پدر
تاریخ نشر چهار شنبه دهم سپتامبر ٢٠١۴ هالند
پدر
پروین مشتعل
ترا صدا میزنم
پدر
وقتی که دلتنگ تو میشم
در رویائی کودکانه با توهستم
و
اشکی به پلک هایم اویزان میشه
بغض لگد میزند
بر پنجرهٔ گلوی زخمی ام
پدر
تبسم عاشقانه ات
صدای مردانه ات
قدمهایت
قامت رسا شهامت مردانگیت
پدر
ترا همیشه بیاد دارم
هر زمان اسم مبارکت ترا زمزمه میکنم
در چشمانم اشک گرهٔ می خورد
مزاقهایت و خنده هایت
در گوشهایم هنوز است
در
روز پدر بسیار از تو دور هستم
که سری خاکت به زیارت میامدم
پدرم کاش که ترا می دیدم
دردلم دیدارت مثل زخم مانده
تنها دستهایت
تنها دستهایت
را بدست های کوچکم لمس کرده ام
سرد وبی عاطفه
نه صدا
نه نازی
و
نه
آغوشی آغوشی
همه دنیایم خموش شد
بازیچه هایم تیت
ماند
پروین مشتعل
خواهر عزیز پروین جان ، سروده زیبا ،عالی و مملو از احساس است. خداوند پدر شما ، پدر ما و تمام پدران عزیزیکه در کنار خانواده نیستند مغفرت و روحشان شاد و جنتها نصیب شان باد . به پدر های که شکر خدا در قید حیات اند طول عمر با عزتی را عنایت فرماید. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
محترم محمد مهدی بشیر!
ازلطف بی پایان تان یک جهان ممنون و سپاسگذارام الهی به امان پروردگار بی همتا باشید