۲۴ ساعت

23 دسامبر
۱۵دیدگاه

گمشده

    تاریخ نشر یکشنبه ۲۳ دسامبر ۲۰۱۲هالند

محمد نعیم " جوهر "

محمد نعیم ” جوهر “

گمشده

محمد نعیم ” جوهر ” 

۲۳ / ۱۲ / ۲۰۱۲ 

المان 

**** 

میخواستم  سفر  به  ثریا کنم ،نشد

پروین و ماه و زهره تماشا کنم ،نشد 

میخواستم که عقدۀ شبهای ظلمتم

با  دستِ  بانوان سحر وا کنم ،نشد 

میخواستم که دامنِ تقدیر خویش را

یکدم رها ز غصه و غمها کنم ،نشد 

میخواستم که  آبله  بارانِ  سینه را

با قطره های اشک مداوا کنم ،نشد 

میخواستم مقابل چشمانِ مستِ تو

رازِ  نهفتۀ  دلِ  خود   وا  کنم ،نشد 

میخواستم که شکوه کنم از جفای او

هرجا نشسته ناله وغوغاکنم ،نشد 

میخواستم که جان و تنِ غمکشیده را

با خنده های ناز ،دل آسا کنم ،نشد 

میخواستم میانِ کلیسایت ای صنم

خود را فدای  نامِ مسیحا کنم ،نشد 

میخواستم که باتوکنم زنده گی وداع

ترکِ ، عذاب  خانۀ  دنیا  کنم، نشد 

میخواستم  به  مادرِ  غمدیدۀ وطن

یک رد پای گمشده  پیدا کنم ،نشد 

میخواستم که خاکِ رهی اهل دل شوم

دل  را  فدای  (جوهرِ) دلها کنم ،نشد 

محمد نعیم جوهر

 

۱۵ پاسخ به “گمشده”

  1. نذیر ظفر گفت:

    میخواستم غزل بسرایم به وــصف عشق
    راز دلــــم به خلق هـــویدا کـــــــــنم نشد
    میخواستم به سدنی به پیکار و با شریف
    یک بزم شــــــــــاعران ئی بر پا کنم نشد

  2. شهلا ولیزاده گفت:

    عالیست جناب شاعر گرانقدر!

  3. راشد گفت:

    جان من امـشب فدای اشـک های گمشده
    جان فدای گریـه های بی صدای گمشده
    این سکوت شب مراآخربه بازی می گرفت
    این نوای بینـوای در وفـای گمشده

  4. راشد گفت:

    بسار عالی اقای جوهر

  5. میخواستم که بعد سفر رفتنت (ظفر)
    دل را به خاکِ تو سودا کنم ، نشد
    با عرض حرمت جوهر

  6. میخواستم به شهر سمرقند هزار بار
    جان را فدای نرگسِ (شهلا )کنم ، نشد
    جوهر ازآلمان

  7. راشد عزیز بعداز عرض سلام فقانِ گمشده این دلم شنو یکدم!
    از منِ بینوا دیگر صبر و قرار گمشده
    وای زدستت ای فلک راه فرارگشده
    بسکه زگیرو دارجنگ خانه بدوش گشته ایم
    هستی ما بباد رفت دار وندارگمشده
    در بدرم به ملک غیر دادرس ام شو ایخدا
    (جوهرِ) غمکشیده را راه دیار گمشده
    باعرض حرمت جوهر از آلمان

  8. قیوم بشیر گفت:

    جناب جوهر این سروده ای زیبای تان برایم الهام بخش گردید تا قلم گرفته ابیاتی چند بسرایم ، درود بر شما!

  9. میخواستم بدین دلِ دیوانه ام( بشیر)
    مهر و محبت از تو تمنا کنم ، نشد
    جوهر

  10. h.Forough گفت:

    میخواستم ببربکشم مه زِ آسمان
    سیرو سفر به عالمِ بالا کنم نشد
    فروغ

  11. میخواستم ز پرتوِ نورِ ( فروغِ ) تو
    روشن بخویش این شبِ یداکنم نشد
    جوهر

  12. مشکوک گشته ام به سر نام تو نعیم
    گه جوهری و منگل و یعقوب گه نعیم
    هر چند من ترا به کلامت شناخته ام
    اندر تصورم ز تو یک دوست ساخته ام
    اما درین اواخر کار در پیام ها
    میبینم هر طرف که ترا هست نام ها
    بر گو به من عزیز که این راز بسته چیست ؟
    این منگل و نعیم کی؟ یعقوب خسته کیست؟
    آیا میان بزم عزیزان یکی نو است؟
    یا در خیال من همه افکار طو طو است؟
    خوش میشوم اگر به من این مرحمت کنی
    اندیشه ام به لطف کلامت عزت کنی
    آباد باشی جوهر رخشان بزم ما
    باشی همیشه همسفر راه و رسم ما

  13. عزیزه عنایت گفت:

    عالی بود جوهر عزیز شاعر محبوب ! همیشه مقبول میسراید
    طبع شعر شما همیشه جاری باد بسلامت با شید .

  14. میخواستم که خپُ وچپ همراۀ صالحه
    یک گفت وگوی تلفونی پیدا کنم، نشد
    میخواستم ز دستِ عزیزه به شهرِ تو
    هشتاد و نو دو ده بتو سودا کنم ،نشد
    ۰۰۴۹۲۸۲۱-۸۹۱۰۱۰
    خواهر بجان برابرم صالحه جان متقابلاً سلامهای برادر کوچک تان را
    قبول فرماید.ازسرودۀ زیبای تان جهانی سپاس موفق باشید جوهر

  15. خواهر مهربانم عزیزه جان از حُسن نظروذره نوازی شما جهانی سپاس .جوهر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما