۲۴ ساعت

آرشیو 'اشعار'

18 مارس
۱ دیدگاه

قاصدِ باران

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

قاصد باران !

قطــرۀ بـاران شدی سوی  گلستان شدی

سبـزه دمید پیش پات عطر بهاران شدی

ســرو تـرا سایه شد، یاسمن همسایه شد

اهــل چمن در رسیــد مژدۀ بستان  شدی

نــرگس مست وخمــار نــاز کنــد  بهریار

غنچه زند سربه باغ نخل شگوفان شدی

همــرهی بــاد صبـا رقص  کنان  میرسی

مژدهی ازطرب بلبل  خوش  خوان شدی

ابــر بــریــزد گهــر گشته  زمین  پـرثمـر

بـرهمه این خفته گان  قاصد باران شـدی

دور مــرو ازبــرم ، بلبـل  شعـــری تــرم

گاه بیـایی بــه  بـر گـاه  گــریــزان شــدی

باتــو “عزیزه” بــؤد شـاعـربــزم غــزل

تا که شنیدی زمن،این سخن حیران شدی

عزیزه عنایت

۱ مارس ۲۰۲۴

هالند

18 مارس
۱ دیدگاه

بهارِ دلها

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

بهار دلها 

رسیده    باز     بهارِ   دلها

آسمان رنگ   تازه ای دارد

می وزد باد ز  روی صحرا

بوی گل های    رُز  می آرد

دستِ  پُر مهرِ   هر   دلداده

گِره ای  بر چمن   می کارد

وندران جامِ گُل صبحگاهان

شبنم اش حُکمِ   صهبا  دارد

شاپرک رقص کنان روی گل

هرطرف شورِعشق می بارد

پروانه شیرین سخن

۲۸ حوت (اسفند)۱۴۰۲ خورشیدی

18 مارس
۱ دیدگاه

همای زندگی

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

همای زندگی

باری دیگر خواهمت  تا   انتهای زندگی

از تو دارم   کامرانی ، ای همای زندگی 

مهرِ آغوشِ  وفایت باز کن بر روی من

تا  کنم  من  شادمانی  از  بهای  زندگی

شاد باش و شادی میکن  ای تو امید دلم

تازه می سازد  مشامِ  دل  هوای زندگی

نورِ شمع روی زیبایت تجلی پرور است

جلوه ها داری به دل چون با حیای زندگی

من بهشت هرگز نخواهم تو بهشتی دیگری

بی نشاط است هر دو عالم بی شمای زندگی

گر بود عشق تو در هجران مرا تأثیر گذار

میکشم بر دوش جان باری سزای زندگی

در بهار زندگی از غنچه سر آری چو گل

می کنم قربان سرت ، سر تا پای زندگی

بسکه دل درسینه میسوخت داغ حسرت دلبرا

هر نفس در سینه گیرد از  جفای زندگی 

زندگی سهل است گاهی میشود دشوار ولی

می رسد آخر به پایان این صدای زندگی

سید جلال علی یار

 ملبورن –  آسترالیا

هفدهم مارچ ۲۰۲۴

 

 

18 مارس
۳دیدگاه

مبارک سال نو

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

مبارک سال نو

بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد

دم افـراطیت تـوفـان وحشـت در چمان دارد

نـیـــامـد آرشـی تـا نـاوکـی در چـلـه انـدازد

هـزاران تیر زهـرآلـوده ظالـم درکمان دارد

حضورِگلرخان ممنوع بُوَددرجشن نوروزی

شکایتنامه هـا نـرگس به پیش ارغـوان دارد

به روز سیزده یارب سبزه ها در کجا پرتیم

که شلاق جهالت ضربه بر فـرق زنان دارد

نـوای نـالۀ نی در نـیـسـتان وطـن خـامـوش

زقعر محبس تاریک شب مطرب فغان دارد

نـدارد بلـبـل و گل در گلـسـتان وطـن جـایی

دل صد پاره و خـونین از خار خـسـان دارد

به روی دختران دانشگه ومکتب شده مسدود

درین دنیا کسی این‏سان ظلمی برجوان دارد

کتاب وخامه وعلم و هنر از رونق افتادست

که افراط و ستم شمشیر خونین ارمغان دارد

ز جـور و وحـشـت حکّام ظالـم مادر تـاریخ

هزاران کاردخون آلوده درهراستخوان دارد

چه میلافـد بـه ظاهـر از جـهاد ضـد امریکا

به پـیـش دالـر چـرکین سـر بـر آسـتان دارد

بـنازم مـیـلـۀ نـوروز و جـشـن بـاسـتـانی را

که در افکار مـردم خـاطر گـوهرنشان دارد

نگردد پاک از ذهـن تـمـدن جشن نـوروزی

مبارک سال نو را مردوزن گرد جهان دارد

گل سرخی زنـد بر زلف مشکینش اگر دلبر

چـو داغ لاله هجـران در دلـم آتشفشان دارد

به لـوح خاطـرات ما کنون تصویـر دیداری

هوای شوقوصل وزندگی را جاودان دارد

به سال نو اگر با وعـده یی از دل کند یادی

نـشـاط محـفـل ما مهــر و مـاه آسـمان دارد

رسول پویان 

۱۷ مارس ۲۰۲۴ 

18 مارس
۳دیدگاه

آشفتگی ها

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

آشفتگی ها

                                                                                          به استاد لطیف ناظمی                        

آشفتگی هام را در سبدی ریخته ام

دانه دانه برنخش بکش

و بر دیوار خاطراتت بیاویز

سبد من پر از قصه های هزاران هزاره است

من از شهری میام که

هزاران باغ داشت

ودر هرباغش

هزاران درخت پر نوربود

و در هر درختش

هزاران شاخه ای پر از غروربود

و در هر شاخه اش

هزاران شگوفه ای دلباخته همچوحور بود

و در زیر هر شگوفه

جویباری به  شفافی بلور بود

و آسمانش پر از بلبلان خوش صدا

و زمین هاش سبز

و کوهاش با شکوه همچوطور بود

آری باغ من خانه خدایان عشق بود

و دلبستگان عاشق

وپرازقصه های

من و تو و دوستان دور بود

و در این شهر پر آرزو

در ها باز و نغمه ها ساز

و شادی ها انباشته از سرور بود

و دلهای مان با آتش مهر همچو تنور بود

و صفای دوستی ها

چه عاشقانه و درحضور بود

و امروز باغ از هم پاشیده

درختان را طوفان غم از جاکنده

بلبلان از شاخه ها پریده

جوب ها خشکیده

و قصه های من و تو

از یاد ها رفته و بدست فراموشی سپرده

و صدای عشق

در قبرستان مرگ تا ابدیت در خاک تیره خفته

اما من و تو

در این غربت سرا

هنوز پاسداران باوفا

و متولیان دلباخته ای آن باغ

و ایمان ما به باغ عاشقانه است

و قصه های مانصمیمانه است

و امروز

در حجم یک عمر استوار

و دلهای در انتظار

با صفا های دیرینه

و قصه های پارینه

به باغ عمر نوح بخشیده ایم

و تا آخرین نفس ها

زنده اش میداریم

تا در فردا ها

ازیاد ها نرود

و در اطاق سرد تنهایی نمیرد…

هما طرزی

۱۴ جنوری ۲۰۲۴

نیویورک

18 مارس
۱ دیدگاه

آمد بهار

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

 آمد بهار

 آمد بهار  و سبز  نشد  لاله زار من

شاید بهار  دیگر   نباشد   بهار من

آمد بهار نیست  صدای  که  برکشم

غم های بیشمار دمید د ر  کنار  من

آمد بهار وهر طرف گردید  واژگون

نیست آن پسر که باز بیاید مزار من

آمد بهار نیست بهاران در این وطن

شاید   که    نباشم  بیاید  نگار  من

آمد بهار  و صلح  نشد  در دیار من

شاید که (شکیلا)  بگیرید  کنار  من

شکیلا( نوید)

18 مارس
۱ دیدگاه

تبلور ها

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

 تبلور ها

( ۹ )

احساس خدایی  کن تا دفع  کنی شر ها

زاغان  بتو  می آرند  احوال  کبوتر ها   

سنگی  ز  دلت گیر  و ابلیس درونت را

سر کوب که باز آید در ذهن تو باور ها

یک محوطه بر دورت از عشق بنا گردد

خورشید   بتاباند   با   عشق   منور ها

احساس خدایی کن تا صاف شوی از خود

چو  ن ابر  ببارانی   خالی  ز  مکدر ها

یک دایره از ایمان هر چار طرف گردت

هر سو که شعاع باشد رسمی ز برابر ها     

احساس خدایی کن یک شیشه شود جسمت

هر جا نظر اندازی هر جاست   تبلور ها

هر روز  بهار  آید  هر   روز   هوا تازه

هر سوست شقایق ها هر سوست صنوبر ها

شکیبا شمیم

18 مارس
۱ دیدگاه

ترازوی تفکر

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

ترازوی تفکر:
هر کلّه  ز خود خیال  دارد
با  موج ِ  خیال  حال  دارد
اندیشه و فکر و چرت آدم
در پرّش خویش بال  دارد
این بینش ِذهن شستشویی
کی چرخشی  احتمال دارد
پندار ِ    تراوش ِ    خیالی
اکثر   رخ ِ  ابتذال    دارد
اندیشه محک بعقل گر زد
یک آتش ِ بی زوال  دارد
هر روزنی را به قفل بندد
با هر  سخنی  جدال  دارد
اینجاست که مرگ ِ عقل آید
در بیخودی قیل و قال دارد
اینجاست که چشم کور گردد
بنمودن ِ حق  محال   گردد
دیوانه که شاخ ودم  ندارد
چون مغز نه  اعتدال  دارد
برجسته  تفکر ِ  خطرناک
این  گونه  خر ِ دجال  دارد
گرمغز کنی شگوفه  باران
اندیشه ی   پر جلال  دارد
با  چشم ِ  دلت  اگر  ببینی
هر نقطه ی صد کمال دارد
در گردش ِ  چشم  ِ آسمانی
هر نکته ی خط وخال دارد
آواز ِ  طنین ِ  گوش ِ  بیدار
در فهم   چه  اشتغال  دارد
اینجاست که منطق ازدرآید
آسودگی   در   قبال   دارد
زیرا   که   ترازوی   تفکر
در سنجش خود جمال دارد
زاندیشه رسی به هر کمالی
این  آب  رخ ِ   زلال   دارد
راضی ست همایون از خدایش
تا   میوه  ازین  نهال   دارد
همایون شاه عالمی
۱۵ مارچ ۲۰۲۴ میلادی

18 مارس
۱ دیدگاه

بهارانه

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

بهارانه
بیا ای بهار
بیا ای باد دل انگیز نگار
از ره رسیده
تخم عشق بر زمین پاشید
مرغ دل ز قفس پرید
الله دمید
سبزه رسید
آهسته با نسیم گفتم
گل زیبای دلم
در پی آواز قشنگت
رخسار بلندت
چشم در ساحل ارغوان
لبانت غرق شد
سخت هوایت کردم
تا تو آیی بسرایم
غزل عشق برایت
چه من آیم چه تو آیی
منظورم فصل بهار است
تا بپایی بپرم من در هوایت
شوم بلبل شوریده باغت
من مریض درد بی درمان
تو طبیب قلب بیمار
در خزان عمر دانستم
نو بهار عشق سوزانم تویی

عالیه میوند
فرانکفورت

۱۵ مارچ ۲۰۲۱ میلادی

18 مارس
۱ دیدگاه

بهار

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

بهار

صدای بهار می آید

و مرغکان در شاخه های بلند کاج

نوید آزادی می‌دهند

صدای بهار

صدای زن

صدای زندگی

صدای سبز آزادی

آه که چه شگفت انگیز است اینها !   

میترا وصال

۱۷ مارس ۲۰۲۴

لندن

17 مارس
۱ دیدگاه

قیچی تزویر

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۷ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

قیچی تزویر

من از  بهار پُر   از   تازیانه    مى ترسم

از آن  تبر  که  گرفته  بهانه    مى ترسم

قفس به بال پرستو دخیل غم  بسته  است

چه خالى است وطن از ترانه، مى ترسم

شبیه  کوه   غمى  هست  در دل  صحرا

برای  هر گلِ  کرده   جوانه   می ترسم

برید   قیچی    تزویر   موی  شادی  را

برای زلف فتاده    به   شانه   مى ترسم

بیا ببر تو مرا  از  کنار  وحشت  و درد

ببین من از در و دیوار  خانه  مى ترسم

شکسته   پاى    امید   بهار   میهن    ما

ز عشق  هیچ  نمانده  نشانه،  مى ترسم

برای هدیه به من  ماه  و نو ر بر دارید

من  از  سکوت  سیاهِ  شبانه  می ترسم

شگوفه_باختری

ملبورن – استرالیا

۱۶ مارس ۲۰۲۴

صفحهٔ اینستاگرام

https://www.instagram.com/shugoofa_bakhtary

کانال تلگرام

http://t.me/dr_shugoofa

 

17 مارس
۱ دیدگاه

آتشِ تفرقه

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۷ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

آتشِ تفرقه

غنچه  در  رهگذرِ   بادِ  صبا   افتاده

بلبلِ  غمزده  از  شور  و   نوا  افتاده

سوسن و یاسمن و لاله به  یغما رفتند

نسترن پرپر و از  شاخه   جدا  افتاده

میگساران همه رفتند ز  میخانهُ عشق

بزمِ   مستانهُ   ساقی  ز   صفا   افتاده

عاقلان  دل  نسپارند   به   دهرِ گذران

زاهد   اندر     طمعِ    دیرِ   فنا  افتاده

شمعِ افروخته در بزمِ حریفان بگریست

بنگر    در   پرِ   پروانه   چها   افتاده

سالیانیست که بازیچهُ هرخار  و خسیم

آتشِ   تفرقه   در    گلشنِ    ما   افتاده

 مریم نوروززاده هروی

دهم سرطان ۱۴۰۰ خورشیدی

اول جولای ۲۰۲۱ میلادی

 از مجموعهُ “میهنِ عشق”

هلند

17 مارس
۱ دیدگاه

ترانه ببار

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۷ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

دو غزل در یک وزن و قافیه  با یک  عنوان

از مجموعه ی مشترک ( زمزمه های دل)

 

ترانه ببار

بیا  و با  لب  شیرین  خود  ترانه   ببار

سرود شاد  و غزل  های  عاشقانه  ببار

شکوفه های تنم ازعطش که  می سوزد

بیا چو ابر بهاری  تو   بی   بهانه   ببار

برای شستن گرد  و غبار   روی   چمن

چو شبنم سحری دانه،  دانه ،  دانه ببار

برای   کشتن    وسواس   زندگانی   ما

به چاره جویی این  خیل   موریانه  ببار

غبار خسته دلی  پرنموده  خانه ی   ما

چوقطره ، قطره ی باران به بام خانه ببار

محمد اسحاق ثنا

ونکوور – کاناد

۲۰۱۶

ترانه ببار

بیا ز  مهر و   وفا   بر رخ  زمانه   ببار

چو قطره قطره ای باران به هرکرانه ببار

نسیم صبح دل انگیز و با  صفایی  باش

به باغ  و گلشن این  وادی  یگانه   ببار

غبار مانده  به  گلزار زندگی  بر  شوی

وزان کرانه به هر سویی بی بهانه  ببار

بیا به دشت  ودمن  های  سرزمین  دلم

چو نغمه های  دل انگیز وعاشقانه  ببار

گزار به زخم « بشیر» مرهمی بنام خدا

به غصه های  دلش  شورِ جاودانه  ببار

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

۲۰۱۹

16 مارس
۱ دیدگاه

جلوه گر

تاریخ نشر: شنبه ۲۶ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

جلوه گر

مهربانی در دو چشمت  خوب معنا می‌شود

سردی ِ فصل  شِتا  ام با  تو گرما  می‌شود

سنبل  گیسو  بیفشانی  اگر بر طرفِ  دشت

خار صحرا  یکسره  رعنا و  زیبا  می‌شود

بوی عطر کاکلت  جان  می ‌دمد در پیکرم

التفاتت  از سرِ مهر چون  مسیحا  می‌شود

ساتگین  مَی بوَد  آن چش م‌های  مست  تو

هرکه نوشد جرعه‌یی ازخویش شیدا می‌شود

گونه‌هایت سیب و آن لعل لبت همچون انار

رنگ رنگ در باغ حسنت میوه پیدا می‌شود

چهرۀ ماه تو  شهبانو  به  چشمم  جلوه‌ گر

می‌شود  هرگه  سخن از ماه  بالا می‌شود

وحدت‌ الله درخانی

16 مارس
۱ دیدگاه

گم کرده ام ( دو سروده ی هم وزن و قافیه با یک عنوان)

تاریخ نشر: شنبه ۲۶ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

دو سروده ی هم وزن و قافیه با یک عنوان

گم کرده ام

عمرها شد دوستان راه وطن گم کرده ام

طرف باغ وبوستان راه چمن گم کرده ام

نیست همرازی به آوازدرددل گویم سخن

ساختم با بیکسی ها هم سخن گم کرده ام

در بهار زندگی  چون لاله  با  داغ جگر

گشته ام بی دست وپا راه چمن گم کرده ام

می فزاید رنج دوری درد و غم های مرا

مانده ام تنها که حتی خویشتن گم کرده ام

دوستان  یک  همدم  درد آشنا و مهربان

در میان  مردمان  این  زمن  گم کرده ام

در میان  مخزن  اوهام   می بینم  «ثنا»

درس قرآن وحدیث رسم سُنن گم کرده ام

محمد اسحاق ثنا

ونکوور – کاناد

گم کرده ام

سال ها شد  ازغریبی  خویشتن  گم کرده ام

دور ز دامان وطن  من هم وطن گم کرده ام

نیست کس همرازدل تا من بگویم چند سخن

با کی گویم دوستان من هم سخن گم کرده ام

غصه   می بارد   سراسر  از  سراپای  تنم

با دل  نالانِ خویش  من انجمن  گم کرده ام

درد غربت می فشارد  سینه ام  را بیدرنگ

مانده ام تنها و من باغ  و دمن  گم  کرده ام

لانه ام گشته خراب ای باغبان  حالم مپرس

همچو مرغِ بی پروبال من چمن گم کرده ام

هرچه گویم ای «بشیر» درگیر و دارِ زندگی

از پریشانی   دل  ملکِ   کهن  گم  کرده ام

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

جولای ۲۰۲۳ میلادی

16 مارس
۱ دیدگاه

نغمه گر ِ عجز

تاریخ نشر: شنبه ۲۶ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

نغمه گر ِ عجز

با کسب  قناعت  ها  در   رهگذر  ِ عجزم

در بین ِ مفصل ها  من   مختصر ِ  عجزم

از  دیر  نمی نالم  در  عاجزی   می  بالم

من بی خط وبی خالم چون  بال و پر ِ عجزم

آن آتش ِ من   من ها  خاکستر ِ  بادی  شد

آب ِ رخ ِ مسکینم خود  خاک  در ِ  عجزم

من درطرب ِ خویشم بی زهرم و بی نیشم

آهنگ ِ دل ِ ریشم در  گوش ِ کر ِ   عجزم

خود آتش و خود آبم خود مهرم و مهتابم

خود منبر و محرابم من شعر ِ تر ِ عجزم

مهجورِ  رخ ِ  یارم   مجبور ِ دل  ِ  زارم

از کبر چه بیزارم چون نغمه گر ِ عجزم

محزونم و مجنونم  ،  مفتونم  و دلخونم

در عشق همایونم  من  تاج ِ سر ِ عجزم

همایون شاه عالمی

۱۳ مارچ ۲۰۲۴

16 مارس
۱ دیدگاه

لبریز از مهر

تاریخ نشر: شنبه ۲۶ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

 لبریز از مهر

پروردگارا !

ز کهکشان خویش بیرون شو

تنهایت را با من قسمت کن

و آیه های ناگفته را

به اضطراب دل من بسپار

دست هایت را به من اعتماد کن

و حضورت را با خوشبختی فردایم

که به بلوغ میرسد

ببخشا

آنچه را که به من عطا کردی

و من شکرگزار نبودم

من دیگر

هستی ام را

به تو بخشیده ام

من لبریز از مهرم

بگشا درت را

آمده ام

به حضورت امشب

که به قربان برسم .

میترا وصال

۱۵ مارس ۲۰۲۴

لندن

15 مارس
۱ دیدگاه

جذبهء عشق

تاریخ نشر: جمعه ۲۵ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

جـذ بـۀ عشـق 

 هرجا که روم درن ظرم  جلوه نما یی

 هردم بـد لم   جذ بـۀ  عشقت بفــزایی

جان با خته گانند  براه  تـو زحد بیـش

 زآنروکه توشایستـۀ  مهری و وفایـی

مفتون هوای توام   و محــو  خیا لـت

درهــرنفسی مونس  جـان و دل مایی

جزحضرت تو نیست مددگار  خلایـق

 زیراکه توهم مالک ارضی وسما یی

دلبستــۀ اسباب نگـردیم که  فا نیسـت

جویم رضای توکه پرلطف و عطایی

 گاهی بــدل سوخته ام شعله  فـروزی

 گاهی زرهی چشم تــرم جلوه نما یی

هرچند پـرازجرم وگناه است (عزیزه)

 شــادم که توبخشندۀ هــراثـم وخطایی

عزیزه عنایت

هالند

      

15 مارس
۱ دیدگاه

نیرنگ

تاریخ نشر: جمعه ۲۵ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

نیرنگ

نیرنگ روز گار ببین چه  رنگ می شود

این شام  تاریک به  سرم  تنگ  می شود

وقتی که تو سر می کشی از عرسی خیال

این آسمان صاف ببین هفت رنگ می شود

وقتی که با هنر همه وقت رنگ  می زنی

این رنگ های  آسمان  بد رنگ  می شود

وقتی که می روی و می روی نمی رسی

این دل به یاد خاطرت در جنگ  می شود

وقتی که به گل ها پر زند  پروانه ی خیال

این گل ز شوق پروانه خوش رنگ می شود

وقتی که ورق  می زنم برگ  های خاطرم

عمرگران میرود (شکیلا) کمرم چنگ می شود

شکیلا( نوید )

حوت ۱۳۹۷

15 مارس
۱ دیدگاه

شاعر

تاریخ نشر: جمعه ۲۵ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

شاعر

(۸)

مرده احساس من ای وا غزلم باش خدا

واژه ام  تلخ  بر آید  عسلم    باش  خدا

دفتر  خاطره  های   دل   من   آب  ببرد

دفتر   خاطره   زیر   بغلم    باش   خدا

زورق عشق شدم موج تو گویی خوابید

بادبانم  شو  و  امشب  عجلم  باش خدا

راه  گم  کرده  و امید  محل   می جوید

من و  امید  گره  زن  محلم  باش  خدا

شکیبا شمیم

آلمان

15 مارس
۱ دیدگاه

وصلِ خوبان

تاریخ نشر: جمعه ۲۵ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

 وصل خوبان

از  برایش   در  گلستان   میروم

سوی او مست و خرامان میروم

شورعشقش درضمیرم خانه کرد

پیچ و خم  تا وصل خوبان میروم

التجا     دارم       خداوندا    ترا

غرق  گشتم  من  پریشان  میروم

تا  که  باشد  گرمی  خورشید  او

من به دور  زلف  جانان  میروم

شهپر  من  در  رخش  بیتاب شد

شعله ور در شعله  بریان  میروم

عالیه میوند

فرانکفورت

۱۱ جولای ۲۰۲۰

15 مارس
۳دیدگاه

با شکوه

تاریخ نشر: جمعه ۲۵ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

با شکوه

                     به همسرم

تو با شکوه ترین قصه ای منی

که در سکوت پیری

جوانه های گندم را در در دلم کاشتی

وشقایق های وحشی را

در دشت سبز تنم رواداشتی

تو با شکوه ترین قصه ای منی

که در سکوت رنگین اندامم

قامت بر افراشتی

و گره های غمم را

از گیسوانم برداشتی

و تنم را با گرمای تنت

برآتش انداختی

تو با شکوه ترین قصه ای منی

که در بامدادان عشق

سجاده ی مهر پهن کردی

و مرا به عبادتت وا داشتی

و سنگ فرش های دلم را

با رنگ تازه ای پرداختی

آری تو با شکوه ترین قصه ای منی

که در دامان هستی فریاد بر آوردی

و در گنبد عشق

صدات واژه زیستن را تکرار نمود

و مرا تا ابدیت به زندان عشقت انداختی

و عاشق بودن را بر من رواداشتی

هما طرزی

نیویورک

 ۳۱ جنوری ۲۰۲۴ 

13 مارس
۱ دیدگاه

مناجات

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۳ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۳ مارچ ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

مناجات

الهی گر نمیشد باز چه میشد ؟

چمن چراغان میشد

ابر ها باران میشد

درد ما درمان میشد

الهی گر نمیشد باز چه میشد؟

دشمن ما کور میشد

خانه ی او گور میشد

دربدر مزدور میشد

الهی گر نمیشد باز چه میشد؟

این وطن آباد میشد

دشمنان‌ناشاد میشد

عزتش شمشاد میشد

الهی  گر نمیشد باز چه میشد ؟

مردمان بیدار میشد

مزدوران بادار میشد

دشمنان مردار میشد

شکیلا (نوید )

۲۰۱۷ میلادی

13 مارس
۳دیدگاه

ترانه

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۳ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۳ مارچ ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

ترانه

تو پر شورترین ترانه ی عشقی

که پیری را بهار می سازی

و در بازوانم

گل امید میکاری

تو پر شورترین ترانه ی عشقی

که سال های دل انگیز جوانی را

در کاسه ی سرم می چرخانی

تو پر شورترین ترانه ی عشقی

که در بامدادان عشق

(اذان یاری )می خوانی

و نغمه های عشق را در بدنم می رقصانی

آری تو پر شور ترین ترانه ی عشقی

که هنوز بسان من

در کوچه های عشق سرگردانی…

هما طرزی

نیویورک

 ۱۸ جنوری ۲۰۲۴

13 مارس
۳دیدگاه

پرندهء زخمی

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۳ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۳ مارچ ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 پرنده زخمی

(۷)

خون دل ریخت تو خون جگرم   باش خدا

گهرم  رفت   ز   دستم   گهرم   باش خدا

پر و بالم  بشکستند  نه  پر  مان د نه بال

  مگذارم  تو  بیا  بال  و  پرم    باش  خدا

فکر   تنهایی   فردا   دل   من  می پوسد

تو در این  باغ  گهی  رهگذرم  باش خدا

تشنه هستم چه کسی آب به من می ریزد

لطف  کن  ابر به  بالای  سرم  باش  خدا

هیچ کس گوشه ء چشمی به من زار نکرد

تو در این گوشه  دمی با  خبرم باش خدا

شب تو مهتاب شو و ترس مرا گیر ز من

آفتابی   شو  و   وقت  سحرم  باش  خدا

عطر   گل  باد  نیارد  که  بسی  دور ترم

عطر جان بخش تو در دور و برم باش خدا

دگر آن زمزمهء  شاد  ز من  نیست  بلند

سر دهم نغمه تو قند و شکرم باش  خدا .

شکیبا شمیم

آلمان