۲۴ ساعت

30 جولای
۱ دیدگاه

زمن بشنو حدیث دوبرادر

تاریخ نشر پنچشنبه هشتم  اسد ۱۳۹۴ – ۳۰ جولای  ۲۰۱۵ هالند

عرض ارا دت وسلام خدمت عزیزانم!
خدا باوری در مدار(و لقد کرمنا بنی آدم) زیبا هست اگر غیر این باشد بهتر است مسلمان نباشیم تا آدمیت در قوانین بشری با اوج اعلا رسانده و اقلا مارا نه اسلام بلکه آدم بشمارند
وقتی انسانی داد اسلامیت میزند وخود را از هممه گان بر تر میشمارد وجهانی را به حقارت مینگرد کافر بودن صد باربر آن شرف دارد.
تف میکنم براسلام یعنی مسلمان که با کفاردرتضاد است بر او خنجر میکشد میکشدش والله واکبر گفته سرمی برد وافتخار میکند که من مسلمانم تف بر این اسلامیت ولعنت بر آن که در وجود داعش طالب مجاهد و گروه اسلامی که بربیرق افراشته اش با کلمه والله واکبر گفتن جهانی را به خاک وخون کشیده.
منظوم گونه قصهء زیبای پند آموزرا در طریق جادهء آدمیت در قالب مثنوی به نظم کشیدم تقدیم شمامیدارم/

حضرت ظریفی

استاد محترم حضرت ظریفی

استاد محترم حضرت ظریفی

زمن بشنو حدیث دوبرادر

******

بدین اندرز منظوم است باور

زمن بشنو حدیث دوبرادر

لوای آدمیت را مقام است

پلشتی هابدین تاریک شام است

یکی از روزگار دور گردون

برادر با برادر گشت محزون

چنانکه روی از هم بر گرفتند

بدست شان زکین خنجرگرفتن

نفاق شان سری میراث بابا

در افتادند باهم گاه ونا گا

جدا گشتند از هم دوبرادر

جدال هر روزپی درپی مکرر

یکی از روز ها نجار آگاه

گذر کرد یک برادررا سر راه

بدو گفتا که من بیکارم امروز

ضرورت گر بود من یارم امروز

اشارت کرد بر نجار هوشیار

بلی یک کار دارم زود بر آر

اشارت کرد وگفتا بین به دقت

به انگشتش نمود سوی اشارت

که گندابیست در ان جای خانه

وزآن همسایه ام باشد نشانه

بهضصد آن که من آزار بینم

بروی تخت بد بد بختی نشینم

وآن همسایه هست من را برادر

نمیخواهام که بینم بار دیگر

کمی الوار دارم بهر تعمیر

دمی وان بر که را دیواربرگیر

که دیگر ری او هر گز نبینم

زاندوه وغمش فارغ نشینم

بگفت ودر پی کارش روان شد

حساب کار را بر این جوان شد

مگرنجار کار خویش را کرد

بر آن گنداب پل بست از سر درد

چو بر گشت سوی خانه صاحب کار

ندید آنجا اثر از نقش دیوار

به قهر وخشم بر نجار غرید

وگفتا چون چنین کردی به تمدید؟

وزآن سو شد برادر خود پدیدار

خیالش شد برادر کرده این کار

بغل بکشودعفو ومعذرت خواست

برادر بر برادر محفل آراست

ودر این وصل شادیها به پاشد

جفای فصل ها رویش سیاشد

حساب دوستیها شد برابر

محبت را توا وشور دیگر

صفای دوستیها زنده گانیست

حیات جاودان در کامرانیست

برای کار گر بخشید خلعت

که برهاندش ازین جور ومصیبت

مگو که زنده گی خواب وخیال است

ظـرافـت در حـریـم اتـصـال است

چهار شنبه۲۹  / ۷ / ۲۰۱۵

(حضرت ظریفی)

 

یک پاسخ به “زمن بشنو حدیث دوبرادر”

  1. admin گفت:

    درود به جناب آقای ظریفی عزیز ، سروده زیبا و عالیست. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر.

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما