هلا، ازین حدودِ مین و مرگ و زهر
بگذریم
ز مـرز پر بلا ترین بـلاد دهــر بگذریم
ز خطـۀ لعینِ داعیـانِ قهــر بگذریم
ز قعـرِ قبـروارگیِ به سوی شهر بگذریم
هلا، هلا؛ دو، سه رمق، که از خطر گذر کنیم
به هیچ قرن، شهر ما چنین، چنین نبوده است
و هیچگاه این وطن، چنین عنین نبوده است
چنین مهیب، آدمی درین زمین نبوده است
به انقراض اینچنین، زمین، قرین نبوده است
مدد کنید کوه ها که کوهوار، سر کنیم
شنیده ام چو روزگار خوک و مار می رسد
شغـال در هجوم شـام، شهسوار می رسد
سوارِ شیر شرزه، موش در شکار می رسد
زمــانة بــلادرنگِ انکســار می رسد
کدام قله را کنون ز فاجعه خبر کنیم