یادی از زنده یاد استاد محمد مسعود رجایی، استاد دانشگاه، پژوهشگر توانا، نویسنده وارسته و محقق برجسته کشور.
تاریخ نشر : یکشنبه ۲ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۱ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
یادی از زنده یاد استاد محمد مسعود رجایی ، استاد دانشگاه
، پژوهشگر توانا ، نویسنده وارسته و محقق برجسته کشور.
قیوم بشیر هروی
۲۱ اپریل ۲۰۲۴ میلادی
ملبورن – آسترالیا
به سلسله معرفی فرزانگان سرزمین ما اینک یادی می کنیم از زنده یاد استاد محمد مسعود رجایی ، استاد دانشگاه ، پژوهشگر توانا ، نویسندهء وارسته ، محقق برجسته و یکی از رؤسای انجمن ادبی هرات که بمدت ۱۰ سال درین پست خدمت نمود.
مرحوم استاد مسعود رجایی فرزند زنده یاد محمد ابراهیم رجایی از فرهنگیان با سابقه ، داستان نویس و از مؤسسان انجمن ادبی هرات بود که در سال ۱۳۳۰ خورشیدی در خطه ادب پرور هرات دیده به جهان گشود.
او که در یک خانوادهء فرهنگی بدنیا آمد و رشد و نمو کرد ، مکتب را در لیسه سلطان غیاث الدین غوری به پایان برد و در سال ۱۳۵۲ خورشیدی روانه کابل گردید و وارد دانشکده ادبیات دانشگاه کابل شده و در سال ۱۳۵۶ خورشیدی با کسب درجه لیسانس تحصیلاتش را به پایان برد و پس از بازگشت به هرات مدتی را در روزنامه اتفاق اسلام شامل کار شد.
استاد رجایی در سال ۱۳۶۱ خورشیدی به عضویت اکادمی علوم افغانستان در کابل درآمد و با آغاز فعالیت هایش در بخش پژوهش ، تحقیقاتش را در مورد تاریخ و ادبیات هرات آغاز نمود و مقالات زیادی در این مورد نوشت که همه نمایانگر قلم توانای آن بزرگمرد بود.
با دایر شدن دانشگاه هرات در سال ۱۳۶۸ خورشیدی دوباره به هرات بازگشت و در دانشکده ادبیات و علوم انسانی به صفت استاد مشغول تدریس گردید و تعدادی زیادی از محصلین از محضر او مستقید شدند و بهره بردند ، او شاگردانی را تربیه نموده که امروز خود از جمله استادان ادبیات در دانشگاه هرات مشغول خدمت می باشند.
استاد رجایی در ادبیات کلاسیک شامل نظم و نثر توانایی خاصی داشت ، بخصوص در متون مکتب هندی استاد چیره دستی بود و همین توانایی باعث می شد تا محصلین با اعتماد به نفس در کلاس های او شرکت کنند.
استاد رجایی علاوه بر تدریس در پست های ریاست دانشکده ادبیات و رئیس دیپارتمنت ادبیات فارسی ایفای وظیفه نمود و از سال ۱۳۸۱ همزمان ریاست انجمن ادبی هرات را نیز عهده دار گردید و فعالیت هایش را در دو بخش دانشگاه و انجمن بنحو احسن پیش برد.
استاد رجایی انسانی بود رئوف ، مهربان و نهایت با حوصله.
زمانی که مرحوم استاد رجایی رئیس انجمن ادبی هرات بود به برگزاری محافل بررسی و تدریس شعر در کنار شخصیت های مانند استاد ضیأالحق سخا ، محقق استاد عبدالغنی نیکسیر ، زنده یاد استاد سعادت ملوک تابش ، مرحوم استاد براتعلی فدایی ، محترم محمد ظاهر رستمی و جمع دیگری از فرهنگیان هرات مبادرت ورزید که شاعران جوان فراوانی در آن شرکت می جستند و اشعار شانرا برای بررسی آورده و می خواندند و استاد نیز با حوصله مندی گوش فرا می داد و نواقص آنرا با کمال آرامش و با نقد و بررسی های ماهرانه بیان می کرد.
چنانچه در میان شاعران جوان و نوپا کسانی هم بودند که با سرقت های ادبی؛ اشعار دیگران را بنام سروده های خود می آوردند ، اما استاد با تجربه ایکه داشت متوجه این موضوع می شد ، اما هرگز بطور مستقیم به رخ طرف مقابل نمی آورد و تنها با ذکر این کلام که شعرت خیلی شبیه به شعر فلان شاعر است ، پیامش را می رساند.
از زنده یاد استاد رجایی ، آثار و مقالات متعددی بجا مانده که بخشی از آنها اقبال چاپ یافتند مانند مجموعه مقالات ایشان در باب مکتب بیدل و سبک هندی تحت نام « طاووس سخن در آیینه خانه » ، « حوض های مسقف هرات » ، چاپ کتاب « معماری اسلامی هرات » اثر رفیع سمیع زی ، چاپ بخشی از کتاب « تاریخ هرات باستان » ، چاپ « مجموعه مقالات سیمینار علمی زنده یاد فکری سلجوقی » و ده ها مقاله دیگر نام برد.
واما با کمال تأسف از نیمه های سال ۱۳۸۸ خورشیدی استاد مرحوم دچار مرض سرطان معده شد و از آن رنج می برد. ولی دردناکتر از آن نادیده گرفتن مشکلات اقتصادی اش از سوی ادارات دولتی و در رأس آن وزارت تحصیلات عالی بود که او را با همه مشکلاتش تنها گذاشتند و متآسفانه از هیچ حق وحقوقی که معمولآ اساتید دانشگاه در چنین شرایطی برخوردار می باشند بهره مند نشد و برای رفتن به خارج بخاطر تداوی اش نتوانست از امکانات حکومتی استفاده نماید.
وحتی تعدادی از فرهنگیان دست بدامان ریاست جمهوری شدند تا زمینه تداوی استاد را در خارج از کشور فراهم سازند ، اما با پاسخ مناسبی روبرو نگردیدند.
اما جمعی از دوستان همدلش او را تنها نگذاشتند و زمینه سفرش به هند را برای تداوی فراهم ساختند ، او چندین بار به هند رفت ، ولی تداوی اش مثمر ثمر واقع نشد و بالاخره پس از سه سال به تاریخ ۵ سرطان ۱۳۹۱ خورشیدی به عمر ۶۱ سالگی در زادگاهش جان به جان آفرین تسلیم نمود و پیکر پاکش در جوار مزار خواجه عبدالله انصاری ( رح ) در گازرگاه شریف بخاک سپرده شد.
میگویند هنگام مراسم تدفین بر سر مزار استاد پیام تسلیتی قرائت گردید که از طرف رئیس جمهور فرستاده شده بود ، بعباره ای کرسی نشینان کابل میخواستند بدین منوال برای خود بینی خمیری درست کنند که گویا ما در غم شما شریکیم ، باید اذعان نمود که بدا بحال مردم بیچاره ما که سالها مجبور بودند تحت قیادت انسان های خود خواه و بی خاصیتی بنام رئیس جمهور زندگی کنند .
و این بود گوشه ی از زندگی نامه انسان وارسته و ادب پروری که تا آخرین روی های حیات پربارش کار کرد ، زحمت کشید و هرگز به قلم به مدح و ثنا اربابان زر و زور و تزویر بدست نگرفت، روانش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد.
زنده یاد استاد فضل الله زرکوب که از دوستان و یاران دانشگاهی مرحوم استاد رجایی بود با شنیدن خبر دردناک وفات استاد رجایی چنین سرود :
در سوگ یار دانشگاهیم استاد مسعود رجایی که مظلومانه زیست و محرومانه رفت.
یار دانشگاهیم
بسیار بی لحاظی و نامرد؛ روزگار!
این درد را کجا برم ای خیل دردمند!
درد جوانه ای که نرویید و شد سپند
بی درد را چه سود حکایت ز کوه درد
بر گوشِ کر؛ سرود نکیسا ست چون چرند
بغضی دو دسته می فشرد بر گلوی من
چندان که مثل نی شده باریک و بند بند
بُغضی که گر بترکد و جوشد ز سینه ام
ابری شود سیه ز هریرود تا خجند
بُغضی ز بی وفایی این کاسه باژگون
این کژدمی که هیچ نداند بجز گزند
بر برگ گل نشانه رود نیشِ گُرزه را
گاهی به نوشخند و زمانی به نیشخند
با مهر؛ قهر و با گل لبخند در ستیز
بر چهرۀ ملیحِ تبسم به ریشخند
بسیار بی لحاظی و نامرد؛ روزگار
تا چند یاوه؟ این دهن گند را ببند
ای دلقک دو روی سیهکار چند رنگ
زهر نژادگانی و بر سِفلگان چو قند
بر من مگوی قصه ز اُسطوره های تلخ
من خوانده ام تمامی پازند را و زند
غیر از گلوی صید که داند چیست حال؟
بر گردنی که تنگ شود حلقۀ کمند
من دانم و دلم که چه بیرحم؛ نشتری
پایِ اسیرِ آبله داند ز کال و کند
زان دردناکتر که ببینی به چشم خویش
جان تو را گرفته و بر شانه می برند
سه شنبه هفتم تیرماه نود و یک
فضل الله زرکوب
منابع :
۱ – بی بی سی فارسی.
۲ – تارنمای افغان موج .