۲۴ ساعت

02 مارس
۱ دیدگاه

تا سرچشمۀ زلال

تاریخ نشر یکشنبه دوم مارچ  ۲۰۱۴ هالند

محترم رسول پویان

محترم رسول پویان

تا سرچشمۀ زلال

رسول پویان

 *****

هنوز،

پروانه ‏های خیال،

در حریم راز خاطرات،

در دامن شقایق های پرپر،

پرواز می‏کنند.

گاه گاهی،

کودکان بازی‏گوش،

آتش ‏زنند،

بر بال‏ها،

و شاد و سرمست،

از بوی کباب.

آه!

دردهای شیرین،

سوزیده بال‏ها را،

نیرو بخشید؛

تا پرگشایم،

به سرچشمۀ زلال،

که امواج رُهبانی تردید و تحیّر یار،

پریشانم کرد،

از پیوند دل‏ها.

بیا، بیا و دستم را بگیر،

تا افقهای ناپیدا،

بسوی چشمۀ حقیقت.

آه!

ای چشمۀ زلال،

چه شفاف و روشنی؛

از لابلای جسم و جانت،

جز،

عشق، صفا و محبت ناب،

چیز دیگری نمی‏تابد.

همه گره ‏های کور تردید و توهم را،

در زلال دل بگشاده ای،

وه که پرزدن،

در فضای آزاد، صاف و زلال،

چه فرح‏بخش و دل‏انگیز است.

درک می‏کنم،

که عشقی در قفس،

محدود و متناقض؛

احساس و عاطفۀ زخمین،

سخت رنجور است و-

پرخاشگر.

رسول پویان

 

یک پاسخ به “تا سرچشمۀ زلال”

  1. admin گفت:

    پویان گرامی ، مثل همیشه سروده زیباست. زنده باشید. مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما