۲۴ ساعت

04 آگوست
بدون دیدگاه

سکوت علامت رضاست!

نشریه انترناسیونال٬ شماره ۴۶۲

سکوت علامت رضاست!

در دفاع از حقوق شهروندی افغانهای ساکن ایران

سیامک بهاری

چهارم ماه اوت ( آگست ) ۲۰١۲

حملات فاشیستی و سازمان یافته دولتی به شهروندان افغان در ایران طی چند ماه گذشته موجی از اعتراض در داخل و خارج کشور را سبب شد. مردمی جنگ زده و مصیبت دیده که بیش از سی سال است در یکی از ناامن ترین نقاط جهان گرفتار آمده اند٬ چاره ای جز گریز و نجات جان خود نداشتند.

شیرازه جامعه از هم گسیخته٬ افغانستان را به چنگال جنگ سالاران قومی ــ مذهبی و تفنگچی های اجیر شده از مجاهد و طالب و کرزی و هر قشر و مسلکی انداخت.

میلیونها مردم در بیش از سه دهه از بدو تولد٬ جنگ و کشتار و دست به دست شدن از جنگ سالاری به دست جنگ سالار دیگری را تجربه کردند. تحقیر و سرکوب بخش دیگری از زندگی آنانی شد که از این مهلکه جان سالم بدر برده بودند و اکنون از بدحادثه ناچارا به جمهوری اسلامی ایران پناهنده شدند!

این خود آغاز تراژدی دردناک دیگر در زندگی پر فراز و نشیب آنان شد. تاریخ این پناهندگی جز تراژدی بزرگ انسانی نام دیگری ندارد. بشریت متمدن امروز این رنج و درد و بانیان و مسببین آنرا میشناشد.

برای حکومت اسلامی٬ میلیونها انسان بی دفاع و بی پناه٬ گنج و فرصتی طلایی به حساب می آمد تا از یک طرف با سرکیسه کردن کمیساریای عالی پناهندگی و ژست کشور پناهنده پذیر اسلامی٬ ثروت باد آورده ای تصاحب کنند. ــ سازمان ملل طبق اسناد منتشر شده خود سالانه بیش از دو میلیارد دلار برای تامین هزینه زندگی موقت پناهجویان افغان به جمهوری اسلامی پرداخت کرده است ـــ و از طرف دیگر٬ بازار حریص سود و سرمایه نیروی کار فوق ارزان صدها هزار کارگر زن و مرد و کودک افغان را به کوهی از ثروت باد آورده بدل کرد.

کارگران “بیگانه” خوان نعمتی بودند که حد و مرزی برای استثمار آنان وجود نداشت. هزینه پناهندگی در جمهوری اسلامی برای این مردم سنگین تر از آن بود که حتی تصورش را هم داشته باشند. ناسیونالیسم ایرانی خود را صاحب اختیار آنان کرد. تحقیر و تکفیر اولین واکنش شوینیسم نژادپرستانه ایرانی بود که حاکمیت اسلامی به تمامی آنرا نمایندگی می کرد.

شهروندان افعان در ایران٬ دلیل هر ناکامی و مصیب و کمبود و گرفتاری در جامعه ایران تلقی شدند. هر جرم و فسادی که اساسا تحت رهبری و هدایت دستگاه دولتی امکان بقا داشت به آنان نسبت داده شد. “افاغنه” و “افغانی” نسبتهایی بود که عملا توسط دستگاه تبلیغی حکومتی فرهنگ سازی شد. این انسانهای شریف و مصیبت دیده با ترویج همین سمپاشی حکومتی برابر با مجرم و جانی تلقی شدند. حتی خونشان هم حلال شد. محروم نگهداشتن آنان از هر نوع حقوق شهروندی٬ به همین بهانه توجیه و امکان پذیر گردید.

 در دوره اول جنگ و حضور نظامی شوروی سابق در افغانستان٬ لشکر حزب اسلامی گلبدین حکمتیار تحت نام برادران افغان در ایران٬ دفتر رسمی و برو بیای دولتی داشتند. تحت الطاف برادران سپاه بودند. اماچند قدم آنطرف تر صدها هزار آواره و مصیبت دیده فراری از جنگ٬ بعنوان کارگران یامفت به چنگ بازار سرمایه جمهوری اسلامی افتاده بودند و از ابتدایی ترین حقوق پناهندگی هم محروم بودند.

در هیچ دورانی هیچکدام از جریانات ملی ــ مذهبی٬ از جبهه ملی تا شرکای نهضت آزادی٬ و کمی بعدتر صف اصلاح طلبان حکومتی و دو خردادی حتی به ظاهر هم که شده مسولیتی در قبال این شهروندان بعهده نگرفتند. چه در حکومت و چه در اپوزیسیون مجاز٬ همراه و همدوش قوانین اسلامی علیه آنها ایستادند. تصویب قوانینی که بموجب آن حتی اسکان آنان در شهرهای معینی مجاز شمرده نمیشد٬ از شاهکارهای همان دوران است.

احزاب ناسیونالست مانند پان ایرانیست ها٬ ملی گراها٬ سلطنت طلبان و در یک کلام صف راستها٬ همه در سرکیسه کردن و کسب سود سرشار از کارگران افغان شریک بودند.

آنها “بیگانه” تلقی میشدند. در بدو ورود اداره اتباع بیگانه بکارشان رسیدگی میکرد. “خودی” های وطنپرست وقتی قرار بود دلرحم باشند٬ لفظ “میهمان” و “مهاجر” و “پناهنده” نهایت رافت آنها را نشان میداد.

بیاد دارید که احمدی نژاد در یکی از سخنرانی هایش گفت اگر به میهمان رو بدهید صاحب خانه میشود!؟

شهروندان افغان که اساسا بخش جدایی ناپذیر طبقه کارگر ایران و در عین حال محرومترین آن محسوب میشوند٬ با تولید کوه عظیمی از ثروت برای صاحبان سرمایه٬ هنوز در نهایت میهمانان پررویی محسوب میشوند که میخواهند صاحبخانه بشوند.

اما به راستی صاحب کدام خانه!؟ اگر حق شهروندی آنان به رسمیت شناخته میشد و از منظر سرمایه داران اسلامی اجازه می یافتند که بسان کارگران ایرانی استثمار شوند و لطف کارفرمای ایرانی شامل حالشان بشود و پرداخت دستمزد زیر خط فقرشان هم ماهها به تعویق بیفتد٬ صاحب کدام خانه شده بودند!؟

برای سرمایه داری اسلامی٬ کارگران و زحمتکشانی که از افغانستان به ایران آمده بودند٬ وسیله ای برای توجیه هر کمبود و کاستی به حساب می آمدند. در پاسخ به بیکاری سپر بلای سرمایه داران بودند!

کار نیست!؟ کارگران افعان کار شما را ربوده اند. اصلا آنها ناقل انواع بیماریهای مسری اند. مواد مخدر اگر هست٬ آنها توزیعش میکنند. فحشا را هم آنها به ایران آوردند. گرانی هم تاثیر حضور آنان است. همه این دروغها با سکوت و رضایت خاطر و حتی همراهی جریانات سیاسی ناسیونالیست و قوم پرست شایع شد.

 هر درجه از فشار حکومتی و افزایش سمپاشی دستگاه تبلیغی و رسانه ای حکومت و تبلیغات مسمومی نظیر”افغانی” بیگانه ای است که سبب بیکاری کارگر ایرانی است! در عمل منجر به ارزان تر شدن فروش نیروی کار صدها هزار کارگر افغان در بازار کار جمهوری اسلامی شد.

عبارت پناهندگان مجاز و غیر مجاز٬ به سادگی منجر به محرومیت از تحصیل نزدیک به نیم میلیون کودک از درس و مدرسه شد.

هزاران کودک به ناچار آواره بازار بیرحمی شدند که جمهوری اسلامی و همدستانش ملی گرا و ایران پرستش٬ تدارک دیده بودند.

تبلیغات مسموم چنان سرسام آور از سوی قومپرستان ملی مهینی تزریق می شد که گاها ابعاد وسیع و گسترده اش قابل تصور نیست. همه صاحبکاران از خرد و ریز تا درشت و کبیر٬ میهن پرستانی شدند که عرق ملی شان٬  کشیدن شیره جان و رمق زندگی “بیگانگان” گردید.

تا آنجا که ترانه یکی از خوانندگانی ایرانی که در قید حیات هم نبود٬ “های های٬ ایران٬ ایران٬ سرم روی تن من نباشه گر که بیگانه بشه هموطن من” سروده ملی جریانات ناسیونالیست و قومپرستی شد که نگران حقوق شهروندی برابر با کسانی که آنها را “افاغنه” می خواندند بودند.

دستگاه حکومت جمهوری اسلامی با رضایت و سکوت سازمانها و نهادها و تشکلهای داخلی و خارج کشوری طیف سبزها٬ مهین پرستان و احزاب قومپرست و ناسیونالیست شرارت سازمان یافته را گسترش داد. تا بحال حتی یک اطلاعیه اعتراضی خشک و خالی هم از این جریانات صادر نشده است.

آنها باید سکوت کنند. راندن بیگانه که اعتراضی ندارد! برای نمونه٬ تخریب منازل کارگران افغان در منطقه وزیرآباد شهر شیراز  تحت عنوان پاکسازی “اتباع غیر مجاز و بیگانه” صورت گرفت. آنها همگی سکوت کردند!

وقتی دستگیری و اخراج پناهجویان افغان به بهانه “غیرمجاز” به کسب و کار دایمی حکومت اسلامی بدل شد و ادراه اتباع بیگانه به پرداخت بخش ناچیزی از کمکهای کمیساریای عالی پناهندگی٬ دقیقا با پرداخت صد دلار و یک کیسه آرد و یک کیسه برنج٬ چندین هزار انسان آواره را دیپورت کرد! آنها باز هم سکوت کردند!

پس از چندی برابر مصوبات وزرات کشور٬ استانداریها و فرمانداریها رسما عهده دار اخراج و دستگیری پناهندگان افغان شدند. با صدور دستورالعملهای علنی که در جراید چاپ و از رادیو تلویزیونها پخش میشد به اذیت و آزار و هتک حرمت پناهجویان افغان صورت علنی و قانونی داده اند. آنها باز هم سکوت کردند!

ممنوعیت ورود به پارک صفه در اصفهان٬ تحت عنوان دستورالعمل امنیتی برای ممانعت از تجمع در سالروز حمله محمود افغان به ایران و سرشکستگی ناسیونالیسم وطنی٬ طبعا رضایت خاطر شوینیسم ایرانی را فراهم میکرد. چرا اعتراض کنند!؟

دستور العمل به کارفرمایان برای اجتناب از استخدام کارگران افغان٬ معنایش سخت تر شدن فروش نیروی کار و در نتیجه ارزان تر شدن آنست. بازهم برای این جریانات جای اعتراضی نیست!

اداره کل امور اتباع و مهاجران در استان فارس حتی صاحبان نانوائی ها، سوپرمارکتها، رانندگان تاکسی و عموم مردم را مجاز دانست که مشخصات هویتی شهروندان افغان را کنترل کنند. آنها باز هم سکوت کردند!

ممنوعیت فروش نان و مواد غذائی و امکانات بهداشتی٬ ممنوعیت از ادامه تحصیل در دانشگاهها در رشته های معینی که تعهد خدمتی دارد مانند مهندسی٬ پزشکی و غیره٬ حتی ممنوعیت تحصیل برای کودکانی که پدر آنها تبعه افغانستان است تحت عنوان کودکان بی هویت و بی شناسنامه و دهها اقدام ضدانسانی دیگر علیه شهروندان افغان٬ حتی اعتراض لفظی ولو ظاهری احزاب و دستجات ناسیونالیست٬ از سبزها و حزب پان ایرانیست گرفته تا حزب مشروطه تا دفتر آقای رضا پهلوی و دیگران را سبب نشد.

هیچکدام از رسانه های منسوب به آنان حتی گوشه چشمی به این انسان ستیزی خشن و فاشیستی جمهوری اسلامی نینداختند!

اما وجدان بیدار و آگاه جامعه هرگز این را نپذیرفت. همه کسانی که از افغانستان به ایران آمده اند٬ چه قصد داشته باشند در ایران بمانند و یا جای دیگری را برای زیستن انتخاب کنند٬ باید شهروند جامعه ایران محسوب شوند و از کلیه حقوق اجتماعی با دیگر شهروندان ایرانی برخوردار باشند! این پیام سوسیالیستها و مردم متمدن در مقابل رفتار غیر انسانی جمهوری اسلامی و سکوت تایید آمیز جریانات سبز و ناسیونالیست و قوم پرست بود! هنرمندان و انسانهای شریف زیادی بسرعت به اعمال ضد بشری جمهوری اسلامی واکنش نشان دادند!

هیچ انسانی بیگانه محسوب نمیشود! کسی اینجا میهمان و یا صاحبخانه نیست! ما همه انسانیم! این پیام ساده چقدر باید در دستگاه فکری و رفتار عملی هر روزه اینان بیگانه باشد!؟

راست جامعه در این میان صورت واقعی تری از خود به نمایش گذاشت. اینجا همه ادعاهای صد من یک غاز “برادرانه” اسلامی در کنار ادعاهای کاذب میهمان نوازانه و سنن ایرانی ناسیونالیستی با هم تراژدی دردناک رفتار غیر انسانی با شهروندان افغان را رقم زدند! این البته اولین وحدت نظر اینها با هم نبود٬ اما یکی از وقیح ترین آنهاست و در حافظه تاریخی جامعه ثبت خواهد ماند!

سیامک بهاری

چهارم ماه اوت ۲۰١۲

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما