۲۴ ساعت

13 اکتبر
۱ دیدگاه

فروغِ حُسن

تاریخ نشر سه شنبه  ۲۱ میزان ۱۳۹۴- ۱۳  اکتوبر  ۲۰۱۵ هالند

فروغِ حُسن

حسن شاه فروغ

بقصدِ جانِ آن شوخ در شتاب زده

براى کُشتنِ من دست به انقلاب زده

ز تیرِ آن دو مژه با کمانِ ابرویش

بزخمِ ایندلِ بشکسته ى خراب زده

کباب کرده دلم را به آتشِ عشق اش

بجامِ ساغرِ چشمش مَی زِ ناب زده

چنان خُمار بوَد آن دو نرگسِ مخمور

پیاله ى که لبالب پُر از شراب زده

دلم خُمارِ وصالست و ساقى چشمش

بکف شرابِ عِنابست وخود بخواب زده

بباغِ وصلِ من اندر خزان بهار آمد

زِ لاله پیرهن است و بسر گلاب زده

شمیمِ زُلفِ پریشانِ عنبر آگین اش

دماغِ خاطرِ ما را به پیج و تاب زده

بیار نغمه و سازو طرب، نوا سر کُن

که یار زخمه بهر تارِ این رُباب زده

زِماهتابِ رُخش روشنست دلم امشب

دمیده نور، درِ من به دق الباب زده

شبانِ هجرِ ورا صُبح، ناگهان آمد

به ظُلمتِ که مرا بود آفتاب زده

فروغِ حُسنِ یکى صاحبِ جمال و فروغ

شرر بجانِ همه پیرو شیخ و شاب زده

فروغ ٢١/٧/١٣٩۴

 

یک پاسخ به “فروغِ حُسن”

  1. admin گفت:

    درود به جناب آقای فروغ عزیز ، سروده زیبا ، عالی و مملو از احساس است . خط بردم خوشم آمد . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما