۲۴ ساعت

05 آوریل
۱ دیدگاه

بختِ بد

تاریخ نشرسه شنبه ۱۷ حمل ۱۳۹۵ – پنجم  اپریل  ۲۰۱۶ هالند

بختِ بد

حسن شاه فروغ

در میانِ آتش و خون ملتِ ما در گرفت

دست و پا در خون حِنا چون لاله ی احمر گرفت

مادران از درد و داغ همسرو فرزند خویش

اشک و آه و ناله های خویش را در بر گرفت

سیلی از خون و جنایت هر طرف گسترده شد

باده خواران هر کجا از خون ما ساغر گرفت

از سواد و علم و دانش هر کسی بی بهره بود

گاو آهن را رها کرد رتبه ی افسر گرفت

آن عیالِ پیرو برجا مانده را کرده رها

در سرِ پیری عروسِ خوب و سیمین بر گرفت

چهار دیوارِ پدر در قریه و قشلاق ماند

قصر ها آباد کرد دیوار ها مرمر گرفت

قبله گاه بهرِ سواری از خودش مرکب نداشت

ارجمندی هریکی از زیرِ پا موتر گرفت

آن لباسِ کهنه و چُرکین بدور افگنده است

میزند استایل هر روز صورت دیگر گرفت

با خدا و مسجد و مُنبر وداع بنموده است

کافران را همنشین و بوجی دالر گرفت

از فروغِ خامه ام درد و الم آید بیرون

بختِ بد این ملتِ بیچاره پا تا سر گرفت

فروغ ۱۶/۱/۱۳۹۵

 

یک پاسخ به “بختِ بد”

  1. admin گفت:

    درود به فروغ گرامی و تشکر احساس وطنپرستی تان . سروده زیبا و مملو از غم وغصه است. ، با آمدن یک تعداد دزد و چپاولگر هم کشور را بی امنیت ساختند و مردم را به کشتن دادند و هم هست ونیست مارا به تاراج بردند . واقعآ حقیقت را بیان کردید که بارها در این سایت نسر شده بخصوص :
    آن عیالِ پیرو برجا مانده را کرده رها
    در سرِ پیری عروسِ خوب و سیمین بر گرفت
    چهار دیوارِ پدر در قریه و قشلاق ماند
    قصر ها آباد کرد دیوار ها مرمر گرفت
    قبله گاه بهرِ سواری از خودش مرکب نداشت
    ارجمندی هریکی از زیرِ پا موتر گرفت
    من با شما همنوا هستم . زنده وسلامت باشید. مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما