۲۴ ساعت

01 اکتبر
۱ دیدگاه

خزان

تاریخ نشر  سه شنبه ۱ اکتوبر ۲۰۱۳ هالند

محمد اسحاق " ثنا "

محمد اسحاق ” ثنا “

خزان

محمداسحاقثنا

ونکوور،کانادا

***

بادخزان وزید وچمن بینقابشد

گل زرد شد ز باد خزانی تراب شد

باد از کمین چو تیر رسید بر نهال باغ

در تاخت و تاز فتنه گری کامیاب شد

افسرده شد عروس گل از جور مهرگان

بلبل از آن در آتش هجران کباب شد

از چشم عندلیب روان خون چو آبشار

تا اینکه قلب خسته ی بیچاره آب شد

قمری به یاد سرو سهی نوحه سر نمود

نالید و در فغان شد و در پیچ و تاب شد

رفت از حریم خانه ی ما مرغ انجمن

از داغ و درد سینه یاران کباب شد

ای نوجوان به سبزی عمر جوان مناز

بنگر خزان رسید درخت بی نقاب شد

باغ و چمن به جامه زربفت سر به سر

این وضع دید حال ثنا هم خراب شد

محمداسحاقثنا

ونکوور،کانادا

 

یک پاسخ به “خزان”

  1. admin گفت:

    استاد محترم و گرامی آقای ثنا ، زیبا سروده اید . قلم تان رساتر باد. موفق وکامگار باشید. مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما