها میدوید و تیر راه می آورد و بدست امیر می داد.
سلمان پیش رفته سلام داد و خود را معرفی نمود ، امیر از او خواست تا بیتی چند مناسب آن حال بسراید و او کاغذ و قلمدان از جیب بیرون آورد و این ابیات را از تجالا سروده تقدیم کرد:
چو در بار چاچی کمان رفت شاه
تو گفتی که در برج قوس است ماه
دو زاغ کمان با عقاب سپر
بدیدم بیک گوشه آورده سر
نهادند سر بر سر دوش شاه
ندانم چه گفتند در گوش شاه
چو از شست بگشاد خسر و گره
بر آمد ز هر گوشه آواز زه
شها تیر در بند تدبیر تست
سعادت دوان از پی تیر تست
بعهدت زکس ناله ای بر نخاست
بغیر از کمان ور بنالد رواست
که در دور سلطانِ صاحبقران
نکرده است کس زورجزبرکمان
امیر شیخ حسن را ازین ابیات خوش آمد و سلمان را از جملهء مقربان خود گردانید.
سلسله این حکایات ادامه دارد…
دوستان عزیز باز هم یکی دیگر از حکایات جالب کتاب هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی تالیف پدر گرامی ما زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی را که برادرم قیوم جان از شهر ملبورن آسترالیا آماده نموده تقدیم شما خوانندگان محترم سایت ۲۴ ساعت و دوستان عزیز فیسبوک های آن مینمایم . مهدی بشیر
بسیار کار نیک صحت وسلامت باشید جناب بشیر عزیز.
ممنون شما دوست گرامی . مهدی بشیر
روح استاد بی بدیل و فرزانه را جاودانه شاد خواهانم
تشکر از شما استاد عزیز . مهدی بشیر
روان استاد بزرگوار شاد یاد شان جاویدانه باد
شما سلامت باشید دوست عزیز . مهدی بشیر
روح استاد بشیر شاد یادشان گرامی
ممنون شما دوست محترم. مهدی بشیر
خداوند روح ایشان را شاد داشته باشد که خدماتی زیادی در عرصه فرهنگ انجام دادند و شما برادر گرامی سلامت باشید که با دیگران این حکایات زیبا و آموزنده را شریک میسازید .
تشکر از حسن نظر شما خواهر عزیز . مهدی بشیر
روح استاد بشیر هروی شاد . این حکایت هم عالی بود . تشکر از شما فرهنگیان عزیز
ممنون تان دوست گرامی. مهدی بشیر
سلام علیکم برادر دانشمند محترم مهدی « بشیر » صاحب !
حکایت شماره « ۳۱۵ » بنام « سعادت » دانشمند فرزانه شاد روان استاد بزرگوار علی اصغر« بشیر هروی » صاحب را با نهایت علاقمندی خواندم و از آن حظ و لذت بردم .
رب العزت روح استاد بزرگوار هروی صاحب را شاد داشته و جنت برین را نصیب شان بگرداند و همچنان برای شما برادر معظم و فامیل محترم صحت ، طول عمر و خیروبرکت استدعا دارم.
بااحترام
برهان الدین « سعیدی »
http://www.said-afghani.org/seite-makalat/ustad-bashir-herawi-25.09.2011/hakaeate-%20315-%2008.05.2022%20Bashir%20Herawi.pdf
تشکر از دوست دانشمند و گرامی جناب برهان الدین سعیدی مدیر مسوول سایت وزین مولانا داکتر سعید افغانی که باز هم مانند همیشه یکی دیگر ازحکایات را در ارگان نشراتی صلح و تفاهم مولانا داکتر سعید افغانی نشر نموده اند .
روح شاد روان داکتر سعید افغانی شاد و جنتها نصیب شان و شما برادر محترم با خانواده گرامی تان همیشه موفق و سلامت باشید .
بنده از دوستان و علاقمندان عزیز سایت ۲۴ ساعت تقاضا میکنم که با مراجعه به این سایت زیبا دهها مطلب آموزنده را مطالعه نمایند. مهدی بشیر
برادر گرامی ام مهدی جان عزیز از زحمات همیشگی و قابل قدر تان در نشر نوشته های پدر بزرگوار ما اظهار امتنان و سپاس نموده و از حضور همه دوستان صمیمانه تشکر میکنم. در پناه حضرت حق باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیرهروی
ملبورن – استرالیا