۲۴ ساعت

01 نوامبر
۱ دیدگاه

مور و مار

تاریخ نشر یکشنبه  دهم عقرب ۱۳۹۴-  اول نوامبر ۲۰۱۵ هالند

ماز و مورچه

مور و مار

شعر از :  پروین اعتصامی

انتخاب از : سید همایون شاه عالمی

********

با مور گفت مار، سحرگه به مرغزار

کاز ضعف و بیخودی، تو چنین خردی و نزار

همچون تو، ناتوان نشنیدم من هیچ جا

هرچند دیده ام چو تو جنبندگان هزار

غافل چرا روی، که کشندت چو غافلان

پشت از چه خم کنی که نهندت به پشت بار

سر برفراز تا نزنند ت به سر قفا

تن نیک دار، تا ندهندت به تن فشار

از خود مرو، ز دیدن هر دست زورمند

جان عزیز، خیره بهر پا مکن نثار

کار بزرگ هستی خود را مگیر خرد

آگه چو زین شمار نه ای پند گوشدار

از سست کاری اینهمه سختی کشی و رنج

بی موجبی کسی نشد، ایدوست چون تو خوار

آنرا که پای ظلم نهد بر سرت ، بزن

چالاک باش همچو من ، اندر زمان کار

از خویشتن دفاع کن ار زانکه زنده ای

از من ، ببین، چگونه کند هر کسی فرار

ننگ است با دو چشم به چه سرنگون شدن

مرگ است زندگانی بی قدر و اعتبار

من، جسم زورمند بسی سرد کرده ام

هرگز نداده ام به بد اندیش، زینهار

سرگشته چون تو، بر سر هر ره نگشته ام

گاهی به سبزه خفته ام آسوده، گه به غار

از بهر نیم دانه تو عمری، تلف کنی

من صبح موش صید کنم، شام سوسمار

همواره در گذرگه خلقی، تو تیره روز

هر روز پایمالی و هر لحظه بی قرار

خندید مور و گفت ، چنین است رسم و راه

از رنج و سعی خویش، مرا نیست هیچ عار

آسوده آنکه در پی گنجی کشید رنج

شاد انکه چون منش، قدمی بود استوار

بی هش چه خوانیم، که ندید ست هیچکس

مانند مور، عاقبت اندیش و هوشیار

من دانه ای به لانه کشم با هزار سعی

از پا در اوفتم به ره اندر، هزار بار

از کارسخت خود نکنم هیچ شکوه، زانک

نا کرده کار، می نتوان زیست کامگار

غافل تویی، که بد کنی و بی خبر روی

در رهگذارمن نبود دام و گیر و دار

من، تن بخاک میکشم و بار میبرم

از مور، بیش ازاین چه توان داشت انتظار

کوشم به زندگی و ننالم بگاه مرگ

زین زندگی و مرگ، که بوده است شرمسار

جز سعی، نیست مورچگان را وظیفه ای

با فکر سیر وخفتن خوش، مور را چه کار

شادم که نیست نیروی آزار کردنم

در زحمت است، آنکه تو هستیش در جوار

جز بد دلی و فکرت پستت چه خصلتی است

از مردم زمانه، ترا کیست دوستدار

ایمن مشو ز فتنه، چو خود فتنه میکنی

گر چیره ای تو، چیره تر است از تو روزگار

افسونگر زمانه، ترا هم کند فسون

صیاد چرخ پیر، ترا هم کند شکار

ای بی خبر، قبیله ی ما بس هنرورند

هرگز نبوده است هنرمند، خاکسار

مورم، کسی مرا نکشد هیچگه به عمد

ماری تو، هرکجاست بکوبند مغز مار

با بد، به جز بدی نکند چرخ نیلگون

از خار، هیچ میوه نچید ند غیر خار

جز نام نیک وزشت، نماند ز کارها

جز نیکویی مکن، که جهان نیست پایدار

پروین اعتصامی. دیوان پروین اعتصامی. به کوشش منوچهر مظفریان. تهران: انتشارات علمی. چاپخانه ی آیدا، چاپ پنجم، ۱۳۶۲. ص ص ۳۷۹-۳۸۴.

ترجمه به انگلیسی از: ابوالقاسم غضنفر

 

یک پاسخ به “مور و مار”

  1. admin گفت:

    درود به آقای عالمی عزیز ، سروده زیبا و عالی را از پروین اعتصامی انتخاب نموده اید که از خواندن آن لدت بردم . موفق وسلامت باشید . مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما