۲۴ ساعت

25 جولای
۱ دیدگاه

خسرو و دوستانش

تاریخ نشر شنبه چهارم  اسد  ۱۳۹۹ –  ۲۵  جولای  ۲۰۲۰ هالند

خسرو و دوستانش

داستان

غلام حیدر یگانه

بیشتر وقت‌ها، مادر خسرو از بی‌ پروایی‌های او شکایت داشت. و کسی باور نمی‌کرد که او روزی رفتارش را تغییر دهد.

ادامه نوشته…

16 ژوئن
۱ دیدگاه

مسألهء عید

تاریخ  نشر شنبه  ۲۶ جوزا  ۱۳۹۷ –  ۱۶ جون  ۲۰۱۸–  هالند

مسألهء عید

محترم غلام حیدر یگانه

چیزی بگو که مسأله ء عید حل شود

ابر و هلال و شبهه و تأیید حل شود

ادامه نوشته…

07 آوریل
۱ دیدگاه

یکرقمی

تاریخ  نشر شنبه  ۱۸ حمل   ۱۳۹۷ –  هفتم  اپریل  ۲۰۱۸–  هالند

یک رقمی

محترم غلام حیدر یگانه

آشفته و عجیب، قلم یک‌ رقم شده

وضع عروض و قافیه هم یک‌رقم شده

ادامه نوشته…

08 مارس
۱ دیدگاه

حج همت و عاطفه

تاریخ  نشر  چهار شنبه ۱۸ حوت   ۱۳۹۵ – هشتم   مارچ  ۲۰۱۷  –  هالند

( اهدا به هشتم مارچ، روز فداکاران و زندگی‌آوران )

حج همت و عاطفه

محترم غلام  حیدر یگانه

 مدتی بود که می‌شنیدم خاله‌ خرامان را «حاجی‌خرامان» هم می‌گویند و این دو اسمی بودنش، ذهنم را سرگردان می‌کرد. نمی‌فهمیدم، که نام درستش، این است یا آن. البته، کودک بودم و آنقدر کوچک که حتی بعداً به کوچیدن خاله‌خرامان از قریهء«کاکری» (از روستاهای ولایت غور) به قریهء دور «شَخشَل» هم ملتفت نشده بودم. 

ادامه نوشته…

26 فوریه
۲دیدگاه

جمــال بــرف

تاریخ  نشر یکشنبه هشتم   حوت  ۱۳۹۵ –  ۲۶  فبروری  ۲۰۱۷  –  هالند

جمــال بــرف

محترم غلام حیدر یگانه

(۱)

نشست تا به کمـر باغ در قمـر از بـرف

و شام، غوطه زد اندر خُمِ سحر از بـرف

ادامه نوشته…

22 نوامبر
۲دیدگاه

پنج پاییزانه

تاریخ  نشر سه شنبه  دوم  قوس   ۱۳۹۵ –  ۲۲ نوامبر   ۲۰۱۶ – هالند

پنج پاییزانه

لندن ـ پاییز ۱۳۹۵

محترم غلام حیدر یگانه

دو سه روزه، ترانه درگرفته

زمین با صد بهانه درگرفته

ادامه نوشته…

19 مارس
۱ دیدگاه

نوروز، مکتب درایت و دادگری است

به پیشواز سال نو  و نوروز باستانی ۱۳۹۳

تاریخ نشر چهار شنبه ۱۹ مارچ ۲۰۱۴ هالند

Lente31

  نوروز، مکتب درایت و دادگری است

استاد  غلام حیدر یگانه

استاد غلام حیدر یگانه

استاد غلام حیدر یگانه

شگفت نیست اگر واژه ارجمند نوروز به لحاظ پویایی و وسعت معنا در هیچ یک از زبان های دنیا، همالی نداشته باشد. این نام دو هجایی، ولی، شگرف که گوهر فرازبانی یافته است؛ سراسر عالم و آدم را از آغاز آفرینش تا ظهور تمدن و تحقق بهشت در زمین، وا می نماید و همچان که گذشته را در اکنون، برمی انگیزد، اکنون را پیوسته به آینده مسعودی می راند که مدیریت و مسئولیت آن را به عهده انسان دانا، دادگر و هنرور نهاده است.

ادامه نوشته…

26 دسامبر
۲دیدگاه

ستایش ستارگان

تاریخ نشر پنجشنبه ۲۶  دسامبر ۲۰۱۳   هامبورک – آلمان

استاد غلام حیدر یگانه

استاد غلام حیدر یگانه

ستایش ستارگان

استاد غلام حیدر یگانه

لندن ـ ۱۳۹۲

****

ستاره زارِ جهان را مخوان ستاره ستیز

ستاره پروَرَد او و جهان: ستاره ستیز

ادامه نوشته…

10 ژوئن
بدون دیدگاه

مناجاتنـامه ی غور

استاد غلام حیدر یگانه

استاد غلام حیدر یگانه

 مناجاتنـامه ی غور

استاد غلام حیدر یگانه

صوفیه ـ ۱۳۹۱ ش

تاریخ نشر یکشنبه ۲۱ جوزا ۱۳۹۱ – ۱۰ جون ۲۰۱۲

به نام جهاندار غور آفرین

غریب آشنای غیور آفرین

جمیلِ جلیل و رفیق صمیم

سخنورز و روشن رای و مستقیم

ادامه نوشته…

28 آوریل
بدون دیدگاه

پولاد خوان

استاد غلام حیدر یگانه

استاد غلام حیدر یگانه

پولاد خوان

استاد غلام حیدر یگانه

صوفیه ـ ۱۳۹۰

تاریخ نشر شنبه نهم ثور ۱۳۹۱ – ۲۸ اپریل  ۲۰۱۲

مهمیز زن، سمند سیاه چموش را

دنیای شوربختِ حقیرِ خموش را

نان از قلم خورد بفضاحت، فلج­دهن

تف کن به روی شعر، خطِ خود فروش را

ادامه نوشته…

20 فوریه
بدون دیدگاه

راه خانه

راه خانه

استاد غلام حیدر یگانه

صوفیه ـ دلو۱۳۹۰

تاریخ نشر دوشنبه اول حوت ۱۳۹۰ –  ۲۰ فبروری ۲۰۱۲

استاد غلام حیدر یگانه

استاد غلام حیدر یگانه

ماکیان پیرزن در جستجوی غذا راهش را گم کرده بود و مدتی بود که دور از روستا تخم می گذاشت. او دیگر، روی آن ها می نشست تا چوچه ها بیرون بیایند. چوچه ها زنده شده بودند؛ گرمی بدنِ یکد یگر را حس می کردند و حتی صدای مادر خود را هم می شناختند.

یکبار هنگامی که ماکیان تخم ها را در زیر سینه اش شور می داد، یکی از آن ها غلت خورد و به جوی آبی که در نزدیکی جریان داشت افتاد. ماکیان، از دنبالش دوید؛ ولی نتوانست آن را بگیرد. آب، تخم مرغ را برد و او ناچار، به سوی بقیهء تخم ها برگشت و باز هم روی آن ها نشست.

تخم مرغ، مدتی بر روی آب شنا می کرد تا بالاخر به پای درختی خورد و شکست و چوچه از درون آن بیرون آمد.

ادامه نوشته…

02 نوامبر
بدون دیدگاه

سـرودِ سواران

استاد غلام حیدر یگانه

استاد غلام حیدر یگانه

غلام حیدر یگانه

صوفیه ـ پاییز ۱۳۹۰

سـرودِ سواران

آری؛ سرود، شهر و بیابان گریختند

از کوه و دشت، سنگر و میدان گریختند

از روستا گذشت گذرهای کشتزار

از شهر: باغ و برج و خیابان گریختند

ادامه نوشته…