۲۴ ساعت

18 اکتبر
۲دیدگاه

درد “کندز” را

تاریخ نشر یکشنبه ۲۶ میزان ۱۳۹۴- ۱۸ اکتوبر  ۲۰۱۵ هالند

درد

درد “کندز” را

از آوای مادران

که در لای حس وحشت فریاد میزنند
با هول کودکان می شنوم
و رنگ ترس مردمان را
از جریان خون قربانیان
و پیکره های بازیافته ی ستم
دهشت انگیز می نگرم
شهلا لطیفی
۱۰-۰۳-۲۰۱۵
~~~~~~~~~
بگذار خاطره ی باشم در اعماق مغز تو
که واکنش های ایده آل گرا را آغوش می دهد
زمانی که چشمانت بسته اند و به روز دیگر فکر می کنی
بگذار من در نمای خورشید ظاهر شوم
و در صبح دلپذیر که فنجان چای خوری را به روی سفره می نهی
با عطر عسل ی تازه در تو
بیدار شوم
و در لای آن پیراهن نیلی ات که با رنگ دریا همتاست
چو نسیمی از لحظه های شیرین
در اندام تو طوفان شوم
بگذار در رُمان پرهیجانی که انگشتانت را سخت
در اطراف ندامش محکم داری
مرا در شخصیت داستان
که معماآمیز می آید و سِحرآمیز ناپدید می شود
با حسرت بنگری
و سرانجام با آنهمه یادها و خاطره ها
تنها خواهی گریست
که دیروز نشانه ای بود از امروز
و امروز فقط گمگشته ایست
در میان وعده های تهی دیروز
شهلا لطیفی
۰۸-۱۶-۲۰۱۵
~~~~~~~~~
اولین نگاه
اولین رعشه
اولین قطره ای عرق از حیا
و اولین غوغای درونی بی ندا
معصوم ترین احساسات انسانی اند
که عطر آرزو را در گلبرک تن جوان می ریزد
و انسان را با اشتیاق وا میدارد
تا خیال کند داشته های رؤیاآمیز را
در قلب
جسم
و روح جوان شان
بی انتها
شهلا لطیفی
۱۰-۰۱-۲۰۱۵
 

۲ پاسخ به “درد “کندز” را”

  1. admin گفت:

    درود به خواهر گرامی خانم شهلا لطیفی ، هر سه سروده زیبا ، عالی و مملو از احساس است. خط بردم و خوشم آمد . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر

  2. شهلا لطیفی گفت:

    شادم که از گفته های احساسم حظ بردید جناب بشیر.
    از زحمات شما ممنون دوست بزرگوار.

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما