۲۴ ساعت

17 مارس
۵دیدگاه

« آه نا رسا »

تاریخ نشر پنجشنبه  ۲۷ حوت ۱۳۹۴ – ۱۷ مارچ  ۲۰۱۶ هالند
« آه نا رسا »
صالحه واهب واصل

حدود تقریباً یکسال قبل با خانمی آشنا شدم با صلابت، با درایت، مهربان، خوش قلب و نهایت خوش برخورد. خانم متین و دارای شخصیت متواضع و دارندۀ اخلاق نیکوی انسانی که هر کسی را در اولین ملاقاتش گرویدۀ خویش میگرداند.

بلی! این خانم پوهندوی شیما غفوری استاد ادبیات دریست که چون یک خانم افغان با او آشنا شدم، چون یک شاعر او را شناختم، مانند یک همکار با او کار کردم و امروز مانند یک خواهر دوستش دارم و مانند یک دوست نیک سیرت با وی در یک سطح فکری قرار دارم.

پوهندوی شیما غفوری از لطف نهایتی که دارد بنده را سزاوار هدیۀ بی همتائی که گزینۀ پرمحتوای شعرش معنون به «آه نارسا» بود، دید و این گوهر باارزش را برایم هدیه کرد. خوشبختانه درین مدت نُه ماهی که این گنجینه را من با خود دارم، درگیری های روزگار، کوچ کشی و مصروفیت های فرهنگی و کار «قاموس کبیر افغانستان» آنچنان مرا به خود مشغول و مصروف ساختند که مجال سرخاریدن به من نرسید چه رسد به مرور این کتاب زیبا. بالاخره درین دوماه اخیر وقت با من یاری نموده موفق شدم این گنجینۀ آلام و درد های دل یک زن با درد و درک را که در هر پارچه شعرش دنیایی از گفته های ناگفته نهفته است مرور و مطالعه کنم وبرداشتم را در محدودۀ چند سطری ضمن سپاس گزاری از اهداءِ این گنجینه، مختصر بیان دارم.

«آهِ نارسا» که معنی تحت اللفظی اش آه بسیار ضعیف و نارس را میرساند، اگر در ژرفای آن بعد از مطالعۀ محتوای آن عمیق شویم، به آهی برمیخوریم که از رسائی فلک را می خراشد. این آب مرواریدی که از نوک خامۀ استاد شیما غفوری تراوش نموده و به روی کاغذ نشسته است در حقیقت نوائی خفته و خفه شدۀ آن بی زبانان  زبان داریست که هرگز نتوانسته اند صدای شان را به گوش کسی برسانند  و تا آخرین رمق، هنگامی که در چنگال مرگ آخرین نفس های شان را می کشیدند، برای حرئیت و آزادی در جدال بودند. خانم غفوری ناله های خفه شدۀ خواهرانش را که با اشک بیرون میچکد چنین بیان میکند:

اشک من اینکه فـزون افتــاد است

ناله هــائیست بیــرون افتــاده است

سخن دل کــــه کسی گــوش نـــداد

چو خس خوار و زبون افتاده است

سرایندۀ این درد ها و بیرون دهندۀ این آه شعله ور بدون شک در بیرون از مرز های سرزمین آبائی اش به سر میبرد اما؛ با تمام وجودش زخم های لاعلاج و درد های جانکاح هموطنانش را در هر لحظۀ زندگی آرام و مرفع اش احساس کرده و با الفاظ در قالب اشعار نهایت دلنشین خواسته به گوش های ناشنوا برساند. خانم غفوری میگوید:

من شعر نمی گویم این جلوۀ یک درد است

آنچه ز قلم ریــــزد فریــــاد دل ســرد است

چشمی به ره فرزند، گوشی به صـــدای یار

بیچارگی هجرت، شــوق و هــــوس دیــــدار

سوزنـــــدگی جســـمی، در بســــتر بیماری

دست تهـی مــــردان، از عـــــــــالم بیکاری

خانم غفوری در جای دیگر چنین میگوید:

خانه ام را سوختند، سفره ام آتش گرفت

جام آبم خشک شد

مرغکان بی پناه و دربه در

هریکی سوئی به راهی پرگرفت

کاغذ و خط و کتابم در گرفت

هر طرف را جای گل، یک فرش خاکستر گرفت

لیک از ویرانگی های وطن

از دل باروتی این خاک و شن

سبزه ها قد برکشید …..

خانم غفوری علاوه بر اشعار حماسی و بیان درد و الم مردمش، اشعار زیبای عاشقانه هم دارد که یک نمونۀ کوتاهی از آن را برای تان برگزیده ام، ناگفته نماند که اشعار همه زیبا اند و من نظر به حوصلۀ این نوشته فقط یکی دو مصراع آنرا انتخاب میکنم.

یار می آیـــد بــه سویم جان بــا او همــقدم

غنچه غنچه موج لبخنـد عطر گلها دم به دم

نور می آید بــــه چشمم روشنی در دل رود

چون شعاع ماه تـابــان در میـــان جـــام جم

احسنت شیما که اندر دل ترا شیدائی است

در مسیر زندگی کوچه به کوچه خم به خم

اگر بخواهیم روی هر شعر خانم غفوری تبصره های داشته باشیم شاید کتابی هم کفاف ندهد، روی این ملحوظ با چارپارۀ زیبای را که «آه نارسا» را اختتام میبخشد، منحیث حسن ختام این نوشته انتخاب نموده با سپاس مجدد از خانم شیما و آرزوی موفقیت های مزیدش در همه أمور زندگی نوشته را به پایان میرسانم. 

خجل گشته گلــوی من ز تقصیر صــدا امروز

که دارد شــور بی تـأثیر و آه نـــارســـا امروز

اگر چـه بحر ما شیون، نهفته سینه از گردون

چه سازم در کتابم قطره ای شد خود نما امروز

پایان

 

۵ پاسخ به “« آه نا رسا »”

  1. admin گفت:

    درود به خواهر عزیزم صالحه جان واهب ، تشکر از مقاله و معرفی کتاب زیبا خواهر گرامی ما خانم شیما غفوری ، خواهر گرامی خانم غفوری کتاب تان که معرفی شد و کتابخانه ۲۴ ساعت منتظر آن است که از نزدیک ببیند. هردوی تان موفق باشید . مهدی بشیر

  2. ممنون آقا ی گرامی و عزیز القدر محترم استاد مهد ی بشیر از نشر این مطلب و برای هر دوی ااین بانو فرهیخته آرزوی موفقیت نموده و قلم شان همواره سبز و سعادت یار شان .

  3. مهدی عزیز تشکر از شما و زحمات تان. شیما جان زن مهربان دراک، دلسوز و قابل احترام است افتخار دارم که حضور شان را در جمع دوستانم دارم و افتخار بالا تر ازین چه که ایشان بنده سزاوار به داشتن این مجموعۀ گرانبهای شان دانستند. ممنونم از شما که زحمت نشر را در عالم مریض به خود متقبل شدید.

  4. خواهر نازنین پروین جان گرامی درود بر شما!
    سپاس گزارم از لطف و محبت شما در حق این حقیر ، شیما جان زن نازنین و مهربانیست که موفقیت های بی پایان شان را از خداوند تمنا میکنم.

  5. خواهر نهایت عزیز و گرامی القدرم بانو صالحه جان واصل ! سپاسمند شما ، موفقیت برای شما و خواهر فرزانه گرامی خانم شیما جان غفوری آ رزمندم شاد باشید و در پناه خدا و همچنان سال جدید و بهار نو را به شمایان تبریک عرض میکنم. پروین فایق شریفی

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما