۲۴ ساعت

09 فوریه
۳دیدگاه

مخمس بر غزل استاد شهریار شاعر شهیر ایران

تاریخ نشر: جمعه ۲۰ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۹ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 مخمس بر غزل استاد شهریار

شاعر شهیر ایران

به عمرم جستجو کردم  که یابم کامرانى  را
ندیدم غیر  اندوه من نشاط و شادمانى  را
برانداخت  چرخ گردون صد بلای ناگهانى را
جوانى شمع ره کردم که جویم زندگانى  را
نجستم  زندگانى را و گم  کردم  جوانى  را

دریغا رفت جوانی ام  به پیری دربدر گردم
کجایی ای جوانی تو، که با تو همسفر گردم
به هرکاری نهم من رو به آن کارش ظفرگردم
کنون  با  بار  پیرى  آرزومندم  که بر گردم
به  دنبال   جوانى  کوره  راهٌ  زندگانى  را

میان بستم به بزم یار غلام و برده را مانم
به عشق او وفا دارم نمک  پرورده را مانم
مرا دام هوس پژمرد و دل افسرده را مانم
بیاد یار  دیرین  کاروان گم  کرده  را مانم
که شب درخواب ببیند همرهانِ کاروانى را

انیس و غمگسار و مونس و اى مهربان دل
به کس کى میتوان گفتن ز اسرارِ نهانِ دل
حدیثِ شور و شیدایى و فریاد و فغانِ دل
سخن با من نمی گویى الا ای همزبانِ دل
خدایا با کى گویم شکوهٌ  بى همزبانى را

لقاى  ناب  جانان کو که یار مهربان دیده
بگو آن عیش دوران کو،که آن شیرین زبان دیده
کجا دیدید عاشق را که از عشقش امان دیده
نسیم زلف جانان کو، که چون برگ خزان دیده
به پاى سرو خوددارم هواى جانفشانى را

خردهرجا که لافد بهره دارد ازصفاى جان
صفاى دل اگر خواهى بنگر در حیاى جان
تن آدم شریف گراست باشد در بقاى جان
به چشم آسمانى گردشى دارى بلاى جان
خدا را بر مگردان  این   بلاى  آسمانى را

مرا یار وحبیب و یاور این همزبان  گفتن
کجا مانند شعر شهریار شعرى توان  گفتن
جلال شعر نکویش را به اوج آسمان  گفتن
نمیرى شهریار ازشعر شیرین و روان گفتن
که  از آب  بقا جویند  عمر جاودانى  را

سید جلال على یار

۸ فبروری ۲۰۲۴

 ملبورن آسترالیا

28 ژانویه
۲دیدگاه

مخمس بر غزل عارف و بیدل شناس مرحوم استاد عبدالعزیز مهجور (رح)

تاریخ نشر: یکشنبه ۸ دلو ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۸ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – سندیاگو – کلیفرنیا – امریکا

مخمس برغزل  عارف و بیدل شناس

مرحوم استاد عبدالعزیز مهجور« رح »

ما درد و غم و  محنتِ پیهم کشیده ایم

از مردمان ظالم و بی رحم کشیده ایم

چون ماتمی به ماۀ  مُحٓرم کشیده ایم

در  روزگار  رنج  دو  عالم   کشیده ایم

بار گران به دیده ای پر نم  کشیده ایم

 

کارجهان و جمله جهان است درد سر

باید بیرون رویم  ازین  ورطه ای  پسر

گرقصر وجاه ومسندی سازیم زسیم و زر

گر آسمان  شویم  غباریست  در نظر

ورخاک گشته ایم بدل غم کشیده ایم

 

ما  دشمن  دیرینۀ خویش  را  نیافتیم

بسیار  جستجو  و  پی   او   شتافتیم

رستم صفت به معرکه ها چون بتاختیم

سهراب وار سینه به خنجر شگافتیم

خطی به نوشداروی رستم کشیده ایم

 

آن یار بسوی ما بدلِ رحم ندیده است

افزون نخواسته ایم وحتی کم ندیده است

در شادی و طرب و به ماتم ندیده است

گاهی بسوی ما به غلط هم ندیده است

درحسرت نگاه چقدر غم کشیده ایم

 

اسلوبِ راۀ عشق بسی جانسپاری است

پاداش این عقوبت از آن زخم کاری است

آبِ جبین خجلتی بی پرده داری است

عصیان هرکجا که بود شرمساری است

گر در بهشت  چهره ای آدم کشیده ایم

 

بی روش دورِ زندگیم در ندامت است

گرسربه تیغ یار نهم جان سلامت است

مهر و وفا مسند و جای کرامت است

بیدوست لحظه های  فراقش قیامت است

یعنی نفس به غصه چو ماتم کشیده ام

 

هرگز به تو مباد دمی بغض و کینه ام

من مرغ بامِ عشقِ تو و  دانه چینه ام

جلال چنین گُزید که  ترا شد  گزینه ام

مهجور داغِ حسرتی سر زد ز سینه ام

آه از  دلِ  شکسته  دمادم  کشیده ام 

سید جلال علی یار

جنوری ۲۰۲۴ میلادی

ملبورن – آسترالیا

03 ژانویه
۱ دیدگاه

مخمس بر غزل انوری ابیوردی

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۳ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۳ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

مخمس بر غزل انوری ابیوردی

ترکِ  مرا   نمودی   و   مطرود  برفتی
غم بر سر غم  بر سرم   افزود برفتی
سوختم  به  داغ  آتش  نمرود  برفتی
ای دیر به دست آمده بس زود برفتی
آتش زدی اندر من و چون  دود برفتی

ای  بهترینِ   دورِ  زمان   دیر   رسیدی
حالا که قدم گشته کمان  دیر رسیدی
گشتم ز پی ات بس نگران دیر رسیدی
چون   آرزوی  تنگ‌  دلان  دیر  رسیدی
چون دوستی سنگ‌ دلان  زود  برفتی

ای  آرزوی  عشقِ   من  و  حاصلِ من
جز تو به برم  نیست  کسی  قابلِ من
چندان که دلم بردی تو ای خوشگِل من
زان پیش که  در باغِ  وصالِ  تو دلِ من
از   داغِ   فراقِ    تو   برآسود    برفتی

نا شکوه کنان از منی دلشاد بجستی
دانم که مرا کرده یی  بر باد   بجستی
دلرا  بدام  فگندی  چو  صیاد  بجستی
  نا گشته من  از بندِ تو   آزاد  بجستی
ناکرده  مرا  وصل  تو   خشنود  برفتی

ای وای غمی به سینه ام اندوخته کردی
من را به زیر ساطور  غم  کوفته کردی
صبر از کفم  پرید  و  بر افروخته  کردی
آهنگِ  به  جانِ  منِ   دلسوخته  کردی
چون در دل من  عشق  بیفزود  برفتی

سیدجلال علی یار

ملبورن آسترلیا

اول جنوری ۲۰۲۴

22 دسامبر
۱ دیدگاه

ماجرا

تاریخ نشر: جمعه ۱ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۲ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

ماجرا

ای  از دلم  برون  شده  رفتی  کجا شدی

 دل را به غم گذاشتی و از دل جدا شدی

 من بی تو همنشین غم و دردو محنت ام

چه دیده یی  زما  که چنین  در جفا شدی

بودم ترا شفیق  و  انیس و  ز جان  حبیب

 راستش بگو چگونه  ، چرا بی‌ وفا شدی

بارِ غم  فراق  تو  را  می کشم  به دوش

 باری  بگو  تو  آفتِ   جانم    چرا    شدی

 تا کی کمر به کشتن من بسته  می کنی

 جانا چرا  تو  دست به  این  ماجرا شدی

 بیگانگی  نمودی  و  با    طرزی    دیگری

 دیدم که  با  رقیب   خودم   آشنا  شدی

 سودای  این  جهان   بگذار  و  گذر از ان

 سوداگرم   چرا  و  چگونه  سودا  شدی

 نقشی خیالِ  روی  تو در  سر مرا  هنوز

 کی میروی ز دل که تو  در دل  بقا  شدی

سیدجلال علی یار

  ملبورن – آسترالیا

۱۸ دسامبر ۲۰۲۳

 

 

 

19 دسامبر
۲دیدگاه

مخمس بر غزل وحشی بافقی

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۸ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 مخمس بر غزل وحشی بافقی 
تداوی می نکرد تأثیر ، دوا هم بی  اثر امشب
نه دردم را حکیم دانست و نی هم داکتر امشب
مگر عمرم  به  آخر  آمد  و  دارم سفر امشب
ز شب های دگر دارم تبِ غم  بیشتر  امشب
وصیت می کنم باشید از  من  با خبر  امشب 
مگر شبهای آخر است و  عمرم میشود باطل
شما ای دوستان از من نگیرید یک قدم  فاصل
که دارم ترک این دنیا و هستم رهروی  قافل
مباشید ای رفیقان امشبِ ، دیگر ز من غافل
که ازبزمِ شما خواهیم بردن درد سر امشب 
نفس از بهر رفتن نیک ساهر شد که می بینم
همانا حس نمودم مرگ قاهر شدکه می بینم
امیدم قطع گردید ، یأس باهر شدکه می بینم
مگر در من نشان مرگ ظاهر شد که می بینم
رفیقان  را  نهانی آستین  در چشم  تر امشب 
نه تخت و جاه وفا کرد برسلیمان و نه مُلک بر جم
ضمیرِ باطنِ  تانرا فرا می  خواند ، امشب غم
چراغ عمرمن ای دوست خاموش می‌شود کم کم
مکن دوری  خدا  را  از  سر  بالینم  ای  همدم
که من خودرا نمی بینم چو شبهای دگر امشب 
مرا کاری نخواهد  بود  با  رخسار  سیمین تن
که خود اختیار خود دارد آن  دلدار  سیمین تن
خدا حافظ نگفت جلال رود  از شار سیمین تن
شرر در جان وحشی زد غم آن یار سیمین تن
زوی غافل مباشید ای رفیقان تا سحر امشب 
سیدجلال علی یار
 ملبورن –  آسترالیا 
لغات:  ( ساهر ) بیدار . 
 ( قاهر ) چیره و غالب 
( باهر ) آشکار ، هویدا و روشن
27 نوامبر
۲دیدگاه

حال و ماضی

تاریخ نشر : دوشنبه ۶ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۷ نوامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

  حال و ماضی

هی گذشت سالِ دگر با درد و غم ها ساختیم 

ما ندانستیم  که  چه  بردیم  و  چی ها باختیم 

در قمار زندگی  دور کرده ایم  هستی  خویش

آنچه  بردیم  یا   نبردیم   لیک   پس   پرداختیم

ظالمی  رفت  و   ظالم  تر  از  آن  شد   رویکار

ای دریغا !   حادثات   این    جهان    نشناختیم 

أمد و شد حال و  ماضی  دست  ما  هرگز نبود

حکم  دیگر  است  اینجا ، ار  چه  ما   پرداختیم

پیر گردیدیم    و   تا     اکنون    دیگر   آزاد  نییم

گر چه  با  سران  عالم   در  معرکه  ها  تاختیم

گاه  روس آمد  و  گاهی   آمریکا   در  ملک  ما

با همه این دو  جهانخوار سوختیم  و ساختیم 

ملک  ما  در کام  هر خار  و خسی  افتاد  و ما

خوب می دانستیم و خود ،  بی خبر  انداختیم

از  محبت   دم   زدیم    اما   به    یکدیگر   عدو

ساز   ارزش‌   های  معنا   کی   کجا   بنواختیم

 سیدجلال علی یار

 ملبورن –  آسترالیا

نوامبر ۲۰۲۳

01 فوریه
۲دیدگاه

سفر کردن

تاریخ نشر چهار شنبه ۱۲ دلو ۱۴۰۱– اول فبروری ۲۰۲۳ هالند

جان من باز برایت چیزی گفتن دارم

بشنو از من که از کوی تو رفتن دارم

ادامه نوشته…

31 ژانویه
۳دیدگاه

( هوای خوبشتن )

تاریخ نشر سه شنبه ۱۱ دلو ۱۴۰۱– ۳۱ جنوری ۲۰۲۳ هالند

حیف بگویم از برای خویشتن
گم شدم من در سرای خویشتن
07 نوامبر
۱ دیدگاه

( حیرت خیال )

تاریخ نشر دوشنبه  ۱۶ عقرب ۱۴۰۱– هفتم  نوامبر  ۲۰۲۲ هالند

به حیرت در خیالِ او چنانم بیقرار امشب
ز خود رفتم برون یکدم شدم دیوانه وار امشب
26 اکتبر
۲دیدگاه

(مخمس بر غزل حضرت حافظ شیرازی رح )

تاریخ نشر چهارشنبه  چهارم  عقرب  ۱۴۰۱–  ۲۶ اکتوبر  ۲۰۲۲ هالند

( مخمس بر غزل حضرت حافظ شیرازی رح )
عشق دنبال من است تا که دهد بربادم
شکوه بسیار کنم می نه کشم فریادم
03 سپتامبر
۳دیدگاه

( عقیق ناب )

تاریخ نشر شنبه ۱۲  سنبله ۱۴۰۱– سوم  سپتامبر  ۲۰۲۲ هالند

چشم دلت به سوی مَنت وا کنی نشد
یعنی که دلبرانه تماشا کنی نشد
18 آوریل
۲دیدگاه

( مناجات )

تاریخ نشردوشنبه  ۲۹ حمل  ۱۴۰۱ – ۱۸ اپریل  ۲۰۲۲ هالند

یارب به خطایی تو تباهم نکنی
از دودِ گناهی رو سیاهم نکنی
12 آوریل
۲دیدگاه

( نور درخشان )

تاریخ نشر سه شنبه  ۲۳ حمل  ۱۴۰۱ – ۱۲ اپریل  ۲۰۲۲ هالند 

دل هر چه فراموش کند یاد تو دارد
هر روز و شبی ناله و فریاد تو دارد
04 مارس
۱ دیدگاه

( یاغی عصر )

تاریخ نشر جمعه  ۱۳ حوت ۱۴۰۰ –  چهارم  مارچ  ۲۰۲۲ هالند

بسی طالع ما نا سازگار است
که دولت دست جاهل آشکار است
13 فوریه
۳دیدگاه

( ماتمسرای وطن )

تاریخ نشر یکشنبه  ۲۴ دلو ۱۴۰۰ – ۱۳ فبروری  ۲۰۲۲ هالند

( ماتمسرای وطن )
بگو چگونه کنم وصفِ ماجرای وطن
که خونِ دیده بریزم من از برای وطن
28 اکتبر
۳دیدگاه

( سنده پیر )

تاریخ  نشر پنجشنبه  ششم  عقرب  ۱۴۰۰–  ۲۸  اکتوبر ۲۰۲۱ هالند

چهره ی بابای ملت بر همه خندید و رفت
لعنت و نفرین هرآنچه بوده است نشنید و رفت
01 اکتبر
۴دیدگاه

( مجنون بید )

تاریخ  نشر جمعه نهم  میزان  ۱۴۰۰–  اول اکتوبر ۲۰۲۱ هالند

دلِ صد پاره دارم مرهمش کو
طبیب بزم عشق و همدمش کو
26 سپتامبر
۲دیدگاه

۲۴ ساعت مشعل تابان ادب و فرهنگ …

تاریخ  نشر یکشنبه  چهارم میزان  ۱۴۰۰– ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۱ هالند

۲۴ ساعت مشعل تابان ادب و فرهنگ

زبان فارسی دری را روشن و مشتعل نگه داشته است

 چهار دهمین سالروز سایت وزین ۲۴ ساعت را بشما و همه دوستداران شما و فرهنگیان عزیز تبریک و تهنیت عرض میدارم .

ادامه نوشته…

21 جولای
۲دیدگاه

( حال وطن )

تاریخ  نشر چهار شنبه  ۳۰ سرطان ۱۴۰۰ –  ۲۱ جولای ۲۰۲۱ هالند

( حال وطن )
بر خیز که وضع حال وطن بی قرار شد
بنگر سرورِ عید قربان در فرار شد
08 جولای
۲دیدگاه

( فکر صلح )

تاریخ  نشر پنجشنبه  ۱۷ سرطان ۱۴۰۰ –  هشتم  جولای ۲۰۲۱ هالند

برحال زار میهن خویش گریه سر کنیم
فریاد و آه و ناله از این بوم و بر کنیم
20 آوریل
۱ دیدگاه

( بار هجران )

تاریخ  نشر  سه شنبه  ۳۱ حمل  ۱۴۰۰ –  ۲۰  اپریل ۲۰۲۱ هالند

چه شد کز من بریدی نا گهانی
نهادی برگ و بارم در خزانی
09 ژانویه
۳دیدگاه

( طمطراق )

تاریخ نشر شنبه  ۲۰ جدی   ۱۳۹۹ –  نهم  جنوری ۲۰۲۱ هالند

زنده باشی دوست من اندر شقاقم ساختی
وعده گاۀ صلح داشتم بی میثاقم ساختی
22 دسامبر
۲دیدگاه

( هوای خویشتن )

تاریخ نشر سه شنبه  دوم  جدی   ۱۳۹۹ – ۲۲  دسامبر ۲۰۲۰ هالند

حیف گویم از برای خویشتن
گم شدم من در سرای خویشتن
08 دسامبر
۳دیدگاه

( آدمیزاد )

تاریخ نشرسه شنبه  ۱۸  قوس   ۱۳۹۹ – هشتم  دسامبر ۲۰۲۰ هالند
خدایا ما ترا خواهیم که تویی
که بر ما سال و ماه گردان نیکویی
24 نوامبر
۳دیدگاه

( خطاب به اشرف غنی )

تاریخ نشر  سه شنبه چهارم قوس   ۱۳۹۹ – ۲۴  نوامبر ۲۰۲۰ هالند
( خطاب به اشرف غنی )
من نگویم به تو که رهبر افغان باشی
همه در غصه و گریان و تو خندان باشی