۲۴ ساعت

13 اکتبر
۱ دیدگاه

” شامِ سپید “

   تاریخ نشر شنبه ۱۳ اکتوبر ۲۰۱۲ هالند 

  شریف حکیم

فبروری۲۰۱۲

سیدنی – آسترالیا

شریف حکیم

شریف حکیم

” شامِ سپید “

*****

با دلِ تنگ و غمین

نقشِ یخ بسته بدیوار منم

می گریزد ز کف دستانم

نفسِ آخَرِ گرمای تنم

 

خانه دلتنگ و هوا دلگیر است

شهر پوشیده سپید

خفته در دامن یک عالمِ برف

شاخۀ خشک سپیدارو تنِ خستۀ بید

 

آسمان آبیی چشماش ندارد رنگی

کودکی نیست پراند به هوا کاغذِ رنگینش را

یا که از خانه بَرَد بر لب بام

گدیی کاغذی و چرخۀ چوبینش را

 

کوچه خاموش و نوای دل تنگ است خموش

باد شلاق زنان ، سینه کوبد به درِ خانۀ من

بجز از آتش نیم جانِ اتاقِ سردم

گوشۀ گرم دیگر نیست به ویرانۀ من

 

لحظه ها خسته و کُند

میگذشتند درین شام سپید

دست یخ بستۀ شب تا دم صبح

از بر و دوش سپیدار گُلِ پنبه بچید

شریف
 

یک پاسخ به “” شامِ سپید “”

  1. شهلا ولیزاده گفت:

    خدا را شکر که من همراهء دارم در سرزمین سپیدیهای شعر،مؤفق باشید!

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما