انتصار
قیوم بشیر
انتصار
قیوم بشیر
ملبورن – استرالیا
۱۹ فبروری ۲۰۱۲
وقتیست تا سخن ز دلِ بی قرار گفت
از غصه ها و رنج دلِ ماندگار گفت
بر خال لب اشاره به حسرت نموده باز
چندی سخن ز حلقهِ هر زلف یار گفت
بر دیده گان همچو غزال خیره تر شده
وانگه سخن ز گلشن روی نگار گفت
از هر کنار به غمکدهِ سرزمینِ دل
بس خاطراتی از دلِ لیل و نهار گفت
بشکفت شکوفه واربه گلستانِ زنده گی
گل واژه ها ز دیدنِ روی بهار گفت
زیبا سرود ترانهِ امید و آرزو
در سرزمین خسته دلان زارِ زار گفت
شور و نوای دیدنِ رخسارِ دلبران
با جان و دل خریده و بی اختیار گفت
از ضربه های تیرِ نگاهِ پری رخان
بر قلب پاره پارهِ هر داغدار گفت
وانگه به دشت و وادی قربانیان رسید
منصور وار ز رفتن بر روی دار گفت
بر جان های رفته ز دستان سلام داد
حرفی نگفته از دلِ خونین به یار گفت
یوسف بیا که چشم زلیخاست به انتظار
لیلی مرو که دلبرِ تو بی قرار گفت
فرهاد فراقِ دلبرِ شیرین چشیده را
« قیوم» هزار قصه زشبهای تار گفت
عشق وطن که روزن دلهای مردم است
از قندهارو و غزنه و هم تا تخار گفت
هرات باستان و فراه تا کرانه ها
تا سرزمین شاهِ ولایت ، مزار گفت
پنجشیر و پکتیا و سمنگان و نوبهار
وزلوگروگرشک سخن ازگلبهار گفت
استالفش صفای دلِ انگیر میهن است
پغمان وغرقه را همگی زرنگار گفت
انصاری اش به شهر هری همدمی بود
از همدلانِ جامی و بهزاد هزار گفت
شهر هرات که مکتب اهلِ ولاء بود
از اولیای دین خدا(ج) زان دیار گفت
انگوررنگ رنگ هرات راچشیدورفت
از قندهار با دلِ خونین انار گفت
از لاجوردِ دره ِ آزاده گان سخن
از میوه های سردچمن ننگرهار گفت
از توت و میوه های زمستان حکایتی
بر دسته دسته مردم آزاد تبار گفت
از کابل و ز گلشن بابر سخن براند
وز کارتهِ سخی و مزار بار بار گفت
ازکوچه های غزنه وفرهنگسرای شرق
از غزنوی و اهل سخن اعتبار گفت
از هر طرف ز میهن آزاده گان سخن
بر مردمان کٌلِ جهان این شعار گفت
ما رهروان مکتب حقیم با خبر
باجان ودل « بشیر» خبرازانتصارگفت
قیوم بشیر
دیدگاه بگذارید