۲۴ ساعت

15 اکتبر
۴دیدگاه

پاسخی بر نقد گونه دو پهلوی استاد «بامیک»

تاریخ  نشر شنبه  ۲۴ میزان   ۱۳۹۵ – ۱۵  اکتوبر  ۲۰۱۶ – هالند

خواننده گان محترم ،  شاعران و نویسنده گان عزیز  این مقدمه تکرار است :

ممنون  برادر عزیز م قیوم جان بشیر هروی  که به تقاضای بنده لبیک گفتید و دیدگاه خود را در باره این مطلب نوشته نموده اید. بنده در آخر مطلب محترم استاد باور بامیک ، دید گاه خود را طبق معمول چنین نوشته کرده بودم که :

« تشکر از محترم استاد عنایت الله باور بامیک. شاعران عزیزیکه نظر و انتقادی داشته باشند میتوانند بنویسند. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر » موضوع خیلی جالب است ، از تمام شاعران عزیز و همکاران سایت ۲۴ ساعت میخواهم که حتمآ در باره این دیدګاه و آن نوشته نظریات ، انتقادات و پیشنهادات سالم خودرا با رعایت عفت کلام وقلم بنویسند . سایت ۲۴ ساعت در خدمت شان است .

با عرض حرمت

محمد مهدی بشیر

********************************************************

پاسخی بر نقد گونه دو پهلوی

استاد عنایت الله باور «بامیک»

محترم قیوم بشیر «هروی»

ملبورن – آسترالیا

پانزدهم اکتوبر ۲۰۱۶

نسبت مصروفیت های کاری درین اواخر کمتر وقت می یابم تا به مندرجات نشرات انترنیتی مروری داشته باشم ، اما امروزفرصتی دست داد تا نگرشی داشته باشم به مطالب منتشره در سایت وزین ۲۴ ساعت که نوشته ای تحت عنوان «  شاعران نوگرا و شاعران کهنه گرا » ازجناب استاد عنایت الله باور بامیک نظرم را بخود جلب کرد.

با مطالعه آن متأسفانه به یک نوع دوگانگی فکری برخوردم که لازم است نظرم را به بدینوسیله ابراز نمایم:

از متن نوشته چنین استنباط میشد که جناب بامیک خود در یک سردرگمی مطلق دچارشده است  که نه میتوان آنرا نقد نامید ونه میتوان موضوع مقایسوی دانست.

اگر آنرا نقد گونه ای بدانیم نا گزیریم به نکات مهمی که در یک نقد علمی ضرور است پی ببریم و علاوتآ باید بدانیم که شخص منتقد چه نکاتی را باید در نظر بگیرد:

  • نقد کردن یک مطلب ، شعر و یا هر موضوعی که مد نظر فرد نقد کننده می باشد مستلزم آنست تا منتقد تخصص در نقد داشته باشد تا بتواند آگاهانه بر مبنای روش صحیح نقد به بینش و نگرش موضوع بپردازد.
  •  داشتن دلیل و برهان برای تثبیت ادعایش ، هرچند با وجود داشتن دلایل کافی ، شخص منتقد نباید برداشت و نقد خودش را از موضوع قطعی بشمارد.
  • اجتناب نمودن از یکسو نگری ، توهین و دخالت احساساتی به موضوع .
  • داشتن شناخت در موضوع مورد بحث.

با توجه به نکات بالا حال بر میگردیم به نوشته محترم بامیک  که بدون شک در موضوع مورد بحث  و برداشتی که ایشان از آن داشته اند بیشتر از آن که به یک نقد علمی بر بخوریم به یک نوع نفی کردن یک ارزش مواجه می شویم . برای تثبیت این ادعا توجه شما را به نکته جالبی که ایشان در آغازین کلام خویش بکار بردند معطوف می دارم و آن چیزیست که در واقع نادیده گرفتن ارزش های فرهنگی و سرمایه های معنوی ادبیات جهان شمول ماست که فرهیختگان زبان و ادبیات را نشانه گرفته و انگشت انتقاد آنهم بدون دلیل بر یک مکتب بزرگ ادبی گذاشته اند.

در آغاز نوشته ایشان چنین می خوانیم:

” دیگر زمان آن نیست که به سبک سده های چهار و  پنج، هفت و هشت و مکتب های خراسانی و عراقی شعر بگوییم. شاعر باید شعر زمان و‌مکان خود را بگوید و با جهان‌ بینی و‌گفتمان  امروز برای مخاطبان عصر خود آفرینش ادبی داشته باشد. شعر کهنه با همان فضای کهنه با وجود داشتن ویژه‌ گی های خوب هنری به درد زمان و‌ مخاطب امروز نمی‌ خورد. “

اگر به گفته ایشان مهر صحه گذاشته شود بدین معناست که تیشه به ریشه یک فرهگ عظیم و یا بهتر بگویم یک مکتب علمی خواهیم زد.

جناب بامیک اگر اطلاع ندارند ، لازم است بدانند که امروزه کلام همان شاعران به اصطلاح کهنه گرا در بسیاری از دانشگاه های جهان تدریس میشود که صدها پژوهشگر خارجی در این راستا در حال تحقیق میباشند تا چه رسد به دانش پژوهان داخل کشور.

جناب بامیک باید به این نکته باور داشته باشند که امروزه آثاری از مولانا و حافظ و فردوسی و غیره به سایر زبان های رایج در جهان ترجمه شده و تعداد قابل ملاحظه ای به فراگیری ، تفحص و تحقیق در مورد آن مشغول اند.

ایشان در بخش دیگری میگویند:

شاید یک شعار منظوم و روشن بیشتر بتواند در مخاطبان امروز ایجاد انگیزه و بیداری کند تا یک شعر انباشته از مفاهیم انتزاعی و لبریز از زرق و برق عناصر بد یعی و بیانی. 

مقصد از یاد آوری جملات بالا  بگمانم استنباطی باشد که جناب بامیک شخصآ از خوانش اشعارکلاسیک نموده اند که گویا اشعاری که در قالب اوزان عروضی سروده شده تاریخ استفاده آن گذشته است و دیگر بدرد امروزیان نمی خورد ، اگر ایشان بر این نکته تآکید دارند پس این ابیات چه معنی دارد و مربوط چه زمانی بوده میتواند؟

چو در  لشکر دشمن افتد خلاف

تو بگذار شمشیر خود در غلاف

( سعدی )

دشمن ارچه دوستانه گویدت

دام دان گرچه ز دانه گویدت

( مولینا جلال الدین بلخی)

آتش بیم ، دل و جان سوزد

شمع  امید ، روان  افروزد

« جامی»

ترحم  بر پلنگ   تیز  دندان

ستمگاری بود بر گوسفندان

« سعدی»

چه داند  کسی غیر پروردگار

که فردا چه بازی کند روزگار

« فردوسی »

جان گرگان و سگان از هم جداست

متحد  جان   های شیران   خداست

« مولانا »

اگر ابیات بالا را که نمونه هاییست از کلام شاعران بزرگی چون سعدی ، مولانا ، جامی و فردوسی ابیاتی بشماریم که دیگر وقت استفاده آن گذشته است بدون شک نادیده گرفتن چنین گنجینه های با ارزشی را بی انصافی مطلق باید بدانیم و بس.

جناب بامیک در بخشی دیگری چنین یاد آور شده اند:

         ” شاعری که با زبان ‌و گمان‌ امروز آشنا نیست و غرق در تخیلات فلسفی، عرفانی و‌ فکر حکیمانه‌ ی چندین قرن پیش از خود است و هیچ‌ چیز برایش محسوس و ملموس نیست، شعر او‌ با تمام‌ جان و‌جوهرش شعر زمان نیست‌ و‌خودش شاعر زمانه. مخاطبان شعر امروز و در کل مردم‌، شعر روشن و‌ملتزم  می‌ خواهند نه گم و گور شدن در دنیای ما قبل تاریخ یا فردیت محض و پوچ‌ امروز. “

ایکاش جناب استاد بامیک نمونه هایی را نیز می آوردند تا بدانیم کدام نوع شعر باعث گم و گور شدن در دنیای ماقبل تاریخ است و کدام شاعر از شاعران ماقبل تاریخ اند که ما نمیدانیم، تا بر معلومات ناچیز ما در این راستا نیز افزوده شود.

ایشان در ادامه چنین آورده اند:

“مخاطبان شعر امروز به ویژه در کشور ما بیشتر از هر چیز دیگر به نان و‌ امنیت نیاز دارند؛ آنان بیشتر از عرفان و فکر صوفیانه به ایمان و ‌بیداری نیازمندند. آنها در این برهه‌ ی زمانی از «وحدت‌ الوجود» کرده به وحدت و ‌هم‌بسته‌ گی ملی ضرورت دارند. “

از نوشته ایشان متأسفانه چنین استنباط می شود که لازم است ازین پس درب دانشگاه ها را ببندند ، زیرا نه تنها ادبیات که شعر و شاعری نیز بخشی از آن است ، بلکه هیچ علمی برای جامعه ما نان و امنیت شده نمیتواند.

و در ادامه می بینیم که جناب بامیک ازعرفان و افکار صوفیانه گریزان بوده و حتی وحدت الوجود را نفی نموده و حرف از وحدت و همبستگی ملی میزنند.

از آنجاییکه مسئله ی وحدت وجود که از سویی مهمترین ومبنایی ترین  و از جانبی دشوارترین و پیچیده ترین مسئله در عرفان اسلامی است خود بحث کاملا جداگانه ای است که از صلاحیت این حقیر بیرون می باشد ، اما نمیدانم جناب استاد روی چه انگیزه ای آنرا وارد بحث مورد نظر نموده اند ، لهدا لازم نمی بینم درین خصوص وارد بحث شوم و بدین صورت به ادامه مطلب در خصوص نوشته  جناب بامیک می افزایم.

کاش بجای این کلمات که مخاطبان شعر امروز بیشتر از هر چیز دیگر به نان و امنیت نیاز دارند ، ایشان انگشت انتقاد خویش را متوجه آنهایی میکردند که برای بار دوم و سوم و حتی چهارم به سفر حج میروند ، در حالیکه صدها گرسنه و دردمند و یتیم و بیوه در اطراف شان زندگی می نمایند که محتاج یک لقمه نان میباشند.

و ایکاش بجای انتقاد از شعراء ، کرسی نشینان کابل را هدف قرار میدادند که برای اشتراک در کنفرانس های بین المللی جدا جدا با تیم دلخواه خویش به سفر میروند و پول بیت المال را حیف و میل می نمایند، در حالیکه همه شان میتوانند بجای دو هواپیما از یکی استفاده کنند و هزینه سفر شان را به نصف برسانند و بدینصورت بر نام  دولت وحدت ملی نیز بصورت عینی صحه بگذارند.

و باز در بخشی دیگر از مقاله ایشان چنین می خوانیم : 

”  خیلی از دوستان شاعر ما هستند که با ابزار هایی چون ‌وزن، قافیه، ردیف، تنپوشه های شعری و‌تخیل و تصویر سازی خوب آشنایند و‌ دایره‌ی تسلط زبانی و ‌واژگانی شان نیز پهناور و بزرگ است اما هنگامی که شعر شان را می خوانی فکر می کنی در سده های چهار و‌پنج یا هفت و هشت خورشیدی قرار داری. از شعر این شاعران بوی تقدم‌ به مشام می رسد و ‌این کهنه گرایی‌ست نه باستان گرایی. شعر این گروه از شاعران حال و ‌هوای امروز ندارد “

گویا جناب استاد بامیک در بیخبری مطلق بسر میبرند و احتمالآ هیچگاه برای خرید کتابی به کتاب فروشی ها مراجعه نکرده اند تا بدانند همه ساله دیوان شعرای بزرگ بقول ایشان از سده های چهار و پنج یا هفت و هشت خورشیدی تجدید چاپ میگردد و هنوز هم از جمله پرفروش ترین کتبی است که علاقمندان خویش را دارد.

تا جاییکه بیادم است در مساجد در کنار تدریس قرآنکریم ، دیوان خواجه حافظ شیرازی نیز تدریس میشود و این یعنی شعر حافظ هرگز زمان و مکان مشخصی ندارد و هیچگاه کهنه نمیشود.

امروز در بسا کشور های اسلامی و حتی غیر اسلامی نیز محافل عرس مولانا برگزار میشود که خود ثبوتی است بر این مدعا که شعر مولانا هرگز کهنه شدنی نیست .

امروز شاهنامه فردوسی بعنوان حماسه افرین اثر ادبی به زبان های غیر فارسی ترجمه و منتشر شده است وعلاقمندانی دارد و این ثابت میکند که شعر فردوسی هرگز تاریخ استفاده اش نگذشته است و همیشه حماسه می افریند.

و باز در ادامه مقاله ایشان  می خوانیم :

       ” شاعرانی هم هستند که از گذشته بی خبرند، وزن درست نمی‌دانند و املا ندارند؛ با تاریخ ادبیات، دوره های ادبی، اندیشه ها و ریشه های خود بیگانه اند. این شاعران به حباب روی آب و‌ پوقانه‌ یی رها شده در فضا می مانند. شاعران کهنه گرا عمق اقیانوس اند و ‌غیر قابل دست‌ رسی و نا آشنا برای انسان امروز و شاعران نوگرای امروز  روی اقیانوس اند یعنی حباب و با عمق ها نا آشنایند. “

اگر به پاراگراف بالا دقیق شویم می بینیم که یک دوگانگی محض در آن وجود دارد که احتمالا خود استاد متوجه آن نشده است ، زیرا از یکسو ایشان مدعی اند که شعر شاعران گذشته بدرد امروزی ها نمی خورد ، در حالیکه در پاراگراف بالا آورده اند که شاعرانی هستند که از اوزان چیزی نمیدانند و با تاریخ ادبیات و اندیشه ها و ریشه های خود بیگانه اند و به حباب روی آب می مانند که این خود نفی گفته های قبلی استاد میباشد.

در حالیکه باز در ادامه بحث   شاعران نوگرای امروزی را نیز  روی اقیانوس می نامند یعنی حباب !!!

و بدینصورت در بخش پایانی مطلب ایشان به این نکته بر میخوریم که :

” شاعران کهنه گرا سرقات ادبی را ننگ ‌می دانند و‌می شناسند اما شاعران نوگرای جوان دزدی های مستقیم و‌ عامدانه می کنند و‌ کشف ها،‌ دریافت ها و ترکیب های هنری و زبانی دیگران را به نام خود می نویسند و به اصطلاح ‌امروز «زنده زنده از دیگران را می‌زنند و به نام خود عرضه می‌ کنند.» جای تاسف اینجاست که بزرگان ادبی روزگار ما با وجود التفات به این بی مایه‌ گی‌ها و تخطی ها به خاطر مصلحت های گونه گون و به لحاظ به دست آوردن چهار قران سکوت را بر تعهد ترجیح می دهند. 

در پایان مطلب به موضوع جالب دیگری روبرو میشویم که با گفته های قبلی شان مطابقت ندارد  و آن اینکه شاعران کهنه گرا سرقت ادبی را ننگ می دانند و اما شاعران نوگرای امروزی گویا آنرا مجاز می شمارند!!! هرچند در ادامه ایشان خاطر نشان ساختند که بزرگان ادبی روزگار ما با  وصف اگاهی از موضوع مصلحت اندیشی نموده و برای بدست آوردن چهار قران سکوت می نمایند!

اول اینکه سرقت ادبی نیز همانند هر سرقت دیگر نه تنها جرم است ، بلکه خطای نا بخشودنی محسوب میشود که در حقیقت باعث شرمندگی سارق خواهد شد.

و اما اینکه ایشان میگویند بزرگان ادبی روزگار ما بخاطر بدست آوردن چهار قران سکوت را بر تعهد ترجیح میدهند ، متاسفانه روشن ننموده اند که کدام شاعر بقول ایشان نوگرای امروزی مرتکب چنین خطایی شده و کدام یک از بزرگان ادبی از این سرقت سود بردند و سکوت اختیار کردند.

در اخیر چنین نتیجه گیری میشود که اگر شخص منتقد در زمینه نقد موضوع مورد بحث تخصص نداشته باشد ، به کسی می ماند که وزنی را بالاتر از توانش برمیدارد که متآسفانه جزء صدمه زدن به خود چیزی به دست نخواهد آورد.

   البته با احترام به جناب بامیک هرگز منظورم از بیان این نکات خدای ناکرده توهین به شخصیت ایشان نبوده و نخواهد بود، اما جا دارد یاد آور شوم که هر منتقدی بهتر است موضوعی را نقد کند که در صلاحیت حوزه علمی آن قرار دارد.

در پایان از محترم داکتر اسدالله حیدری و جناب محمد زاهدی ، عزیز گرانقدر جناب عالمی نیز سپاسگزارم که در بحث مورد نظر سهیم شده و نظرات نیک شان را ارائه نمودند.

با عرض حرمت

قیوم بشیر « هروی »

 

۴ پاسخ به “پاسخی بر نقد گونه دو پهلوی استاد «بامیک»”

  1. admin گفت:

    تکرار :
    ممنون برادر عزیز م قیوم جان بشیر هروی که به تقاضای بنده لبیک گفتید و دیدگاه خود را در باره این مطلب نوشته نموده اید. بنده در آخر مطلب محترم استاد باور بامیک ، دید گاه خود را طبق معمول چنین نوشته کرده بودم که :
    « تشکر از محترم استاد عنایت الله باور بامیک. شاعران عزیزیکه نظر و انتقادی داشته باشند میتوانند بنویسند. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر » موضوع خیلی جالب است ، از تمام شاعران عزیز و همکاران سایت ۲۴ ساعت میخواهم که حتمآ در باره این دیدګاه و آن نوشته نظریات ، انتقادات و پیشنهادات سالم خودرا با رعایت عفت کلام وقلم بنویسند . سایت ۲۴ ساعت در خدمت شان است .
    با عرض حرمت
    محمد مهدی بشیر

  2. تشکروامتنان بی پایان از برادر عزیز ودانشمند ،شاعر شیرین سخن آقای عبدالقیوم جان بشیر. لطف نمودید که دربارهءمقاله آقای استاد باور بامیک تحت عنوان”شاعران کهنه گرا وشاعران نوگرا” مطلب عالمانه وتحقیقی تانراتحریر نمودید.استفاده کردیم .موفق وسلامت باشید. بادرود فراوان برادر تان داکتر حیدری

  3. قیوم بشیر «هروی» گفت:

    برادر گرامی القدرم مهدی جان عزیز !
    یکبار دیگر لازم می بینم از زحمات قابل قدر تان صمیمانه تشکر نموده سعادتمندی و سرفرازی همیشگی تان را آرزو نمایم ، مؤفق و مؤید باشید.
    با عرض حرمت
    قیوم بشیر «هروی»

  4. قیوم بشیر «هروی» گفت:

    سرور عالیقدر جناب داکتر صاحب اسدالله حیدری عزیز !
    از حضور پرمهر و همیشگی تان جهانی سپاس ، سلامت باشید.
    با عرض حرمت
    قیوم بشیر «هروی»

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما