بازگشت
نـوشتـه : سمیع الدین افغانی
باز گشت
داستان کوتاه
تاریخ نشر یکشنبه – ۲۹ عقرب ۱۳۹۰ – ۲۰ نوامبر ۲۰۱۱
نسیم از خانه جاوید شان برامد، موترش را چالان کرده و به جاده عمومی داخل شد وبعدا درنزدیکی مغازه ی برک ګرفت ،میخواست از مغازه چیزی بخرد ، ناګهان متوجه شدکه نادیه ازطرف مقابل اومی اید، نسیم هیچ منتظری این حالت نه بــــود وفکر میکرد در عــــالم خیال نـــادیه را میبیند، حالتی عجیبی برایش رخ داد، با خود ګفت :
نادیه و اینجا ، عجیب است ؟
نادیه نیز از دیدن نسیم خوش شد وبعد از احوال پرسی به نسیم ګفت :
ما با فامیل مان به اینجا امده ایم ، پدرم به اینجا جهت اجرای وظیفه رسمی امده است.