یک سبد ابر بهار
تاریخ نشرپنجشنبه ۴ اپریل ۲۰۱۳ هالند
یک سبد ابر بهار
محمد اسحاق ” ثنا “
ونکوور، کانادا
***
منزل ویران مارا آسمانی بود و نیست
شهر ما را مردمان مهربانی بود و نیست
دوستی بی مدعا رسم جوانی پایه دار
راه بام خانه ها را نردبانی بود و نیست
با ورود سال نو با یک سبد ابر بهار
آسمان را بارشی رنگین کمانی بود و نیست
ملک ما ویران شد و دیوار ها از هم فتاد
مسکن آباد مارا ناوه دانی بود و نیست
یک زمان در گوش می آمد ز رستم قصه ها
قصه های این چنین در داستانی بود و نیست
دست گیر بی نوایان سایه بان درد و غم
در میان کوچه ما خاندانی بود و نیست
صبحگاهان گوش ما با ناله نی آشنا
یک زمانی داشتیم شور و فغانی بود و نیست
خواهی با معیار انسانی رسی تا آسمان
آسمان رفتن “ ثنا ” با سعی جانی بود و نیست
محمد اسحاق ” ثنا “
استاد محترم جناب ثنای عزیز ، بازهم زیبا و عالیست . زنده و سلامت باشید. مهدی بشیر
در دیارِ این دلِ دیوانۀ (جوهر ) ، ( ثنا )
نقشِ گلهای چمن درگلستانی بودونیست
با عرض حرمت جوهر.
آن همه معیار انسانی که درقرآن اوست
جُزرسولِ پاکِ اوبرخاص وعامِ بود؟نیست
فروغ
درود بر استاد فرهیخته جناب آقای ثناء که همیشه با سروده های زیبا و دلنشین شاد به دل دوستان راه می یابند!