تاریخ نشر یکشنبه ۲۳ دسامبر ۲۰۱۲هالند

« سودای کابل »
شریف حکیم
دسمبر ۲۰۱۲ سدنی
*****
من بودم و نسیمِ دل انگیزِ ساحلی
دنبال یک بهانه که خالی کنم دلی
آنجا ز درد و غصه و ماتم اثر نبود
لیکن مرا هزار غم و درد و مشکلی
بگذشتم از کنارۀ دریا و موج مست
گه پا بروی آب و گهی دست در گِلی
دستانِ نرم باد و خم زلف شاخه ها
چون شانۀ که صاف کند موجِ کاکلی
در بیشه های دورِ اُفق دستِ آفتاب
افتاده در گلوی فلک همچو قاتلی
خون میچکد ز دامن رنگین آسمان
دریاست در جنون و ندارد تحملی
عزمِ سفر نموده مگر دخترِ سپهر
بر بال های طاهر شب بسته محملی
چنگی به دل نمی زندم ساحلی دِگر
شاید مرا به سر زده سودای کابلی
شریف حکیم
دیدگاهتان را بنویسید