۲۴ ساعت

08 آوریل
بدون دیدگاه

از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی

حکایت ۱۷۲

وفا در گلرخان عطر است در گل

من این را خوانده ام روزی بدفتر

                                « ایرج »

دو گوشوارهء ماریه

تاریخ نشر یکشنبه ۲۰ حمل ۱۳۹۱ –  هشتم اپریل  ۲۰۱۲

ماریه بنت ارقم ( که یکی از شاهزاده خانم های عرب و از خانوادهء شهریاران بنی حفته بود) یک جفت گوشواره داشت که در هریکی از آنها مرواریدی به اندازه تخم کبوتر بکار رفته بود و قیمت آنرا در حدود چهل هزار دینار معین کرده بودند.

شاهزاده خانم موصوف ، گوشواره ها را به خانه کعبه هدیه نمود وخزانه دار کعبه آن ها را در بیت شریف آویخت !

در زمان خلیفه عبدالملک بن مروان (۶۵-۸۶) گوشواره های مزبود بتصرف او در آمد و هنگامی که دختر خود فاطمه را به عقد نکاح عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۱) در آورد ، گوشواره ها را بفاطمه بخشید.

بعد از اینکه عمر بن عبدالعریز به خلافت رسید و سیرت خلفای راشدین ( رض ) را پیش گرفت گوشواره های مذکور را با همهء تجملاتی که فاطمه بر گوشواره ها افزوده بود، از او گرفت و به بیت المال سپرد! 

پس از وفات عمر بن عبدالعزیز که نوبت خلافت به یزید بن عبدالملک رسید (۱۰۱- ۱۰۵) وی که برادر فاطمه بود در صدد برآمد که گوشواره ها را از بیت المال گرفته بفاطمه رد کند ولی او قبول نکرد و گفت :

من در زمان حیات شوهرم اطاعت اورا نموده ام اکنون چگونه بعد از مرگ او مخالفت کنم؟

و با این امتناع نام نیکی از خود در جهان و سرمشق بی نظیری برای زنان باقی گذاشت !

( در امثال عرب عبارت « اعزمن قرطی ماریه » یعنی عزیز تر از او گوشواره ماریه اشاره به همین گوشواره ها است) و نیز هنگامی که میخواهند کسی را بخریدن چیزی ترغیب نمایند، میگویند:

(خذه ول بقرطی ماریه) یعنی بگیر آنرا ( بخر) اگر چه در مقابل گوشواره های ماریه باشد).

  سلسلۀ این حکایات ادامه دارد 

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما