در فقدان استاد شهید عزیزالله « مبشر»
در فقدان استاد شهید عزیزالله « مبشر»
قیوم بشیر
ملبورن – استرالیا
چهارم می ۲۰۱۲میلادی
پانزدهم ثور ۱۳۹۱ خورشیدی
خاک کشورم امشب رنگ دیگری دارد
هر طرف بخون خفته تازه پیکری دارد
زآتش نفاق و کین آه و ناله می بارد
کودک و زن و مردش دیده ای تری دارد
آری ! با کودتای منحوس هفتم ثور ۱۳۵۷ خورشیدی که آغازی بود برای اشغال کشور عزیز ما توسط ارتش سرخ شوروی و به وجود آمدن جو اختناق و خفقان آور بر سرزمین ما ، جنبش های خود جوش مردمی تشکیل یافته ، دست به قیام زده و به مبارزه علیه استبداد و بیدادگری پرداختند . مقاومت سرسختانهء نیروهای آزادیبخش در سرتاسر افغانستان شدت گرفت و بیش از یک ونیم میلیون انسان جان های عزیز شانرا دراین راه فدا نمودند . در میان این فداکاران و جانبازان قهرمان یکی نیز استاد شهید عزیزالله مبشر بود که با تلاش های پیگیر و سازمان یافته به مقاومت در مقابل نیرو های مستبد و مزدور اجنبی پرداخت تا بالاخره جان عزیزش را دراین راه فدا نمود.
آری ! استاد شهید عزیزالله مبشر در سال ۱۳۲۷ خورشیدی در یک خانوادهء بی بضاعت ومؤمن دیده بجهان گشود که اورا عزیزالله نام نهادند. پدر مرحومش همت علی نام داشت که در تربیهء سالم فرزند دلبندش سعی فراوان بخرچ داد و او را در سن ۶ سالگی شامل مکتب نمود.
عزیزالله مبشر در حالیکه هنوز پانزدهمین بهار زنده گی اش را سپری ننموده بود دست اجل سایهء پدر را از روی سرش گرفت و با مرگ پدر مسئولیت سرپرستی فامیل بدوش او افتاد و ناگزیر نصف روز را برای امرار معاش کار مینمود و نصف دیگر روز را به تحصیل می پرداخت.
شهید مبشر از لیسهء مرکزی امام صاحب کندز فارغ التحصیل شد و نسبت معاذیری نتوانست به تحصیلاتش در پوهنتون ادامه دهد تا اینکه در سال ۱۳۵۱ شامل دارالمعلمین عالی کندز شده و در پایان به حیث استاد در لیسهء مرکزی امام صاحب مقرر گردید و ایفای وظیفه می نمود.
شهید مبشر که با جمعی از جوانان روشنفکر و همدوره اش برای مبارزه با افکار و ایدیالوژی مارکسیستی حلقهء مبارزاتی را تشکیل داده بود در سال ۱۳۵۵ توسط رژیم استبدادی داود دستگیر و روانهء زندان دهمزنگ گردید. بعد ها او را به اتهام قیام سال ۱۳۵۳ افسران اردو به زندان پلچرخی کابل انتقال دادند. پس از رهایی از زندان در سال ۱۳۵۷ و در جریان مبارزات افتخار آفرین مردمی به شمولیت در حزب حرکت اسلامی افغانستان در آمد. مدتی را بحیث مسئول فرهنگی در شهر کابل ایفای وظیفه نمود و سپس عازم ایران شده و نخست بحیث مسئول فرهنگی حرکت اسلامی در دفتر زابل تقرر یافت و بعدآ بحیث مسئول کل دفتر زاهدان کار می نمود . پس از آن مدتی بحیث معاون شورای عالی در داخل کشور مقرر شد و همزمان عضویت شورای مرکزی و عضویت شورای سرپرستی شرطه الخمیس را در ایران بدست آورد تا اینکه در سال ۱۳۶۵ در جمع هیئتی با همراهی حضرت حجت الاسلام ساجدی از طرف شورای مرکزی حرکت اسلامی افغانستان به داخل کشور اعزام گردید تا اینکه بتاریخ ۱۴ ثور ۱۳۶۶ در جریان مأموریتش توسط نوکران روسی جام شهادت را سرکشید و به دیدار معبود شتافت .
بلی ! امروز در فقدان از دست دادن انسانی قرار داریم که ۲۵ سال قبل جان شیرینش را فدای مکتب ، کشور ومردمش نمود تا انقلاب اسلامی مسیر درستش را بپیماید و به سرمنزل مقصود برسد ، اما دیدیم که متأسفانه با سقوط رژیم منحوس وخود فروختهء کابل و تشکیل نخستین دولت مجاهدین در کشور نه تنها درد های مردم ما پایان نپذیرفت ، بلکه آغازی بود برای درد ها و زخم های چرکین و ناسور دیگرکه متآسفانه هنوز هم به شدت و حدت خودش ادامه دارد ، شهدای ما برای این جان نباختند که عده ای به مقام و رتبه های حکومتی برسند و همه چیز را به فراموشی سپرده و بجای دفاع از خون های پاک شهدائ عزیز ما ، در عمل پا روی خون هایشان بگذارند. نمیدانم چه کسی پاسخگوی این همه خون های به ناحق ریخته شده در سرزمین افغانستان خواهد بود؟ آیا جنگ های ویرانگر و تباه کن پس از سقوط رژیم کمونیستی در افغانستان و ریختن خون های بسیاری در نقاط مختلف کشور توسط آنعهده از کسانی که بنام اسلام به جنگ و خونریزی ادامه دادند را چگونه میتوان توجیه نمود؟ملتی که بزرگترین دشمن دین روس نابکار را توا نست به زانو در بیاورد چرا اینچنین هدف نامردانی قرار بگیرد که با نام اسلام و مسلمان کاری را انجام دهند که با تآسف مردم ما در چنین شرایط سخت و دشواری قرار بگیرند که مجبور شوند بگویند خدا کفن کش سابق را بیامرزد !
قیوم بشیر
ملبورن – استرالیا
پانزدهم ثور ۱۳۹۱ خورشیدی
و اینهم فرازی از وصیت نامهَء استاد شهید عزیزالله مبشر خطاب به هموطنانش :
و تو هم ای خواهر و ای برادر!
دیدگاه بگذارید