مهرووفا وبوسه
تاریخ نشر سه شنبه ۱۳ نوامبر ۲۰۱۲هالند
محمد نعیم ” جوهر “
۱۰ / ۵ / ۲۰۱۲
آلمان
مهرووفا وبوسه
محمد نعیم ” جوهر “
روزیکه در غمِ تو گرفتار شد دلم
ازجان ومال وزنده گی بیزارشددلم
ازبسکه حکمانِ وطن سفله پروراند
آزرده خاطر از درِ دربار شد دلم
ازگلشنِ وصالِ توای نازنین من
مهرووفاوبوسه طلبگارشد دلم
آخربدان دیارِ گل ورنگ وبوی عشق
جانانه،خاکِ پای تو دلدار شد دلم
صدباربه جرمِ دیدن روی تو درجهان
سنگسارِکافرانِ دل آزار شد دلم
ازدستِ بی عدالتی روزگارِدون
هردم بخون تپیده وبیمارشد دم
ازبس سرِ بریده،زدستِ فلک بدید
باپای خودروانه ،سری دارشددلم
(جوهرِ) نثار عشق توجانرا نمودورفت
خیراست اگر ملامتِ اغیارشددلم
محمدنعیم جوهر
آقای جوهر عزیز سلام !
خیلی ها عالی و زیباست . سلامت باشید. مهدی بشیر
بس کن دیگرسرودنِ غم باده های عشق
«جوهر»زِ رَنج و دردِ تو بیمار شد دلم
برادر بزرگوارم مهدی بشیر سلامهای گرم مرا نیز قبول فرماید.
خدا کند که همیشه لباس عافیت در بر داشته باشید ازدید بلندتان
دربرابر نوشته های بی سرو پایم یک جهان ممنون موفق وکامگار
باشید. باعرض ادب جوهر ازآلمان
دوست گرانقدر نعیم جوهر عزیز درود بر شما !
«جوهر» چی غم نشته به اندیشه ات عزیز
کز نالهء تو دیدهء خونبار شد دلم
آبم به سر رسیده وجانم بلب فروغ
زین روزگارِ تلخ دل افگار شد دلم
از بس سفر نمودم و ماندم به رنج و غم
با من به جنگ و دعوی و پیکار شد دلم
جای نبود بر ای منی خسته در زمین
آواره و غریب و به گفتـــــــــــار شد دلم
تبعید از وطن شدم از خانه جنگی ها
در خارج هم به غصه ز اغیار شد دلم
ازبسکه بخت وطالعِ من بی(ظفر)شده
از این جهان و زنده گی بیزار شد دلم
چقدر عالیه!
شهلا جان ازلطف شما جهانی سپاس موفق باشید.
سلامِ خود رابه همسایۀ در بدیوار، صالحه جان گل تقدیم میدارم.
خواهر بیا و باز بکُن سینۀ مرا
از دردِیار پُر آبله بسیارشد دلم