۲۴ ساعت

10 نوامبر
۸دیدگاه

داستانِ غم

تاریخ نشر شنبه  دهم نوامبر ۲۰۱۲هالند

 محمد نعیم ” جوهر “

۲ / ۱۱ / ۲۰۱۲

آلمان

داستانِ غم

محمد نعیم " جوهر "

محمد نعیم ” جوهر “

بیایک لحظه درچشمانِ من باش

شریکِ دیدۀ گریانِ من باش

به مثلِ مُرغِ دل یک چند صبا

کبابِ سینۀ بریانِ من باش

مرو ازکُلبۀ بشکسته ام دور

طبیبِ دردِ بی درمانِ من باش

درین تاریکی شبهای غُربت

بجای غم دمی مهمانِ من باش

فقط ای بختِ سرگردانم امروز

به امر وگفته وفرمانِ من باش

بیا یوسف صفت درین زمانه

رفیقِ گوشۀ زندانِ من باش

ببرباخوداجل جان ازبرِ من

بدین داستانِ غم پایانِ من باش

درین ماتم سرا،ای شاهِ خوبان

به فکرِ(جوهرِ) گریانِ من باش

(محمدنعیم (جوهر

 

۸ پاسخ به “داستانِ غم”

  1. admin گفت:

    جوهر عزیز سلام !
    واقعآ بسیار عالى و مملو از احساس است . شما زنده و سلامت باشید.
    مهدی بشیر

  2. محترم مهدی بشیر!
    از لطف شما جهانی سپاس موفق باشید.
    ای که هرگزنکند سایه فراموش ترا
    یاد کردی به سلامم به سلامت باشی
    (سایه)
    با عرض حرمت جوهر

  3. h.Forough گفت:

    سرانجام غم تراد ستگیرکردم
    اسیر و بند در زندان من باش

  4. شهلا ولیزاده گفت:

    با کیفیت و زیبا!

  5. کنون گرغم اسیرِ پنجۀ تست
    فروغِ کلبۀ ویرانِ من باش

  6. شهلا جان متشکرم .
    توهم ای نرگسِ شهلاِ دوران
    غزلخوانِ دلِ نالانِ من باش

  7. nazir zafar گفت:

    ببین جوهر ، دمی حال ظفر را
    حکایتگوی ما در این زمان باش
    که سر در زیر بالم مثل مرغان
    غزل خوان دل بریان ما باش

  8. دل ام را می کنم بریان برایت
    ظفرامشب بیامهمانِ من باش

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما