۲۴ ساعت

30 ژانویه
۱ دیدگاه

با احد در لحدِ تنگ 

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۱ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی  ۳۰  جنوری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

مخمس بر غزل ناب و عرفانی مرشدنا محبوب یزدانی غوثِ ثقلین حضرت سیدنا محی الدین سید عبدالقادر گیلانی قدَس اللهُ سرِ العزیز :

سیّد و سلطان فقیر و  خواجه  مخدومِ ولی

پادشاه ها شیخ  مولانا ، محی  الدین جلی

گرد  ما ، ننشست  جز در  دامنِ  زلفِ  بتان

هر کجا بینی ، پریشان با پریشان آشناست

( بیدل رح )

 با احد در لحدِ تنگ 

نظرِ  لطف  بکن ، بر من و  غمخانهء ما

جز غم و   درد ،  نکردند  به  پیمانهء ما

همه دانند  ، ازین قصه  و  افسانهء ما

“بی حجابانه  در آ ، از  درِ کاشانه ء ما

که کسی نیست ، بجز دردِ تو در خانهء ما”

جسمِ افسرده بوّد ، دوش برین شانهء ما

بلبلِ زارم   و ، در  گِرد  درش  دانهء ما

سوزِ هجران و، غمِ عشق در  این لانهء ما

” گر بیایی  ، بر سرِ  تربتِ   ویرانهء ما

بینی از خون جگر ، آب شده خانهء ما”

رُخ متاب سوی دگر ، بر منِ مسکین بنمای

من گدایم به دَرِ خانهء تو ، گو که درای

که دگر چاره  ندارم  ، تو بجز  رهنمای

“فتنه انگیز مشو ، کاکلِ مشکین بگشای

تابِ   زنجیر   ندارد ،   دلِ   دیوانهء ما”

خاک ما تربت ما ، منزل ما است تراب

   به قضا و قدر ات ، هست یقین ای جناب   

منشان   بر  دَرِ د یگر ، که ندارم ثواب

” مرغِ باغِ  ملکوتیم ،  درین دیر خراب

می شود نورِ تجلای  خدا ، دانهء  ما”

بنمای رُخ ، که بیتو نبوّد روی نیکوست

مونس و همدم و، همیار همیش چون تُست

به صراحت چو بِگویم ، همه هستییمَ اوست

“با احد در لحدِ تنگ ، بِگوییم که دوست

آشنایم    تویی   ، غیر  تو بیگانهء ما”

گر بِپرسند مرا ، از دَرِ عشق دین تو چیست

گویم آنرا که بجز من ، دگری مسکین نیست

جان دهم بهر احد ، عشق مرا یکرنگیست

“گر نکیر آید و ، پرسد که بِگو رب تو کیست

گویم آن کس ، که ربود این دل دیوانهء ما”

مدعی خواست ، که هر نالهء ما بیهوده کرد

در پی غفلتِ ما ، دام و ددی قاعده کرد

جمله را از پی تهمت، چنان دبدبه کرد

“منکرِ نعرهء ما کو ، که بما عربده کرد

تا به محشر شنود، نعرهء مستانهء ما”

هر چه از دوست رسد ، بهر دلم آن نیکوست

بوی عطرش بمشامم ، برسد آن خوشبوست

هر چه خیری برسد ، بنده بِداند که از اوست

” شکرِ لِله که نمرُدیم و ، رسیدیم  بدوست

آفرین باد  برین ،  همتِ  مردانهء ما”

شب و روز سینهء من ، بهر خیالش میسوخت

قلبِ خونین جگرم ، بهر کمالش میسوخت

سوخت زرغون بخدا در همه حالش میسوخت

” محی بر شمع ، تجلای جمالش میسوخت

دوست می گفت ، زهی همتِ مردانهء ما”

الحاج محمد ابراهیم زرغون

۲۷ جنوری ۲۰۲۵ میلادی

اسلو – ناروی

 

یک پاسخ به “با احد در لحدِ تنگ ”

  1. admin گفت:

    جناب حاجی صاحب استاد زرغون عزیز مخمسی بسیار زیبایی را قلم زدید ، قلم زیبای تان را می ستایم.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما