۲۴ ساعت

دردهای سینه ها

  تاریخ نشر دوشنبه  ۳۱ دسامبر ۲۰۱۲هالند

نذیر احمد « مشفق »

دردهای سینه ها

نذیر احمد ” مشفق “

هالند

***

کی دواکردند بمایان درد های سینه ها

خنجری از دوست ها ودشمن دیرینه ها

همنواه گشتند به آن دو دشمن پشینه ها

آمدند تحمیل نموداند برمردم  کینه ها

بس که از درد سینه ام صد چاک شد

آبرویم  هم  چنان   خاشاک   شد

از شرافت غرورم نامه ی بود پاک شد

نام افغان غرورش همگی  در ساک شد

این شکایت را فقط از رهبران باید کنید

تا چه کرداند بر مااز چاکران باید کنید

ازکسانی هم وآن ویرانگران باید کید

قاتلان  دزد  تاریخ  زمان باید کنید

تا چی  کردند ازبرای مردمان این دیار

برده اند درهر کجا آبرو وعزت وغار

نام نیک رسم افغان را نمود درخاک عیار

بی لیاقت ها نبوداند  لحظۀ هم سازگار

پایتختش   یابکابل  بود  یا در  تخار

شاه شجاع وقت دوران پایتخت در قندهار

جا بجای علم فرهنک غرفه های نصوار

هریکی را ریش ولنگی باطنش از کفار

بس خوشحالند تابمردم اصل دین آورده اند

هم ریش ولنگی زپاکستان به جین آورده اند

آن زبان اصل افغان را به کین آورده اند

دین اسلام را برای ما  پسین   آورده اند

چون زپاکستان همین حکومت نوین آورده اند

ما چی میدانیم که عمر را زچین آورده اند

پس کجاه شد آن بزرگ مردی کبود آن گلبدین

آن شجای وقت دوران کشورش را کرد به غین

از امامت  وخلافت حرف  اوبود  درجبین

بی لیاقت  میفروته  کشورش  را برچین

جز خیانت من ندیدم یگ حقیقت ویغین

خاطرات هر وطنداری بود بیشتر ازین

نام نیک وفخر افغانی نداشتیم داشتیم

مابه دورا ن قاضیانی نداشتیم داشتیم

از بر ظالم شجاهانی نداشتیم داشتیم

هم معارف ونیاکانی نداشتیم داشتیم

پس کجاه شد تاریخ اصل کهن مردمان

مردم اصیل افغان احل دوران زمان

احل فن ورند حکومت بی نشان از سازمان

از برای هر اجیری یک نصیحت داشت بیان

داشتند در دولتش حق وعدالتها عیان

اردوی با غیرت نظم دیسپلین ژیان

فرصت بوداست که نسل نوجوان در انجمن

از معارف بهر میبرد هم زتعلیم بهرمند

علم تعلیم بوده است درخدمت هر مستمند

دشمنان را میشناختند همچون اسپ در کمند

از حقارت پیش بودند چون که داشتن فن ورند

زهرهرظاهرفریبی را نمیخورد ازگزند

من زدردم بس همین گفتم تمام

روز افغان را نموداند تار شام

هیچ  ندیدم  لحظۀ  ایام   بکام

زندگی زهر است کدارم صد تا جام

این شکایت درد یک { مشفق} نیست

هیچکسی در این مسیر توفیق نیست

درحقیقت هیچ کجا تغیر نیست

رنج ما را هیچ دیگر تعبیر نیست

  نذیر احمد ” مشفق “